برگریزان یک ذهن
فیلم «زرد» به کارگردانی مصطفی تقیزاده را میتوان موفقترین فیلم اکران پاییزی دانست. فیلمی که تنها باگذشت نزدیک به بیست روز از اکرانش، توانسته به فروش قابلتوجهی در گیشه دست پیدا کند.
پونه خامین - اصفهان امروز : فیلم «زرد» به کارگردانی مصطفی تقیزاده را میتوان موفقترین فیلم اکران پاییزی دانست. فیلمی که تنها باگذشت نزدیک به بیست روز از اکرانش، توانسته به فروش قابلتوجهی در گیشه دست پیدا کند. این فیلم پیش از اکران عمومی خود، در چند جشنواره خارجی شرکت کرد و در تعدادی از آنها ازجمله جشنواره شانگهای چین، صاحب جایزه شد. آنچه در ادامه میآید، پروندهای است برای فیلم زرد که گیشههای سرد پاییزی سینماها را جانی دوباره بخشیده است.
درباره فیلم
آنچه در وهله نخست باید پذیرفت این است که فیلم زرد، اثری خوشساخت و جذاب و مخاطب پسند است. فیلمی که کاملاً بر اساس مقیاسها و استانداردهای گیشه ساختهشده و در این امر هم موفق بوده است؛ اما فیلمنامه زرد علاوه بر نقاط قوت، دارای ضعفهایی هم هست که نمیتوان بهراحتی از کنار آنها عبور کرد. فرازوفرودها و گرههای بجا، از نقاط قوت فیلم به شمار میروند. روایت فیلم، روایتی خط و ساده است و تعلیقی ندارد؛ هر اتفاق دارای ابتدا، میانه و پایان است و مخاطب بهعنوان دانای کل در همه صحنهها حضور دارد. او هر اتفاقی را از ابتدا تا انتها مشاهده میکند و لازم نیست برای رسیدن به اصل قصه، به کشف و شهود برسد. چالشهای قصه هم در جهت ورود به لایههای ذهنی هر یک از شخصیتها بوده و اساس هر یک از ایستگاهها بر پایه غافلگیری است. قصه، روایتگر داستان چند جوان مخترع است که به دلیل پذیرفته شدن آخرین اختراع خود در خارج از کشور، قرار است بهزودی راهی ایتالیا شوند؛ اما درست یک روز پیش از رفتن، برای حامد، یکی از اعضای گروه اتفاقی میافتد و در بیمارستان بستری میشود. حامد برای زنده ماندن به پیوند کبد نیاز دارد و حالا همسرش نهال، به همراه دیگر اعضای این گروه مخترع، تنها یک روز فرصت دارند تا برای خرید یک کبد، 100میلیون تومان پول جور کنند. زرد، بخشی از جامعه کنونی را به تصویر میکشد اما در روایت آن، الکن است. در طول داستان، مخاطب وارد تفکرات ذهنی هر یک از اعضای این گروه میشود. کاراکترهایی که خواسته یا ناخواسته خود را درگرو اتفاقی میبینند که زندگی همه آنها را تحت تأثیر قرار داده است. زرد، فیلمی بهشدت دیالوگمحور است و کارگردان در نخستین ساخته سینمایی خود نتوانسته است در پرداخت صحیح شخصیتها موفق عمل کند. برای مثال، مخترع بودن این چند جوان را تنها از طریق دیالوگهایی که در طول فیلم ردوبدل میشود متوجه میشویم نه از نوع نگرش و تفکر و حتی ظاهر آنها. میتوان پذیرفت که چند نخبه و مخترع، 100میلیون پول را بدون تحقیق و بررسی برای خرید کبد به رحیم میدهند؟ یا مثلاً فرامرز با بازی مهرداد صدیقیان با آن تیپ و ظاهر و لحن صحبت، چگونه میتواند یک مخترع باشد؟
