محیط زیست بازیچه دست صنعت
بر اساس گزارشهای مردمی چند ماهی است در محدوده صحرای دستگرد و قائمیه در منطقه ناژوان چند قلاده گرگ مشاهده شده است که در پی آن پنج گروه از محیطبانان با اسلحههای بیهوشی در مناطق مورد گزارش، مستقر شدهاند تا بتوانند این گرگها را با عملیات بیهوشی زنده گیری کرده و در زیستگاه خودش رهاسازی کنند،
بر اساس گزارشهای مردمی چند ماهی است در محدوده صحرای دستگرد و قائمیه در منطقه ناژوان چند قلاده گرگ مشاهده شده است که در پی آن پنج گروه از محیطبانان با اسلحههای بیهوشی در مناطق مورد گزارش، مستقر شدهاند تا بتوانند این گرگها را با عملیات بیهوشی زنده گیری کرده و در زیستگاه خودش رهاسازی کنند، اما تاکنون حتی موفق به مشاهده مستقیم آن نشدهاند.
پیش از اینکه به این موضوع بپردازیم باید به خبر کشف یک قلاده شیر در خمینیشهر و انتقال آنها به باغوحش صفه اصفهان نیمنگاهی داشته باشیم و به فاصله کمی قبلتر از آن به یافتن و جدا کردن دو توله یوز توسط یک چوپان محلی از حیاتوحش سمنان و تحویل آنها به پاسگاه محیطبانی پارک ملی توران اشاره کنیم. در نگاه اول این وقایع شرایط متفاوتی داشته و ظاهرا بیربط به هم هستند؛ اما در حقیقت اینطور نیست و اگر دقیقتر نگاه کنیم به چالش بزرگ ما در زمینه حیاتوحش میرسیم. اینکه میگوییم ما و نمیگوییم سازمان حفاظت از محیطزیست، دلیل دارد.
در ماجرای گرگهای ناژوان هنوز درباره اینکه آیا این حیوانات واقعا گرگ بوده یا با شغال و روباه اشتباه گرفته شدهاند مستندات دقیقی وجود ندارد؛ مانند فیلمی از روباه زایندهرود که به تولههایش شیر میداد و عدهای از مردم معتقد بودند باید این حیوان را گرفته و از شهر خارج کرد؛ اگرچه از جانب روباهها خطری برای مردم وجود ندارد؛ بنابراین بزرگ کردن ماجرای گرگها کار درستی نیست چرا که در درجه نخست منطقه قائمیه و ناژوان زیستگاه گرگ به شمار نمیرود بلکه منطقه غنی از پرندگان ارزشمند است که در صورت توجه و رسیدگی به آن میتوان به حفظ این گونههای ارزشمند و نیز توسعه گردشگری مبادرت ورزید. ضمن اینکه باید از توسعه شهر در مناطقی که تعدی به حریم و زیستبوم گیاهی یا حیوانی است حذر کنیم. در واقع اینکه قدم به منطقه و قلمرو حیواناتی بگذاریم و خودخواهانه به دنبال حذف و جداسازی آنها از محل سکونتمان باشیم از بیخ و بنیاد نادرست است. اگرچه که این اتفاق در حال رخ دادن است حتی پیش از این یکی از مسئولان شهری به تخلف شهرخواری و کوه خواری در همین منطقه قائمیه اشاره داشت که باید از آن جلوگیری شود. توسعه شهری امروز ما در حال وصل کردن شهر به حاشیههاست و با گسترش اینچنینی قدم در تغییر کاربری عرصههایی میگذاریم که نخست به مسکونی و سپس به تجاری تبدیل میشوند؛ این باعث تعدی به زیستبوم همین حیواناتی میشود که هرازگاهی گزارش مشاهده آنها و تقاضای جمعآوریشان داریم.
