علی بهرامی در گفتوگو با «اصفهان امروز» از تازهترین نمایشگاهش میگوید
بیان آلام انسانیت در نمایشگاه «انسان راست قامت»
مجسمهسازی را مفهومیترین هنرهای تجسمی میدانند و این هنر قدمتش به دوران شکلگیری تمدنها برمیگردد. این هنر مجسمهسازی است که در طول تاریخ باعث شده انسان و مفاهیم زندگانی خود را در قالب مجسمه بیان کنند و به همین خاطر است که مجسمه و تندیسهایی که در اکتشافات باستانی به عمل میآید مهمترین منبع انسانی شناسی و تحولات فرهنگی و اجتماعی آن دوره محسوب میشود.
از طرفی پیکره آدمی از همان شروع تاریخ تمدن بشری یکی از موضوعات موردعلاقه هنرمندان در خلق آثار مذهبی و هنری است. از پیکرکهای الهه گان باروری در روزگار عصر سنگ تا زمان حاضر ، بشر برای بیان دیدگاههای خاص خود از تجسم اندام انسانی سود جسته است. اوج این تفکر، در هنر یونان و روم باستان است که پیکرههای انسانی از مفرغ و سنگ مرمر با چنان حساسیت تراشیده می شد که امروزه بهعنوان یکی از افتخارات تاریخ تمدن بشری شناخته میشود و با بررسی تاریخی در کشورمان درخواهیم یافت مجسمهسازی هرچند بعد از پیروزی اسلام در ایران از کارکرد مذهبی خود دور شده اما این هنر بعدازاین دوره رویکرد دیگری به خود میگیرد و بیش از گذشته به مفاهیم انسانی و حقایق زندگی میپردازد به همین خاطر است که در شهری اصفهان که بهعنوان یکی از شهرهای مطرح ایران در حوزه فرهنگ و هنر شناخته میشود شاهد رشد این هنر بهویژه در دوره صفویه که مهد مذهب تشیع بوده هستیم.
حال این هنر بعد از جنگ جهانی دوم و دوره پهلوی اول کارکردهای متفاوتی گرفته و بیشتر به بیان موضوعات معاصر و بهنوعی نقد درون اجتماعی و فرهنگی جامعه میپردازد و همین امر باعث شده که افراد بیشتری نسبت به مجسمهسازی و این هنر علاقه داشته و حداقل در تزئینات خانههای خود استفاده کنند، با توجه به اهمیت هنر مجسمهسازی در هنرهای معاصر، اصفهان امروز گفتوگویی را با علی بهرامی، مجسمهساز به بهانه برگزاری تازهترین نمایشگاه در گالری اکنون انجام داده که مشروح آن را در ذیل ازنظر میگذارنید.
مختصری از بیوگرافی فعالیتهای هنری خود را برای مخاطبان روزنامه بیان کنید؟
علی بهرامی متولد ۶٣ از اصفهان هستم. بهطورکلی هنرهای تجسمی را از سال ٨١ بهصورت تجربی شروع کردم، قبلا در میدان نقشجهان در بازار، مینیاتور فعالیت هنری میکردم و بعد با توجه به علاقهام به سمت مجسمهسازی سوق پیدا کردم . درگذشته مانند امروز امکانات فراهم نبود و یکبار هم کنکور هنر شرکت کردم و مرحلهی اول و عملی آن را رفتم اما به لحاظ مشکلات خانوادگی به استخدام شرکت نفت درآمدم و این شد که بهصورت تجربی، از اینترنت، کتاب و کارهای اساتید دیگر و.... شروع به فعالیت هنری در رشته مجسمهسازی کردم و یک کارگاه کوچک راهاندازی و در فراخوانهایی که میآمد شرکت میکردم و به همین ترتیب بهمرور کارم را گسترش دادم.