زرد در شروع خود دست به دامان نوعی تعجیل و شتابزدگی در روایتشده است که باعث آسیب در خط روایی و محتوا میشود. در پنج دقیقه ابتدایی فیلم، واقعه اصلی اتفاق میافتد که زمان مناسبی برای گرهافکنی در داستان نیست. تقی زاده بهصورت قطرهچکانی به مخاطب اطلاعات میدهد که این مقدار اطلاعات برای پردازش شخصیتها کافی نیست. شاید اگر در طول فیلم به گذشته هر یک از کاراکترها سرک کشیده میشد، مخاطب باشخصیتهای کاملتری مواجه بود. در بستر داستان و البته از طریق چند دیالوگ، میفهمیم که انتخاب حامد توسط نهال، مورد موافقت خانوادهاش نبوده و به همین دلیل، نهال با خانوادهاش قطع رابطه کرده است. شهاب هم از همسر خود جداشده درحالیکه درگذشته، خواستگار نهال بوده است. فرامرز هم از کودکی بر روی پاهای خود بزرگشده و پول سفرش نتیجه زحمات چندین سالهاش است اما هیچ پیشینهای از نیکی در طول فیلم معرفی نمیشود. تنها در سکانسی متوجه میشویم که پسری عاشق اوست؛ اما نیکی مهاجرت را به ازدواج با او ترجیح داده است. او حتی اعتراف میکند که از رابطه پنهانی بهار و حامد خبر داشته است؛ اما چرا در سکانسهای قبلی، آن برخورد را با بهار میکند؟ این نشان از ضعف شخصیتپردازی این کاراکتر دارد. تصادف حامد و محسن باعث گره اصلی داستان میشود؛ اما واقعاً آن شب بعد از تصادف چه اتفاقی افتاده است؟ حامد با جسد پسربچه چه کرده است؟ به این سؤالات هرگز پاسخ داده نمیشود و بهعنوان علامت سؤالهای بزرگ فیلم باقی میمانند.
زرد به تمام معضلات اجتماعی ازجمله فرار مغزها، خیانت، کلاهبرداری، مرگ، فقر و... سرک میکشد اما نمیتواند به هیچکدام بهطور کامل بپردازد. آنقدر فیلم شلوغی است که فرصت پرداخت به همه این معضلات و مشکلات وجود ندارد.
معمولاً در فیلمهای ایرانی وقتی داستان با یک دنیای سرخوشانه و بسیار شاد شروع میشود، باید در انتظار یک بحران بود. زرد هم از این قاعده مستثنا نیست؛ اما در این فیلم، سرخوشی ابتدایی، آنقدر تصنعی است که مخاطب خود را برای اتفاقی هولناک آماده میکند و به کما رفتن حامد برایش چندان شوکآور و دور از انتظار نیست. زرد همچون بسیاری از آثار سینمای ایران در سالهای اخیر، تحت تأثیر سینمای فرهادی است و رگههایی از فیلمهای او را دارد. حتی سکانسهایی از آثار این فیلمساز، عیناً در زرد تکرار شده است. برای مثال، حضور نهال در آسانسور بیمارستان که یادآور سکانسی از فیلم تحسینشده جدایی نادر از سیمین است و یا سکانسی که نهال پشت به یک لودر در حال خاکبرداری با تلفن صحبت میکند، تقلیدی از سکانس ابتدایی فیلم فروشنده است. در زرد، جامعه ایران سیاهتر و تلختر از واقعیت ترسیم میشود. مگر میشود همه آدمهایی که با این گروه مخترع برخورد میکنند، بد باشند؟ یعنی حتی یک شخصیت خاکستری هم پیدا نمیشود که به آنها کمک کند؟ درمجموع اگر تقیزاده در روایت داستان خود، متمرکزتر عمل میکرد، شاید اولین ساخته سینماییاش، قابلستایش میشد؛ اما متأسفانه این اتفاق نیفتاده است و زرد تبدیل به فیلمی شده که تنها با اتکا به حضور ستارگانش در گیشه میتازد.