پرداختن به این موضوعات اگرچه در بحث کلان دنبال میشود اما از آنچه در حال رخ دادن است چندان دور نیست. چرا؟ به این دلیل که سازمان حفاظت محیطزیست در عمل و در شرایط اورژانسی توان رسیدگی به موضوعاتی همچون زنده گیری گرگ، نگهداری از شیر آفریقایی و تعیین حریم برای ممانعت از حضور افراد غیرمجاز مانند چوپانان یا شکارچیان در منطقه ممنوعه زیستبومها را ندارد. نمونه بارزتر آن در امر زنده گیری، در واقع کشتن پلنگ قائمشهر قابلمشاهده است و ناتوانی مسئولان محیطزیست را در مدیریت بحران و شلیک داروی بیهوشی که در برخی روایات گلوله جنگی عنوان شد را نشان میدهد. یا همین شیرهای آفریقایی کشف شده در خمینیشهر که برای توله کشی و قاچاق حیوانات از آنها استفاده میشد نمونه بارز دیگری از این ناکارآمدی است. به این دلیل که بیش از ۸۰ سال است به دلیل تخریب زیستگاه و شکار، زیستگاه شیر در ایران از بین رفته است و ازاینرو نمیتوان آنها را در طبیعت کشور رها کرد، اما طبق کنوانسیون تجارت بینالمللی گونههای گیاهی و جانوری، کشورهای عضو کنوانسیون سایتیس مکلف هستند که گونههای کشف شدهای که به زیستگاه جغرافیایی که به آنها تعلق ندارند را به کشور مبدأ برگردانند.*
ولی در مورد این شیرها چه اتفاقی افتاد؟ رئیس اداره حفاظت محیطزیست شهرستان خمینیشهر اعلام کرد این شیرها توانایی خودشان را برای شکار در محیطهای طبیعی از دست دادهاند و نمیتوان آنها را به طبیعت برگرداند و اگر به کشور مبدأ هم بازگردانده شوند هم باید در باغوحش یا نقاهتگاه نگهداری شوند؛ گرچه در حقیقت نخست بازگرداندن این شیرها به کشور مبدأ است که صرفه ندارد در ادامه حقیقت تلختری وجود دارد و آن ارتباط مستقیم زادآوری شیرها در باغوحش با قاچاق حیواناتی مثل شیر است...
با این تفاسیر اکنون میتوان گفت زنجیره و ارتباط این سه مسئله با یکدیگر مشخص شد و سازمان حفاظت محیط زیست متهم ردیف این مشکلات است؛ اما در واقع این اصل ماجرا نیست؛ چرخه معیوب ناکارآمدی سازمان حفاظت محیط زیست در کشور ما و ناتوانی این سازمان در گرفتن بودجه لازم برای اقدامات حفظ و نگهداری از محیطزیست فراسازمانی است. در کشور ما توسعه صنعتی بر مواردی همچون محیطزیست ارجحیت دارد، همانطور که با وجود معضل آلودگی هوا و تلاشهای به ظاهر جلوگیری و کاهشدهنده آن، مبالغ هنگفتی از عوارض آلایندگی یا جریمه صنایع تازه تأسیس دریافت میشود. محیطزیست بودجه ندارد تا خرج مشکلاتش کند و اهرم اجرایی نیز ندارد تا در مقابل مازوت سوزی یا تأسیس صنایع جدید بایستد، از شهرخواری و توسعه غیرکارشناسی شده شهر جلوگیری کند یا به ایجاد نقاهتگاه برای نگهداری گونههای خاص جانوری بپردازد. اینجاست که مشخص میشود چرا مشکل اساسی در زمینه حفظ محیطزیست، چالش بزرگ «ما» و نه صرفا «سازمان حفاظت محیط زیست» است.
* (سایتیس با ۱۸۴ کشور عضو، بیش از ۳۸ و ۷۰۰ گونه گیاهی و جانوری را در برابر برداشت بیرویه جهت تجارت بینالمللی موردحفاظت قرار میدهد. ایران نیز در تاریخ ۱۶ تیرماه ۱۳۵۵ به این کنوانسیون ملحق شده است.)