غذای یقه سفیدها
این روزها در تهران پایتخت ایران فاصله فقیر و ثروتمند به راحتی قابلرویت و شکاف طبقاتی به طرز ملموستری از گذشته نمایان است.
این روزها در تهران پایتخت ایران فاصله فقیر و ثروتمند به راحتی قابلرویت و شکاف طبقاتی به طرز ملموستری از گذشته نمایان است.
به گزارش تسنیم، این روزها در تهران پایتخت ایران فاصله فقیر و ثروتمند به راحتی قابلرویت و شکاف طبقاتی به طرز ملموستری از گذشته نمایان است. این شکاف که حالا شاید بتوان بر آن گسل طبقاتی نام نهاد، دیگر به محل زندگی، نوع ماشین، برند لباس و کیف و کفش محدود نمیشود. این روزها حتی خوراکیهای ازمابهتران هم با دیگران فرق دارد و شاید قیمت یک وعده آن با بخشی از حقوق یک کارگر یا تمام آن برابری میکند. در حال حاضر رستورانهایی در مناطق شمال تهران خدماتی را به ثروتمندان این شهر ارائه میکنند که قیمت آنها هوش از سر آدم میبرد.
رستورانی در خیابان جردن 300 هزار تومان برای ورودی خود تعیین کرده است، این یعنی اگر کسی تصمیم بگیرد در این رستوران یک وعده غذا بخورد، علاوه بر قیمت غذا، 300 هزار تومان هم باید به عنوان ورودی پرداخت کند. رستوران دیگری در خیابان فرشته که گفته میشود محل اختصاصی برخی از وزرای دولت است، برای سرو یک غذای دونفره حداقل 600 هزار تومان دریافت میکند.
جالب اینجاست که در این رستوران قلیان نیز با قیمت بالا عرضه می شود. در این میان، چند روزی است خبری در رسانهها و فضای مجازی دست به دست میشود که یک رستوراندار که با لهجه آمریکایی صحبت میکند، همبرگری را در فهرست غذای رستوران خود قرار داده که قیمت آن 250 هزار تومان است و جای هیچ تخفیفی برای مشتریان وجود ندارد و حتی مشتریان برای خوردن این همبرگر باید سفارش خود را یک روز زودتر انجام دهند.
اگرچه این رستوران دو ماه پیش تعطیل شده، اما گویا این رستوراندار در صحبتهایش گفته است که دلیل قرار دادن این غذا در فهرست رستوران این است که ایرانیها غذاهای لاکچری را هم دوست دارند. همین جمله کوتاه این رستوراندار که شاید بتوان گفت تا حدودی صحیح است، کافی است تا نشان دهد این روزها خرید اجناس و مواد غذایی لاکچری و گران بهشدت در میان ایرانیها رواج پیدا کرده و حتی ممکن است کسانی که توانایی پرداخت این پولها را نداشته باشند خود را به هر دری بزنند تا این خرید را انجام دهند و خودی در میان دوستان و آشنایان نشان دهند.
البته این تمام ماجرا نیست و مصرفگرایی و ازخودبیگانگی برخی از ایرانیها به اینجا ختم نمیشود، چراکه هر از چند گاهی فضای مجازی پر میشود از جشنهای عجیب و غریب، که جشن خداحافظی با پوشک آخرین نوع آن است؛ سبک زندگیای که برخی از ایرانیان آن را به تقلید از کشورهای توسعهیافته انتخاب کردهاند بدون آنکه به عرف و ظرفیتهای پذیرش جامعه خود توجه کنند.
مصطفی تبریزی، جامعه شناس با اشاره به وجود چنین رستورانهایی که خدمات گرانقیمتی را به مردم ارائه میکنند و البته مشتریان خود را هم دارند، در گفتوگو با «فرهیختگان» میگوید: «این موضوع بیانگر چند اتفاق در جامعه امروز ما است. اینکه در جامعه ما شکاف طبقاتی فوقالعاده زیاد شده است. افراد بسیاری هستند که حتی 10 درصد این پول را برای خرید لوازمالتحریر کودکشان ندارند و این جای تاسف است. از سوی دیگر این اتفاق نشانگر آن است که هویت این افراد به لحاظ واقعی رشد نکرده است و برای ابراز وجود خود دست به اعمالی میزنند که شخصیت خودشان را برتر جلوه دهند.» این نگرش در جامعه ما وجود دارد که هویت و شخصیت افراد به نوع ماشین و محل زندگی آنها گره خورده است و خود چیزی برای عرضه ندارند.
تبریزی با اشاره به این موضوع میافزاید: «به نظر من این افراد به لحاظ روانی انسانهایی ضعیف و پوچ هستند. البته بماند اینکه چنین اتفاقاتی باعث میشود افراد به ثروتمند و فقیر تقسیم شوند و برخی از مناطق و مکانها به پاتوق افراد ثروتمند تبدیل شود که گروهی از افراد جامعه حتی جرات رد شدن از کنار آن را ندارند.»
تبریزی در پاسخ به این سوال که انتشار چنین اخباری به لحاظ روانی چه تاثیراتی در عامه مردم خواهد داشت، میگوید: «این موضوع یک سکه دورو است. خیلی از افراد جامعه با شنیدن این خبر متاثر میشوند؛ آنهایی که نمیتوانند حتی نیازهای ابتدایی خود را تامین کنند و چنین اتفاقی را نمود واقعی بیعدالتی در جامعه میپندارند.»
تبریزی میافزاید: «اصولا ساختار اقتصادی در جامعه ما پر از مشکل است که باعث میشود برخی ثروتمند شوند و یک شبه ره صد ساله را بروند و برخی صد سال کار کنند و نتوانند از پس مخارج اولیه خود بربیایند.»
از طرف دیگر به اعتقاد تبریزی، ممکن است انتشار چنین اخباری باعث تشویق افراد دیگر برای انتخاب چنین سبک زندگی به هر قیمتی شود. با این حال این موضوع به این بستگی دارد که رسانهها و فضای مجازی افکار عمومی را به چه سمتی ببرند. اگر چنین کاری اوج خفت و بیارزشی فرد تلقی شود، خیلی از افراد از این موضوع دور میشوند، اما اگر جامعه و افکار عمومی به سمت ارزشبخشی به این سبک زندگی بروند، گرایش به آن افزایش مییابد.
این جامعهشناس میافزاید: «اصولا تجملگرایی زاییده از خودبیگانگی است و اگر ارزشمندی ما وابسته به کالا یا چیز دیگری غیر از خودمان باشد این اتفاق میافتد و رسانهها نقش مهمی در آگاهیبخشی از این موضوع به مردم بر عهده دارند.»
با تمام این اوصاف واقعیت جامعه امروز ما نشان میدهد که مصرفگرایی و تبلیغ کالاهای لوکس در رسانههای مختلف تنها آگاهیای است که به مردم داده میشود و میتوان ادامه این روال را در آینده به خوبی پیشبینی کرد.