بازی بازیگران
به نظر میرسد تقیزاده بازیگران فیلمش را بیشتر بر اساس نگاه به گیشه و استقبال مخاطبان انتخاب کرده است تا تواناییهای آنها و یا همخوانیشان با نقش. ساره بیات بهعنوان نقش اول فیلم زرد، حرف تازهای را به بیننده ارائه نمیدهد. بازیاش کماکان در ادامه نقشهایی است که در آثاری همچون ناهید، جدایی نادر از سیمین و خداحافظی طولانی ایفاگر آنها بوده؛ تنها این بار ازلحاظ پایگاه اجتماعی و ظاهر، تغییر کرده است. مهرداد صدیقیان مثل همیشه یا بهتر بگوییم، همچون آثار اخیرش، بازی غلوآمیز و اغراقشدهای دارد. بهرام رادان اگرچه نسبت به دیگر بازیگران باورپذیرتر به نظر میرسد اما در حد و اندازههای یک ستاره ظاهر نمیشود تا همچنان «سنتوری» بهترین فیلم کارنامه هنریاش باشد. شاید بتوان بهترین بازی فیلم زرد را به شهرام حقیقت دوست نسبت داد؛ اما او هم از دقیقه بیستم فیلم به کما فرو میرود. بازیگران تک سکانسی فیلم هم همچون حسین مهری، امیرعلی نبویان و... نیز هیچکدام بازی استانداردی ندارند. در کل، تقیزاده در هدایت بازیگران فیلمش چندان موفق نبوده و هرکدام از آنها، در قالب همیشگی خود باقیماندهاند.
سکانس برتر
شاید بتوان بهترین سکانس فیلم زرد را، سکانس خداحافظی ساره بیات با همسرش که دچار مرگ مغزی شده است، دانست. او مصمم، درحالیکه اشک میریزد، صورت خود را آرایش میکند تا برای آخرین بار با همسرش خلوت کند. در ابتدای فیلم، حقیقت دوست از بیات میخواهد که همیشه آرایش کند چون زیباتر میشود. حالا او صورت غمگین و خسته خود را بزک میکند تا آخرین خواسته شوهرش را اجابت کند. بازی سرد و سنگین بیات هم مزید بر علت شده است تا بر تلخی و البته زیبایی این سکانس بیفزاید.
شناسنامه فیلم
نویسنده و کارگردان: مصطفی تقی زاده
مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی
مدیر صدابرداری: مهدی ابراهیمزاده
طراح گریم: سودابه خسروی
طراح صحنه و لباس: محمدرضا میرزامحمدی
تهیهکننده: کامران مجیدی
بازیگران: بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، بهاره کیان افشار، شهرام حقیقت دوست، علیرضا استادی، حسین مهری، امیرعلی دانایی، حسین مسلمی نائینی و...
خلاصه داستان: چند جوان بعد از ثبت اختراعی، تصمیم میگیرند برای اجرای ایده خود به ایتالیا مهاجرت کنند؛ اما در آستانه سفر، مشکلی برای یکی از آنها به وجود میآید که همه گروه را درگیر میکند و این شرایط باعث می شود تا تا در شرایط انتخاب قرار گیرند.
درباره فیلم
آنچه در وهله نخست باید پذیرفت این است که فیلم زرد، اثری خوشساخت و جذاب و مخاطب پسند است. فیلمی که کاملاً بر اساس مقیاسها و استانداردهای گیشه ساختهشده و در این امر هم موفق بوده است؛ اما فیلمنامه زرد علاوه بر نقاط قوت، دارای ضعفهایی هم هست که نمیتوان بهراحتی از کنار آنها عبور کرد. فرازوفرودها و گرههای بجا، از نقاط قوت فیلم به شمار میروند. روایت فیلم، روایتی خط و ساده است و تعلیقی ندارد؛ هر اتفاق دارای ابتدا، میانه و پایان است و مخاطب بهعنوان دانای کل در همه صحنهها حضور دارد. او هر اتفاقی را از ابتدا تا انتها مشاهده میکند و لازم نیست برای رسیدن به اصل قصه، به کشف و شهود برسد. چالشهای قصه هم در جهت ورود به لایههای ذهنی هر یک از شخصیتها بوده و اساس هر یک از ایستگاهها بر پایه غافلگیری است. قصه، روایتگر داستان چند جوان مخترع است که به دلیل پذیرفته شدن آخرین اختراع خود در خارج از کشور، قرار است بهزودی راهی ایتالیا شوند؛ اما درست یک روز پیش از رفتن، برای حامد، یکی از اعضای گروه اتفاقی میافتد و در بیمارستان بستری میشود. حامد برای زنده ماندن به پیوند کبد نیاز دارد و حالا همسرش نهال، به همراه دیگر اعضای این گروه مخترع، تنها یک روز فرصت دارند تا برای خرید یک کبد، 100میلیون تومان پول جور کنند. زرد، بخشی از جامعه کنونی را به تصویر میکشد اما در روایت آن، الکن است. در طول داستان، مخاطب وارد تفکرات ذهنی هر یک از اعضای این گروه میشود. کاراکترهایی که خواسته یا ناخواسته خود را درگرو اتفاقی میبینند که زندگی همه آنها را تحت تأثیر قرار داده است. زرد، فیلمی بهشدت دیالوگمحور است و کارگردان در نخستین ساخته سینمایی خود نتوانسته است در پرداخت صحیح شخصیتها موفق عمل کند. برای مثال، مخترع بودن این چند جوان را تنها از طریق دیالوگهایی که در طول فیلم ردوبدل میشود متوجه میشویم نه از نوع نگرش و تفکر و حتی ظاهر آنها. میتوان پذیرفت که چند نخبه و مخترع، 100میلیون پول را بدون تحقیق و بررسی برای خرید کبد به رحیم میدهند؟ یا مثلاً فرامرز با بازی مهرداد صدیقیان با آن تیپ و ظاهر و لحن صحبت، چگونه میتواند یک مخترع باشد؟
زرد در شروع خود دست به دامان نوعی تعجیل و شتابزدگی در روایتشده است که باعث آسیب در خط روایی و محتوا میشود. در پنج دقیقه ابتدایی فیلم، واقعه اصلی اتفاق میافتد که زمان مناسبی برای گرهافکنی در داستان نیست. تقی زاده بهصورت قطرهچکانی به مخاطب اطلاعات میدهد که این مقدار اطلاعات برای پردازش شخصیتها کافی نیست. شاید اگر در طول فیلم به گذشته هر یک از کاراکترها سرک کشیده میشد، مخاطب باشخصیتهای کاملتری مواجه بود. در بستر داستان و البته از طریق چند دیالوگ، میفهمیم که انتخاب حامد توسط نهال، مورد موافقت خانوادهاش نبوده و به همین دلیل، نهال با خانوادهاش قطع رابطه کرده است. شهاب هم از همسر خود جداشده درحالیکه درگذشته، خواستگار نهال بوده است. فرامرز هم از کودکی بر روی پاهای خود بزرگشده و پول سفرش نتیجه زحمات چندین سالهاش است اما هیچ پیشینهای از نیکی در طول فیلم معرفی نمیشود. تنها در سکانسی متوجه میشویم که پسری عاشق اوست؛ اما نیکی مهاجرت را به ازدواج با او ترجیح داده است. او حتی اعتراف میکند که از رابطه پنهانی بهار و حامد خبر داشته است؛ اما چرا در سکانسهای قبلی، آن برخورد را با بهار میکند؟ این نشان از ضعف شخصیتپردازی این کاراکتر دارد. تصادف حامد و محسن باعث گره اصلی داستان میشود؛ اما واقعاً آن شب بعد از تصادف چه اتفاقی افتاده است؟ حامد با جسد پسربچه چه کرده است؟ به این سؤالات هرگز پاسخ داده نمیشود و بهعنوان علامت سؤالهای بزرگ فیلم باقی میمانند.
زرد به تمام معضلات اجتماعی ازجمله فرار مغزها، خیانت، کلاهبرداری، مرگ، فقر و... سرک میکشد اما نمیتواند به هیچکدام بهطور کامل بپردازد. آنقدر فیلم شلوغی است که فرصت پرداخت به همه این معضلات و مشکلات وجود ندارد.