علت اینکه یکباره از یک هنر سنتی و قدیمی در اصفهان به سمت یک هنر نسبتا مدرن ورود پیدا کردید، چه بوده است؟
در حقیقت موضوع فقط مجسمهسازی نیست، موضوع خلق کردن است. بهعنوانمثال در موسیقی هم خوب پیش میرفتم و از سال ٨٠ کار میکردم و در کنسرتهای داخلی تهران و اصفهان و شهرهای دیگر و خارج از کشور من ساز و تنبور میزنم اما بهطورکلی به خلق کردن علاقهمند هستم.
آیا در مینیاتور خلق وجود نداشت که به مجسمهسازی روی آوردید؟
خلق کردن در مینیاتور هم وجود دارد اما در مجسمهسازی دست بیشتر درگیر میشود. من خیلی به دلیل تغییر فعالیت هنریم از مینایتور به مجسمهسازی فکر کردم، شاید دلیل آن بدین خاطر باشد که کار مجسمهسازی یک فعالیت سه بعدی است. بهعنوانمثال شاید در نوع کار مجسمهسازی شاید در کارگاه ابزاری را که احتیاج دارم، خودم آن ابزار را هم بسازم؛ درواقع علت اصلی ورودم به هنر مجسمهسازی خلق کردن است.
در مورد نمایشگاهتان توضیح دهید که عنوان آن چیست؟ و در چه سبکی است و به چه موضوعی میپردازد؟
عنوان این نمایشگاه«ما فرزندان انسان راست قامت» است که کلمه راست قامت به اسم علمی «هوموارکتوس» برمیگردد. هوموارکتوس به معنی ایستاده یا سرپا است که نام گونهای منقرضشده از انسانتباران است که در دور زمینشناسی پلیستوسن زندگی میکردهاند و موضوع نمایشگاه انسان و اتفاقاتی است که پیرامون او شکل میگیرد و کار من تقریبا ٩٠ درصد با فلز است و متریالی که در آثار استفادهشده بهجز پایهی یکی از آثار که بتن کارشده، ما باقی فلز است.
در این نمایشگاه چند اثر موجود است و این مجموعه طی چه زمانی جمعآوریشده است؟
تعداد آنها ١٢ اثر است. بعضی از کارهای این نمایشگاه به 10 سال پیش برمیگردد، اما تقریبا از سه سال پیش آنها را جمعآوری کردم اما بعضی از آنها خیلی قدیمی هستند و ممکن است متعلق به سالهای ٩۵ یا ٩۶ باشند.
چرا از بین موضوعاتی پیرامون خود، موضوع انسان راست قامت را برای نمایشگاهتان انتخاب کردید؟
موضوع انسان راست قامت نیست، بلکه موضوع نمایشگاه این است که ما از هر کجایی که آمدیم، از نوادگان انسان راست قامت هستیم یا چنانچه از اساطیر مصر میگویند، از آب دهان خدای آتون به وجود آمدیم، یا اسلام که میگوید از بهشت راندهشدهایم، هر فردی یک نظری دارد. مهم این است هر چه که هستیم، هماکنون یک جامعهای به نام جامعهی انسانی را تشکیل دادهایم و با هر خصوصیتی و خصلتی کنار یکدیگر هستیم و با این ویژگیها و خصلتهایی که داریم باهم تعامل میکنیم و به یکدیگر خدمت میکنیم؛ یکجایی به یکدیگر آسیب میرسانیم، یک جای دیگر به هم کمک میکنیم، کلیت موضوع، این است؛ یعنی همان انسانی که هماکنون است، انسان معاصر.
آیا این کلیت موضوع توانسته است در مجسمههای شما به نمایش گذاشته شود؟
من سعی خودم را کردم، باید دید مخاطب چه برداشتی از این نمایشگاه دارد.
شما سعی کردید بیشتر در چه قالبی این موضوع را در قالب مجسمهها بیان کنید؟
هرکدام از این مجسمهها یک مفهومی در ذهن من بوده که مربوط به وضعیت انسان ازنظر زیست باصفت یا احساسات درونی او است. البته ممکن است یک نفر دیگر نگاه کند، شاید نظر دیگری داشته باشد که به طور قطع هم همینطور است. بهطورکلی در هنرهای تجسمی، جز ذات آن است که وقتی من با یک دید چیزی را خلق میکنم، یک نفر دیگر با یک دنیای متفاوت و فکر متفاوت که آن را میبیند، ممکن است برداشتی متفاوت داشته باشد.
