نگاهی متفاوت به گفت‌وگوی نصیری با احمدی‌نژاد

«احتمالا احسان نراقی هم ۳۰ سال پیش وقتی لحن غضبناک مهدی نصیری را دیده بود به او توصیه کرده بود ۳۰ سال بعد باز همان مصاحبه را بخواند و حالا برای آقای نصیری و شاید آقای احمدی‌نژاد همان ۳۰ سال بعد باشد.»

مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «گفت‌وگوی اخیر مهدی نصیری، سردبیر پیشین روزنامۀ کیهان و صاحب نظریۀ «عصر حیرت» با محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهوری پیشین ایران، که در فضای مجازی انتشار یافته از جنبه‌های مختلف قابل بررسی و ارزیابی است. آقای احمدی‌نژاد البته همان است که بود و در واقع از سال ۹۰ به این طرف شاهدیم نه آن اصولگرایی که اصولگرایان برکشیدند و به امام زمان نسبت دادند و از بام تا شام در تریبون‌ها می‌ستودند و قرار بود پرونده هسته‌ای را ببندد و عدالت را جاری کند. آقای نصیری هم با چهره‌ای که چندی است از او می‌شناسیم و اهل مدارا و تحمل شده و دریافته تحقق آرمان‌های او به آن سادگی‌ها که تصور می‌کرده نیست و واقع‌گرا شده و حالا از ستایش مهندس بازرگان هم ابایی ندارد.
مهدی نصیری در مقام مصاحبه‌کننده البته سیمای روزنامه‌نگاری آشنا با تکنیک‌های مصاحبه را ندارد و کاش مقالۀ مربوط به مصاحبه در کتاب «یادداشت‌های ۵ ساله» گابریل گارسیا مارکز را بخواند تا بداند مصاحبه چیست و چه فنونی دارد. از این رو توجه‌ها به مصاحبه‌شونده جلب می‌شود نه مصاحبه‌کننده. حال آن که وقتی دو نفر رو در رو می‌نشینند باید وارد یک بازی دو طرفه شوند تا مخاطب دست کم از سؤال لذت ببرد. در این مصاحبه اما آقای نصیری نه روزنامه‌نگاری با بیش از ۳۰ سال سابقه است نه یک متفکر و خود البته توضیح داده که قصد چالش نداشته و می‌خواسته باب گفت‌وگو (به مفهوم گفت‌وگو و نه مصاحبه رسانه‌ای) را باز کند و لابد با احمدی‌نژاد شروع کرده تا اگر فردا پس‌فردا سراغ سیدمحمد خاتمی رفت بر او خُرده نگیرند.
می‌توان از این زاویه دید که مهدی نصیری برای چنین گفت‌وگویی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ به رسانه‌ای چون روزنامه کیهان نیاز داشت و بعدتر در نشریات خصوصی خود به سرمایه‌گذاران یا حامیان مالی و حالا به ارزان‌ترین و مؤثرترین شکل ممکن همان کار را انجام می‌دهد تازه با تأثیرگذاری و دایرۀ گسترده‌تر مخاطبان و این یعنی فضای مجازی در راستای عدالت است. همان عدالت که محمود احمدی‌نژاد با فتح عین و با غلظت تلفظ می‌کند و مهدی نصیری از آزادی برتر می‌داند و با آن محک می‌زند. از این رو رسانه‌های هوشمند نمادی از عدالت‌اند چون در مقابل تبعیض قرار می‌گیرند و هر جا تبعیض نباشد یا بشکند عدالت جلوه می‌کند.
با این همه حرف اصلی من در این نوشته تحلیل محتوایی و فنی این گفت‌وگو نیست تا بگویم کجاها احمدی‌نژاد از سخن راست فاصله می‌گیرد یا لافِ گزاف می‌زند یا دچار توهّم است و کجاها راست می‌گوید ولو انگیزه‌های خاص خود را داشته باشد. یا بخواهم بررسی کنم گفت‌وگوکننده تا چه حد از تکنیک مصاحبه دور افتاده که خود گفته قصد چالش نداشته و می‌خواهد بستر گفت‌وگو (و احتمالا آشتی ملی) را فراهم کند.
وجه جالب برای منِ روزنامه‌نگار و روزنامه‌خوان اما این بود که مصاحبه در سال ۱۳۹۹ را در سال ۱۳۶۹ تصور کردم.
