احمدجو: سینمای ایران و فیلمسازی در ایران محجوب ترین سینمای دنیاست
انقلاب به معنای قلب و دگرگونی است و در صورت وقوع، تمامی قسمت های مختلف جامعه از صدر تا ذیل را تحت تاثیر تغییر و تحولات خود قرار میدهد.
انقلاب به معنای قلب و دگرگونی است و در صورت وقوع، تمامی قسمت های مختلف جامعه از صدر تا ذیل را تحت تاثیر تغییر و تحولات خود قرار میدهد.
به گزارش ایمنا، انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از مهم ترین رویدادهای سیاسی در ایران در سال ۵۷ رخ داد و اگرچه به ظاهر حیطه سیاست را با خود درگیر ساخت، اما توانست تمامی قسمت ها و بخش های کشور را اعم از حوزه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری با تغییر مواجه ساخته و حتی گاه ساختار آنها را به کلی تغییر داده و ساختار تازه ای به آنها ببخشد.
سینما به عنوان اصلی ترین رکن هنرهای تصویری و برخوردار از ابزارهای سمعی و بصری در دوران پیش از انقلاب از مولفه های مختلفی برخوردار بود، اگرچه بودند فیلمسازان بزرگی همچون بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، سهراب شهیدثالث و دیگرانی که آثار شاخصی را در سینما تولید کردند، اما پرده سینما بیشتر در دست آثاری بود که به اصطلاح "فیلمفارسی" نامیده شده و رویکردی صرفا تجاری و سرگرم کننده داشتند، اگرچه در کنار پرداختن به این جنبه ها از به زیر سوال بردن ارزش های اخلاقی که در باور بسیاری از مردم نادرست تلقی می شد ابایی نداشتند. پس از انقلاب اما امواج تازه ای از سوی فیلمسازان قبل و بعد از انقلاب در سینما به راه افتاد و توانست سینمای دهه شصت ایران را به دورانی درخشان و ماندگار تبدیل کند.
اینک و در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، می توان به بررسی دستاوردها و برکات انقلاب اسلامی در عرصه هنر هفتم پرداخت و این مسئله را از نگاه یکی از فیلمسازان برجسته سینما و تلویزیون بررسی کرد.
نام "امرالله احمدجو" به نام خاطره انگیز سریال "روزی روزگاری" گره خورده است. مجموعه ای موفق که در سال ۶۸ و با برخورداری از فیلمنامهای قوی و هنرمندانه و بازی درخشان بازیگران ساخته و به خاطرهای درخشان و ماندگار در خاطر مردم ایران تبدیل شد.
اگرچه بعد از این تجربه موفق، اثر چندان شاخص دیگری از این فیلمساز برجسته دیده نشد، اما همان یک اثر کافی بود تا نام احمدجو را به عنوان کارگردان و فیلمنامه نویسی قهار بر سر زبان ها انداخته و از او نامی پرافتخار برای اصفهان بسازد. احمدجو این روزها به نگارش دیالوگهای فیلمنامه پروژه "سلمان فارسی" به کارگردانی "داود میرباقری"، از بزرگترین پروژه های تاریخی تلویزیون مشغول است و به گفته خودش هر صبح تا شب با لذتی ناتمام به نگارش می پردازد. اینک به بهانه فرارسیدن ایام دهه فجر به گفت و گو با این هنرمند فرهیخته پرداختیم تا از نظراتش درخصوص سینمای قبل و بعد از انقلاب، نقاط قوت و ضعف سینمای ایران و مراحل نگارش فیلمنامه پروژه "سلمان فارسی" مطلع شویم.
آقای احمدجو؛ وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ موجب ایجاد چه تغییر و تحولاتی در سینمای ایران شد و در چه زمینههایی توانست موجب رشد این سینما شود؟
بدون تردید انقلاب در تحول سینمای ایران بسیار نقش داشته و این تحول، خود را در زمینههای مختلفی همچون افزایش نیروی انسانی و تولید فیلم نشان داده است، اگرچه طی این سال ها گاهی با کاهش تولید فیلم مواجه بوده ایم، اما به طور کلی انقلاب و شرایط بعد از آن نقش مرکزی و مهمی در مسیر سینمای ایران داشته است. بدون شک پس از انقلاب در خیلی از زمینه ها شرایط بهتری فراهم شد و در حال حاضر به راحتی می توان مدعی شد که سینمای ایران و فیلمسازی در ایران محجوب ترین سینمای دنیاست، یعنی شما اصلا نمیتوانید نظیر آثار سینمای ایران را در جهان پیدا کنید، حتی در سینمای آسیا و شرق آسیا هم چنین آثاری مشاهده نمی شود. سینمای ما در قیاس با سینمای دنیا سینمایی محجوب است و در اکثر آثار آن، مسایل اخلاقی برجسته است و به عقیده من این یکی از مهم ترین شاخصه های سینمای ایران محسوب می شود. عنصر دیگری که پس از انقلاب در سینمای ایران شکل گرفت مسله استحکام است. قبل از انقلاب سنگ بنایی برای سینمای جدی نهاده شد که بعد از انقلاب به صورت جدی تر دنبال شد. امروز حتی اگر آثار شاخص ما به جهت کمیت چندان مورد رضایت نباشد، به هر حال میل کلی به سمت تولید آثار جدی است، چیزی که بعد از انقلاب بر آن تاکید شد این است که آثار جدی، معنادار و موثر باشند و وجوه مثبت آنها مورد نظر قرار گیرد، هرچند آثار تجاری و بازاری نیز در سینما تولید می شود که البته چندان جدی گرفته نمی شود، حتی نظر مخاطبان سینما هم خیلی تغییر کرده و توقعشان از فیلم های سینما مانند قبل از انقلاب نیست که بیشتر به سمت آثار تجاری گرایش داشتند، چراکه کسانی که آن نوع سینما را میپسندند امروز می توانند به سمت وسایل ارتباطی مثل ماهواره رفته و آثار مورد نظرشان را تماشا کنند. اما در سینمای ایران خوشبختانه از این خبرها نیست و فیلم نازل توسط عامه مخاطبان نکوهش می شود. همه اینها نشانه های خوبی برای سینماست.
نقاط ضعف سینمای ایران را چه می دانید؟
آنچه می شود از آن گلایه کرد مسله مدیریت، شکل و ساماندهی این سینماست. امروز ما به اسکار و جایزه کن رسیده ایم، در حالی که قبل از انقلاب شاخص ترین اثر سینمایی ما که موفق به کسب جوایز خارجی شد فیلم "طبیعت بی جان" ساخته مرحوم "شهید ثالث" بود، اما اکنون دو جایزه اسکار و نخل طلای کن داریم و اگر این مسئله را از منظر بررسی تفاوت سینمای قبل و بعد از انقلاب نگاه کنیم، متوجه می شویم که حقیقتا اتفاقی برای سینمای ما افتاده است که قبلا اصلا صحبتش نبود، اما فرماندهی، ضرورت اصلی و نخست این سینماست. اینکه اتاق فکری شکل بگیرد تا با اعمال سلیقه و بی سلیقگی ها و تغییر مدیران و مسئولان هر بار سینما به یک سمتی نرود، مسیر روشن و مشخصی داشته باشد و همه به آن سمت هدایت شوند.
و این به معنای انکار تنوع و تفاوتهای فکری نیست...
بله، تنوع همواره باید وجود داشته باشد، منظور این است که باید مدیریت درستی اعمال شود تا عوامل سینما برای مدت طولانی بیکار نمانند، نوع سرمایه گذاری و گسترش شرایط نمایش فیلم ها که بخش اسفناک آن مشکلات سالن ها و اکران و کیفیت نمایش فیلم هاست که اگر زودتر برایش تصمیم گیری شود و به سامان برسد می توانیم شاهد شکوفایی بیشتری در سینما باشیم.