چرا در این مجموعه که بحث انسان مطرح است، بیشتر شاهد آسیبها، یأسها، درگیریها، ناامیدیها و وابستگیهای اعتیادآور هستیم تا جنبهی امید و عشق و...؟
شاید به این خاطر باشد که جامعه حال حاضر را اینگونه دریافتهام. به نظر میرسد موضوعاتی همچون یاس، ناامیدی و... در جامعهای که زندگی میکنیم، بیشتر غالب است حالا شاید درجاهای دیگر چنین نباشد.فکر میکنم بیشتر به دید خودم به موضوع بستگی دارد و شاید هم میخواستم یک پیام بدهم و این پیام تلنگری باشد برای فردی که مشکلی دارد که درصدد رفع آن برآید. چون فردی که خوب است که بودنش مفید است، پس باید به فردی که مشکل دارد، پرداخت تا بتوان یک محیط سالمتری ایجاد کرد.
نگاه زیستی شما تا چه حد در آثار هنری شما در نمایشگاه انسان راست قامت نمایانگر شده است؟
بهطورقطع جامعهای که در آن هستیم، خیلی شرایط ایده آلی ندارد، بهویژه در سالهای اخیر، و اینها تأثیر خودش را چه بر من و چه بر هر فرد دیگری میگذارد. شاید ازآنجاکه دنبال این بودم که ایرادها را رفع کنم، ذهنم هدفدار به این سمت رفته است. زندگی بدی نداشتم اما گلوبلبل هم نبوده، همان مشکلات عادی، سختیها یکطرف بوده، خوبیها یکطرف؛ هر دو حالت را در زندگی داشتهام اما چون به سمت کنکاش رفتم، کارها به این شکل درآمده است.
این کنکاش یا اعتراض در نمایشگاه انسان راست قامت بیشتر در چه قالبی نمایان میشود؟
آثار این نمایشگاه به میرا بودن انسان اشاره شده است؛ یعنی درهرصورت انسان میرود یعنی نگاه بکنید به آناتومی که در حال زنگ زدن است. برای مثال، دریکی از این مجسمهها که متعلق به قدیم است و مربوط به اهدای عضو است. اگر دقت کنید، این مجسمه در حال زنگ زدن و از بین رفتن است.
اشاره کردید در نمایشگاه انسان راست قامت از زندگی انسانها الهام گرفتهاید، اما در تولید آثار از شیوه و سبک هنرمند استفاده کردهايد؟
اگر بخواهم دقیقا به هنرمند خاصی اشارهکنم که کارم به کار او نزدیکتر است، بیشتر آثارم به آثار سهیل بسطامی نزدیک است وی مجسمهسازی است که در حال حاضر مهاجرت کرده و در کانادا ساکن است.
چرا در ساخت مجسمهها بیشتر از جنسیت مرد استفاده کردهاید تا زن؟
به دلیل مشکلاتی که در کار ما هست. یکی از مجسمههایی که زن است مجبور شدم به خاطر نظارتهایی که بر گالریها و فعالیت هنرهای تجسمی است باسیم بپوشانیم درحالیکه خود مجسمه بهتنهایی گویا موضوع بود.
چرا مجسمههای شما در یک قالبی احاطهشده یا به عبارتی غل و زنجیر یا زندانیشده است، علت آن چیست؟
این به خاطر چیزی است که انسان در آن گیرکرده است. برای مثال، مجسمهای که تکان میخورد، در یک الماس که نشانهی خیلی چیزها میتواند باشد، گیرکرده است و گیرکردن باعث میشود به ابعاد دیگر زندگی نتواند برسد مانند خود ما که یکی در پول گیر میکند، یکی در مهربانی گیر میکند و بقیهی ابعاد زندگیاش خیلی رشد نمیکند.