۳۰ سال پیش مهدی نصیری ۲۷ ساله بود و در مقام سردبیر روزنامه از موضع حقیقت محض با آدم‌هایی مانند احسان نراقی گفت‌وگو می‌کرد. اگر نگوییم جاهایی به بازجویی تنه یا طعنه می‌زد مانند کسی بود که خود را حق مطلق می‌داند و دارد با یک گمراه صحبت می‌کند. مثل حالتی که سعید جلیلی در گفت‌وگوهای هسته‌ای داشت و خود را ابلاغ‌کننده می‌دانست و به تعبیر دکتر ولایتی فلسفه می‌بافت نه این که بر سر منافع ملی چانه بزند. موقعیتی که ناشی از خودحقیقت‌پنداری و گمراه و منحرف و نادان‌انگاری دیگران است.
اگر به فضای سال ۶۹ برگردیم احمدی‌نژاد هم قطعا این حرف‌ها را نمی‌زد و در دنیای خودش سیر می‌کرد؛ هر چند همواره به دنبال کسب قدرت واقعی بوده و با این که در مقاطعی مانند طبرزدی فکر می‌کرد ولی راه متفاوتی در پیش گرفت که به ریاست‌جمهوری انجامید.
باری ۳۰ سال پیش هر دو حقیقت را آیینه‌ای می‌دانستند که از آسمان به زمین افتاده و کامل و سالم و نشکسته نزد آنان است؛ حال آن که نسبی‌گرایان معتقدند آیینۀ حقیقت، قطعات متعددی دارد و هر یک از ما بخشی از آن را در اختیار داریم و باید کنار هم قرار دهیم و اگر هم به متن مقدس ارجاع می‌دهیم خوانش قرائت و تفسیر ماست نه الزاماً همان (هرمنوتیک).
این گونه است که مهدی نصیری از آن مهدی نصیریِ ۳۰ سال قبل که به جای مصاحبه احسان نراقی را محاکمه و مؤاخذه می‌کرد فرسنگ‌ها فاصله گرفته و محمود احمدی‌نژاد حالا از یک مرد بودایی خاطره نقل می‌کند و می‌گوید چه کسی گفته ما چون مسلمان و شیعه‌ایم برتریم؟ سخنی که در نقد آن شاید گفته شود با نص قرآن مغایر است و او هم لابد توضیحاتی دارد.
پس دو اتفاق افتاده است: اول این که از مطلق‌گرایی به نسبی‌اندیشی رسیده‌اند. یعنی تمام حقیقت را نزد خود نمی‌دانند و برای دیگران نیز حق قایل‌اند و این باور البته نسبتی ندارد با اندیشه‌ای که این دو زمانی نمادهای فکری و اجرایی آن بودند. این گزاره دربارۀ مهدی نصیری البته قطعی است اما دربارۀ احمدی‌نژاد می‌تواند رویکردی سیاسی هم باشد.
دوم این که دربارۀ آقای نصیری گذر زمان و مصاحبه نه در ۲۷ سالگی که در ۵۷ سالگی مؤثر افتاده و در مورد احمدی‌نژاد سفر به ۱۰۰ کشور جهان و مشاهدۀ آدم‌های مختلف و یک دورۀ ۸ ساله در رأس قدرت اجرایی بودن (آن هم با نفت ۱۲۰ دلاری). در حالی که قبل از ریاست‌جمهوری تنها به مسکو رفته بود آن هم تازه در دورۀ شهرداری تهران.
نکتۀ سن وسال را نوبت قبل و پس از توییت آقای نصیری دربارۀ مرحوم مهندس بازرگان با نقل بخشی از نامۀ سیدمحمدعلی جمال‌زاده، نویسندۀ شهیر ایرانی از ژنو به جلال آل احمد نوشته بودم. جلال به جمال‌زاده تاخته بود که دوری از وطن نشانۀ انجام ندادن تعهدات نویسنده است با مشتی شعار دیگر و پیرمرد چنین پاسخ داده بود:
« از کتاب من - صحرای محشر - خوش‌تان نیامده است. خیلی از هموطنان با شما هم عقیده‌اند ولی خودم از آن بدم نمی‌آید. نوشتن آن برای من تفریح بزرگی بود و اگر از عهده برنیامده‌ام تقصیر من نیست... می‌بینم که خیلی غضبناک هستید و وقتی نامۀ شما را خواندم جوانان انگلیسی امروز در نظرم مجسم شدند که در عالم ادب و هنر به آنها لقب «غضبناک» داده‌اند... . یقین دارم وقتی این مطالب را برای من نوشتید صورت‌تان گل انداخته بوده و در چشمان‌تان شراره و غضب عصبانیت شعله‌ور بوده و از همین راه دور از تماشای آن لذت بردم اما استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به ۵۰ سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.»
احتمالا احسان نراقی هم ۳۰ سال پیش وقتی لحن غضبناک مهدی نصیری را دیده بود به او توصیه کرده بود ۳۰ سال بعد باز همان مصاحبه را بخواند و حالا برای آقای نصیری و شاید آقای احمدی‌نژاد همان ۳۰ سال بعد باشد.»

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار