استودیو گالری، خلق اثر همراه با مخاطب
استودیو گالری، واژهای نامآشنا در فرهنگ گالری رفتن است، به این معنا که هنرمندان بهجای ارائه صرف اثر نهایی خود در گالری، خلق اثر خود را هم به گالری میبرند و از فضای نگارخانه، بهعنوان استودیوی خود بهره میبرند. این ایده، برای اولین بار قرار است به شکل مداوم در نگارخانه بیان اصفهان اجرا شود، به این صورت که هنرمندان دو هفته در فضای گالری و در حضور مخاطب خلق اثر کنند و یک هفته هم اثر نهایی آنها در گالری به نمایش درآید.
استودیو گالری، واژهای نامآشنا در فرهنگ گالری رفتن است، به این معنا که هنرمندان بهجای ارائه صرف اثر نهایی خود در گالری، خلق اثر خود را هم به گالری میبرند و از فضای نگارخانه، بهعنوان استودیوی خود بهره میبرند. این ایده، برای اولین بار قرار است به شکل مداوم در نگارخانه بیان اصفهان اجرا شود، به این صورت که هنرمندان دو هفته در فضای گالری و در حضور مخاطب خلق اثر کنند و یک هفته هم اثر نهایی آنها در گالری به نمایش درآید.
در اولین تجربه از این شکل ارائه، مینو ایرانپور به همراه همسرش، علی فرزادی در استودیو گالری نگارخانه بیان به خلق اثر پرداختند. ایرانپور روند خلق اثرش را در دو هفته اول در گالری چنین توصیف میکند: «در روز افتتاحیه استودیو با چمدان وارد گالری شدم، درحالیکه هیچکس نمیدانست در چمدان چه دارم. در بین جمعیت راه میرفتم و مخاطبان از من میپرسیدند در چمدان چه چیزی دارم. من آنها را دعوت میکردم روز بعد به گالری بیایند تا ببینند من چه چیزی در چمدان دارم که برخی آمدند و عکسهای شخصی من را دیدند. بعداً روند دیدن عکسها و جداسازی و چسباندن بعضی از آنها بر دیوار گالری در روزهای مختلف ادامه یافت تا اینکه به دلیل محدودیتهای گالری مجبور شدم تصمیم جدیدی برای نمایش آثار بگیرم و عکسهای غیرقابلنمایش را در یک باکس شیشهای و یا بر روی هارد ارائه دهم. عکسهای آنالوگ هم بر روی دیوار چسبانده میشوند و عکسهای دیجیتال از طریق ویدئو پروجکشن به نمایش درمیآیند. پس از پایان یافتن روند دوهفتهای استودیو و آغاز نمایشگاه یکهفتهای هم در روز افتتاحیه، دوباره چمدان را باز میکنم و اتفاق دیگری میافتد.»
او درباره تأثیر این شیوه بر کار خود میگوید: «با پروسهای تجربی، غیرقابلپیشبینی و فیالبداهه مواجه بودم که بسیار تعیینکننده بود و لحظهبهلحظه باعث تغییر کار میشد. البته من هم انعطاف نشان دادم و از تغییر استقبال کردم، چراکه نفس این نمایشگاه، نوعی چالش جدید بود. خیلی از کارها را هم به دلیل محدودیتهای گالری نمیتوانستم انجام دهم و باید تسلیم شرایط میشدم.» او میگوید: «دوست داشتم همه داستان زندگیام را با عکسهای خصوصیام بیان کنم و ببینم آیا جامعه مرا همانطور که هستم، میپذیرد یا نه. پسازاین نمایشگاه متوجه شدم جامعه ظرفیت این را ندارد که من بتوانم زندگی خصوصیام را عمومی کنم. البته مخاطبان از کار من استقبال کردند و ارتباط بسیار نزدیکی بین من و آنها شکل گرفت، ولی بسیاری از عکسها قابلیت نمایش رسمی نیافت.»
این روند بر روی نوع ارائه اثر او هم تأثیر گذاشته، چراکه مجبور شده بخشی از عکسها را به شکل پنهان ارائه دهد، نشانهای از بخشی از زندگی او که نادیده گرفته میشود و غیرقابل دسترسی است.
او از این هم میگوید که گرچه نظر همه را درباره آثارش گرفته و اغلب مخاطبان حرفهای آثار او را تائید کردهاند، اما واکنش مخاطبها، گرچه باعث جابجا کردن برخی عکسها شده، ولی مسیر اصلی کار او را تغییر نداده است. ایرانپور میگوید که نمایشگاه را بهتنهایی جلو نبرده و مخاطب هم در خلق آثار او دخیل بوده، حتی مخاطبان میتوانستند عکسهایی برای نمایش به او بدهند و یک نفر هم یکی از عکسهای او را گرفته تا از روی آن، نقاشی بکشد. او تضاد بین نظر مخاطبان مردمی و فضای رسمی را هم در این نمایشگاه درک کرده، اتفاقی که باعث شده اثر به شکل واقعی امکان ارائه پیدا نکند. البته ایرانپور معتقد است این نوع ارائه، نمایانگر بخشی از واقعیت جامعه است.
او میگوید: «استودیو گالری فرصتی به هنرمند میدهد تا کارش را در آتلیه در مقابل مخاطب خلق کند. اولین بار بود چنین چیزی را تجربه میکردم. از طرفی گپ زدن با مخاطبان باعث میشد کارم عقب بیفتد و از طرف دیگر، برخی هم در خلق اثر به من کمک میکردند. من همه اینها را قبول کرده بودم و به همین دلیل برای کارم بیشتر وقت گذاشتم تا آن را باحوصله انجام دهم.» او که ارتباط با مخاطب را در این شیوه مهم یافته، میگوید: «برای همه جالب بود که آلبوم زندگی و سفره دلم را که حریم خصوصی من بهحساب میآید، در فضای عمومی گالری ارائه داده بودم و بهنوعی مرز بین فضای خصوصی و عمومی را از بین برده بودم.»
او میگوید که پروسه کارش معلوم بوده و اتفاقات غیرقابلپیشبینی در گالری گاه روند کاری او را بهبود بخشیده و گاه مانع ایجاد کرده است.