این انتقاد که آثار شما یک نوع کپیبرداری از برخی از کارهای مجسمهسازان است، را میپذیرید؟
به طور قطع من وقتی یک کاری را انجام میدهم، تمام زیستی را که قبل از آن کار داشتهام در ذهن من تأثیرگذار است؛ مجسمهای که دیدهام، اتفاقی که دیدهام، دعوایی که بیرون دیدهام. این خاطرات من است. برای مثال وقتی این لیوان را میخواهم طراحی کنم ناخودآگاه شباهتهایی پیش میآید. نمیتوانم بگویم که کار من شبیه هیچ کار هنرمندی نیست.. ممکن است ازنظر فرمی حتی چیزی را ندیده باشم و کارم شبیه درآمده باشد دقیقا مانند کارهای شهر که پیشازاین انجام میدادم، دو نوع کارکرده بودم که میخواستم ماکتسازی کنم، که اتفاقی متوجه شدم یک نفر در تهران این کار را انجام داده است بدون اینکه من اطلاعی داشته باشم یا او اطلاعی داشته باشد.
به طراحی شهری اشاره کردید، چرا این نمونه کارهای شما در طراحی شهری همچون اصفهان که دارای سابقه طولانی در مجسمهسازی است کمتر مورداستفاده قرار میگیرد؟
من چون کلیت کارم و موضوع اصلی کارم انسان است و مطمئنا اگر بخواهم نمایشگاه دیگری دایر کنم، موضوع اصلی من انسان است، لااقل اینجا که نشستم این را میدانم و قبل از این هم دغدغهی من بوده است.
انسان چیزی است که همهی ما با آن سروکار داریم. وقتی کار وارد بحثهای فیگوراتیو میشود، در این زمان ما یکسری محدودیتهایی داریم؛ یکسری چیزها را باید حذف کنیم، یکسری چیزها را باید بپوشانیم و یکسری چیزها را باید اضافه کنیم که بتوانیم در محیط شهری آن را نمایش دهیم به خاطر حرفهایی که در شهرداریها و عرف جامعه هست.
به همین خاطر این سبککار خیلی سخت میشود؛ زیرا محیطهای شهری و شهرداریها مسئول این کارها هستند. شهرداریها پول پرداخت میکنند، شهرداریها طرح را تائید میکنند و در عمل وقتی کاری را میخواهی انجام بدهی با توجه به محدودیتهایی که در حال حاضر با آنها مواجه هستیم؛ اعم از دینی، عرفی، مطرح میشوند، و شهردار آن منطقه ترجیح میدهد کاری را بگذارد که ازلحاظ زیباییشناسی قابلتوجه باشد و خیلی نیاز به فکر کردن نداشته باشد.
بهعنوانمثال وقتی کار انتزاعی میشود، حذف میکنند.باید مانند یک نفر باشد که در حال کتاب خواندن است یا کدرهایی که به طور معمول در سطح شهر میبینیم. خیلی کمتر کدرهایی را میبینیم که شخص برای اینکه راجع به آن چیزی را بخواهد بفهمد، دور آن بچرخد و فکر کند. این در حال حاضر نگرشی است که مدیران شهری دارند.
سمپوزیوم مجسمهسازی در سال گذشته در اصفهان برگزار شد، طرحهای برگزیده که هماکنون در شهر جایگذاری شده است، ازلحاظ تکنیکی با چه آسیبی روبهرو است؟
به نظرم خوب بود و خیلی بهتر است که بیشتر شود. در موضوع مجسمهسازی شهری مشهد خیلی خوب کار میکند و هرسال برای بهار کار و سفارش میدهد اما اصفهان متأسفانه کمی کمکارشده است و فکر میکنم طی ده سال گذشته، سه سمپوزیوم در این زمینه برگزار شد و سه تای آنها فلز بود و سمپوزیوم دومی که برگزار شد، یک کار آقای عارف رودباری که با گاو کار میکند، نصب نشد و گفتند به لحاظ اینکه مفهوم سیاسی داشته اجازهی نصب به آن داده نشده است.