اقتصاد شهری؛ بازگشت به زمینههای فرهنگی
برای حدود چندین دهه، فرهنگ و هنر از عرصه برنامهریزی کلان اقتصادی کشور به کلی نادیده انگاشته میشد. حالا با بنبست سیاستهای تویعهای مبتنی بر صنعت و معدن و نیز روند روبهرشد گردشگری خارجی در شهرهایی چون اصفهان، فرهنگ دیگربار خود را به عنوان یک عنصر کلیدی در اقتصاد شهری، حداقل در شهرهایی به اهمیت تاریخی اصفهان به اثبات رسانده است. گرایشهای اقتصادی شهری نیز در اصفهان طی سه سال گذشته شاهدی است بر این مدعا.
بر طبق آماری که مشابهش در ایران وجود ندارد، سالانه حدود 10 میلیون گردشگر به بریتانیا سفر میکنند با این انگیزه که از مواهب هنرهای مدرن این کشور بهرهمند شوند. این حدود یکسوم از کل گردشگرانی است که به بریتانیا سفر میکنند. مختصات اقتصاد هنر در بریتانیا چنین است که 100 هزار نفر به طور تماموقت در فرهنگ و هنر بریتانیا حرفهای به کار مشغولاند و البته گردش مالی حدود 14 میلیارد پوندی (حدود 68 هزار میلیارد تومان) را رقم میزند. این البته ناشی از آن است که بریتانیا چهارمین کشور پیشرفته دنیا در حوزه فرهنگ و هنر معاصر است، هنرهایی چون سینما، تئاتر، موسیقی و ادبیات.
چنین وضعیتی نه در کلان خود که در ابعاد محلی نیز صادق است. پرسش هم البته اساسی است. چه نسبتی میان گردشگری، درآمدزایی و هنر در اصفهان وجود دارد و تا چه اندازه گرایشهای پراکنده هنری در اصفهان میتواند در کلیت روبه رشد گردشگری شهر ایفای نقش کند.
در اصفهان اما الگوی هنر معاصر از دهههای پیش چندان نتوانست دوام و قوامی بیابد، در عوض اما هنرهای تجسمی و هنر-صنعتهایی چون قالی یا صنایع دستی که پیشینهای تاریخی و پرارج دارد هنوز ظرفیتهای بزرگی برای رشد و توسعه دارد، گو اینکه مبانی فرهنگی، اصول و زیرساختهای اجتماعی خود را در دورهای آشفته از یک الگوی توسعه ناموزون مبتنی بر صنعت در سه دهه اخیر را تا حد زیادی از دست داده است.
حميدرضا ششجواني، مدرس و پژوهشگر اقتصاد هنر که کتاب هاي «کارآفريني فرهنگي و اقتصاد هنر»، «چرا هنرمندان فقيرند؟»، «اقتصاد هنرهاي معاصر» را در اين زمينه تاليف يا ترجمه کرده، معتقد است «هنرهاي سنتي اصفهان اين امکان را دارند که کل چرخه اقتصادي شهر را بگردانند و اين همه آلودگي و مسائل زيست محيطي را هم در پي نداشته باشند. اتفاقي که البته به دلايل مختلف از تحقق يافتن دور شده است.»
ششجواني ميگويد: «بازار هنر اصفهان باوجود پيشينه کارکردياش، بازار محدود و رشدنيافتهاي است. يکي از دلايل اين عقب ماندگي مديريتي و ناشي از سياستگذاريهاي نادرست چند دهه گذشته است. انزواي جهاني ايران، فرصتهاي زيادي در بازار جهاني از هنرهاي ايراني گرفته و درعوض براي رقباي آن، مجالي بينظير فراهم کرده است. چيزي که نشان مي دهد سازوکار توسعه اقتصادي هنر، موضوعي بينالمللي است تا ملي.»
برآورد انگلیسیها نشان میدهد این سبقه فرهنگی و اشتغالی که در حوزههای فرهنگی و هنری کشورشان در جریان است، نه تنها برآوردی 6 میلیارد پوندی از ارزش افزوده را برای اقتصاد این کشور فراهم میآورد که هر پوندی که در زمینههای فرهنگی و هنری در این کشور در جریان است میتواند 01/2 پوند به صورت غیر مستقیم در سایر بخشهای اقتصادی تحرک و درآمدزایی ایجاد کند. بخش مهمی از این داستان به همین رونق گردشگری خارجی برمیگردد که از قوام فرهنگی و هنری بریتانیا نشئت گرفته است و انگیز حضور 32 درصد از مجموع توریستهای مسافر به این کشور را شامل میشود.