معمولاً در فیلمهای ایرانی وقتی داستان با یک دنیای سرخوشانه و بسیار شاد شروع میشود، باید در انتظار یک بحران بود. زرد هم از این قاعده مستثنا نیست؛ اما در این فیلم، سرخوشی ابتدایی، آنقدر تصنعی است که مخاطب خود را برای اتفاقی هولناک آماده میکند و به کما رفتن حامد برایش چندان شوکآور و دور از انتظار نیست. زرد همچون بسیاری از آثار سینمای ایران در سالهای اخیر، تحت تأثیر سینمای فرهادی است و رگههایی از فیلمهای او را دارد. حتی سکانسهایی از آثار این فیلمساز، عیناً در زرد تکرار شده است. برای مثال، حضور نهال در آسانسور بیمارستان که یادآور سکانسی از فیلم تحسینشده جدایی نادر از سیمین است و یا سکانسی که نهال پشت به یک لودر در حال خاکبرداری با تلفن صحبت میکند، تقلیدی از سکانس ابتدایی فیلم فروشنده است. در زرد، جامعه ایران سیاهتر و تلختر از واقعیت ترسیم میشود. مگر میشود همه آدمهایی که با این گروه مخترع برخورد میکنند، بد باشند؟ یعنی حتی یک شخصیت خاکستری هم پیدا نمیشود که به آنها کمک کند؟ درمجموع اگر تقیزاده در روایت داستان خود، متمرکزتر عمل میکرد، شاید اولین ساخته سینماییاش، قابلستایش میشد؛ اما متأسفانه این اتفاق نیفتاده است و زرد تبدیل به فیلمی شده که تنها با اتکا به حضور ستارگانش در گیشه میتازد.
بازی بازیگران
به نظر میرسد تقیزاده بازیگران فیلمش را بیشتر بر اساس نگاه به گیشه و استقبال مخاطبان انتخاب کرده است تا تواناییهای آنها و یا همخوانیشان با نقش. ساره بیات بهعنوان نقش اول فیلم زرد، حرف تازهای را به بیننده ارائه نمیدهد. بازیاش کماکان در ادامه نقشهایی است که در آثاری همچون ناهید، جدایی نادر از سیمین و خداحافظی طولانی ایفاگر آنها بوده؛ تنها این بار ازلحاظ پایگاه اجتماعی و ظاهر، تغییر کرده است. مهرداد صدیقیان مثل همیشه یا بهتر بگوییم، همچون آثار اخیرش، بازی غلوآمیز و اغراقشدهای دارد. بهرام رادان اگرچه نسبت به دیگر بازیگران باورپذیرتر به نظر میرسد اما در حد و اندازههای یک ستاره ظاهر نمیشود تا همچنان «سنتوری» بهترین فیلم کارنامه هنریاش باشد. شاید بتوان بهترین بازی فیلم زرد را به شهرام حقیقت دوست نسبت داد؛ اما او هم از دقیقه بیستم فیلم به کما فرو میرود. بازیگران تک سکانسی فیلم هم همچون حسین مهری، امیرعلی نبویان و... نیز هیچکدام بازی استانداردی ندارند. در کل، تقیزاده در هدایت بازیگران فیلمش چندان موفق نبوده و هرکدام از آنها، در قالب همیشگی خود باقیماندهاند.
سکانس برتر
شاید بتوان بهترین سکانس فیلم زرد را، سکانس خداحافظی ساره بیات با همسرش که دچار مرگ مغزی شده است، دانست. او مصمم، درحالیکه اشک میریزد، صورت خود را آرایش میکند تا برای آخرین بار با همسرش خلوت کند. در ابتدای فیلم، حقیقت دوست از بیات میخواهد که همیشه آرایش کند چون زیباتر میشود. حالا او صورت غمگین و خسته خود را بزک میکند تا آخرین خواسته شوهرش را اجابت کند. بازی سرد و سنگین بیات هم مزید بر علت شده است تا بر تلخی و البته زیبایی این سکانس بیفزاید.
شناسنامه فیلم
نویسنده و کارگردان: مصطفی تقی زاده
مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی
مدیر صدابرداری: مهدی ابراهیمزاده
طراح گریم: سودابه خسروی
طراح صحنه و لباس: محمدرضا میرزامحمدی
تهیهکننده: کامران مجیدی
بازیگران: بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، بهاره کیان افشار، شهرام حقیقت دوست، علیرضا استادی، حسین مهری، امیرعلی دانایی، حسین مسلمی نائینی و...
خلاصه داستان: چند جوان بعد از ثبت اختراعی، تصمیم میگیرند برای اجرای ایده خود به ایتالیا مهاجرت کنند؛ اما در آستانه سفر، مشکلی برای یکی از آنها به وجود میآید که همه گروه را درگیر میکند و این شرایط باعث می شود تا تا در شرایط انتخاب قرار گیرند.