از جنبههای درآمدزایی مستقیم و غیر مستقیم که بگذریم منافع پرشمار دیگری در تحت توسعه فرهنگی و هنری برای کشورها از راه خواهد رسید. بر مبنای محاسباتی که در بریتانیا انجام گرفته نقش مشارکتهای هنری و فرهنگی در سلامت روح و جسم و ذهن شهروندان مغفول نمانده و نشان میدهد که اشخاصی که به عنوان مخاطب، تماشاگر و بازدیدکننده به طور مستمر هفتگی در تئاترها و گالریها حضور مییابند، سالانه حدود 2 هزار پوند (حدود 8/9 میلیون تومان) است.
فرد جوانی که در فعالیتهای هنری و فرهنگی مشارکت میکند، به سبب آنکه در سایر عرصههای اجتماعی نیز احتمال قریب به یقین مشارکت بیشتری خواهد داشت، در توسعه اجتماعی نیز نقش پررنگتری ایفا میکنند. از همینروست که حتی حضور در گالریها و تئاترها به عنوان یک توانایی اجتماعی برای کودکان و نوجوانان لحاظ میشود و در آموزش و پرورش برای بالابردن سطح چنین مشارکتهایی برنامهریزیهای مفصل انجام میشود.
بر مبنای همین شاخصهاست که حمایت از فعالین هنری در سراسر جهان توجیه اقتصادی مییابد. حمیدرضا ششجوانی میگوید: « حمایت از هنر و هنرمند در کشور ما چگونه صورت میگیرد؟ آیا اساساً تا کنون مدلی برایش طراحی شده است؟ اگر تا کنون از هنر و فرهنگ حمایت می کردیم -که داعیهاش را داریم- کدام دستگاهها با چه مکانیسمهایی، به چه ترتیب و چه میزانی از هنر حمایت کردهاند و حاصل این دست حمایتها در بخش هنر و فرهنگ چه بوده است؟ چگونه است که بیشتر هنرمندان و اهل فرهنگ از هرطیفی حرف اول و آخرشان فغان از بیمهریها و درخواست حمایت است؟ آیا سازوکار حمایت از فرهنگ و هنر شفاف و علنی است؟ هنرمندان برای این که حمایت شوند باید به کجا مراجعه کنند؟ چه کسانی چگونه درخواست حمایت و میزان استحقاقشان را بررسی میکنند؟ این حمایت فرضی تأیید شده را چگونه دریافت میکنند؟ نقدی، غیرنقدی،...؟»
ششجوانی ادامه میدهد: «مسلم اما نه بدیهی است که بخش فرهنگ و هنر در کشور ما فقیر نیست. اگر تعداد دستگاههایی که به نوعی خود را درگیر در کار فرهنگ و هنر میدانند، احصا کنیم و بودجههایی را در شمار آوریم که این دستگاهها تحت عناوین مختلفِ فرهنگی هزینه میکنند، رقمش کاملاً قابل توجه خواهد بود. کافی است بودجهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را با بودجهی فرهنگی یکی ازشهرداریها و دستگاههای زیرمجموعهاش - در یکی از کلانشهرهای کشور مقایسه کنید. به نظر میآید مسئله این باشد که بودجه با در نظر داشتِ کدام ضرورتها، کجا هزینه میشود.»
وی با طرح پرسشهایی دیگر به یک آشفتگی مدیریتی در حوزه فرهنگ و هنر اشاره میکند و تردیدهایی را مطرح میسازد: «اساساً چه دستگاهی مسئولیت فرهنگ را در کشور به دوش دارد؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است؟ جاها و افراد دیگرند؟ مدیرفرهنگی چه کسی است؟ اگر کسی دانشی عمومی دربارهی فرهنگ داشته باشد، میتوانیم او را به عنوان مدیر فرهنگی منصوب کنیم؟ آیا کسی که خبرهی فرهنگی است در امور پزشکی و یا نظامی دخالت میکند؟ آیا به صرف این که کسی دانشی عمومی دربارهی اسلحهشناسی داشته باشد، به مدیریت کارخانهی اسلحهسازی گمارده میشود؟ کار فرهنگی آیا نیاز به دانش و تجربهی تخصصی ندارد؟»
با وجود تمام مسائل و انتقاداتی که به بیبرنامگی کلان در حوزه فرهنگ وجود دارد و همچنین ناکارآمدی سیستم مدیریت فرهنگی کلان در کشور شواهدی غیر قابل انکار دارد، با این همه، جریان روبهرشد گردشگران خارجی در کشور توانسته به تحرک در حوزه فرهنگ و هنر در شهر اصفهان بیانجامد. این روند، خواهی نخواهی سیاستگذاریهای کلان در اقتصاد کشور و به تبع آن اصفهان را نیز با خود هرچند فعلا ناچیز تغییر داده است.