گفته میشود که رویکرد اصلی سینما در درجه نخست سرگرم سازی است، بعد از انقلاب شاهد حضور فیلمسازانی آرمانگرا در سینما بودیم که هنوز هم حضوری جدی در سینما داشته و مخاطبان بسیاری هم دارند، شما چقدر موافق آرمانگرایی در سینما هستید؟
سینما طیفی بسیار گسترده از یک فعالیت فرهنگی است که با مسئله تجاری آمیخته شده است، این آمیختگی مادامی که هزینهبر است تولید فیلم ادامه خواهد داشت، مگر اینکه به جایی برسد که اینقدر سرمایه برای آن لازم نباشد و فیلم به راحتی و سهولت ساخته شود که این، شرایطی خیالی و آرمانی است، ولی در حال حاضر در سراسر دنیا سینما با تجارت آمیخته است و هر کدام از اینها که غلبه کنند نوعی از کار تولید می شود. اگر بحث ذوقی هنری و فرهنگی ماجرا که اصل و اساس است غالب شود، می توانیم شاهد ساخت فیلمهای معنادار آرمانگرا و شاهکار باشیم، اما اگر وجه تجاری غالب شود آثار غالبی هم تولید می شود. این دوگانگی و آمیختگی عامل حتمی و قطعی است که سینمای ما باز هم از اندکی تنوع برخوردار است و این در حالی است که باید آثار متنوع آرمانگرا، هنری و ... در سینمای ما وجود داشته باشد، یعنی باید بدانیم که فعالیت فرهنگی نباید فقط به یک سمت برود، چون در خودش می پوسد و حاصلش منفی خواهد بود. لازمه فعالیت فرهنگی تنوع است که همه سلیقه ها را در بر بگیرد. در حقیقت باید در نظر داشت که به هر حال دوگونه تولید آثار فرهنگی داریم، یک گونه تولید محصولات فرهنگی که ممکن است خیلی هم مبتذل باشد، اما در این مجرا تولید می شوند و گونه دیگر کارهای فرهنگی اصیل چه در زمینه سینما و چه شاخه های دیگر و حتی علم، در این صورت نمی توان وجود آثار آرمانگرا را نفی و یا به آنها منفی نگاه کرد، اما تنوع نیز باید متعادل باشد، باید انواع فیلم ها، حتی فیلم های سرگرم کنندهای که حداقل ضرری نمی رسانند هم برای مخاطبان خودشان تولید شود، حتی اگر هیچ معنایی در آنها بیان نشود، همین که ضرررسان و مبتذل نباشند کافی است.
امروز یکی از اصلیترین معضلات فعالان حوزههای فرهنگی و هنری معضل بیسوادی یا کمسوادی است، نظر شما در این خصوص چیست؟
بله کاملا، متاسفانه الان افرادی که آمادگی، صلاحیت و علم لازم را برای اعمال نظارت ندارند برای شورایی نظارتی انتخاب می شوند و نظر می دهند! در حقیقت یکی از مشکلات مهم سینمای ما در زمینه تربیت نیروی انسانی است. تقریبا تمامی دانشگاه ها در سراسر ایران شعبه ای برای تدریس سینما و فیلمسازی و رشتههای مرتبط با آن تاسیس کرده اند و سالانه فارغ التحصیلان بسیاری از این رشته ها وارد جامعه می شوند، در حالی که کیفیت آموزش در این مراکز مطلوب نیست، چون استاد به قدر کافی باسواد نیست و امکانات و جو مناسبی برای آموزش وجود ندارد. در این زمینه شاخص ترین وجه سینماگران و کسانی که با سینما مرتبط هستند "مطالعه گریزی" است، مطالعه در میان این افراد بسیار کم است و اکثریت آنها به حدی مطالعه گریز هستند که باعث تاسف است. در بسیاری از تجربه هایی که داشتم مشاهده می کردم که نیمی از عوامل ساخت یک فیلم حتی از خواندن فیلمنامه ای که قرار است کار کنند پرهیز می کنند! اگر قرار است حال، حوصله و عادت به مطالعه نداشته باشیم و از روزنامه تنها به سراغ جدولش برویم، وضعیت ما بهبودی نخواهد داشت. متاسفانه مسئله مطالعه گریزی در میان ما اظهر من الشمس است. در حالی که در حوزه فعالیت های فرهنگی و هنری این مسئله به هیچ وجه قابل قبول نیست. فرض کنید با صدابردار و صداگذاری سر و کار داشته باشیم که اصول درام و دراماتیک را مطلقا نمیشناسد. البته گاهی ممکن است کسی مثل دندان ساز تجربی عمل کند و با کسب تجربه کار قابل قبولی ارایه دهد، ولی این راه درست این ماجرا نیست و می شود درباره اهمیت این موضوع کتاب ها و مقالات فراوان نوشت.
امروز نمی توان منکر رد پای سیاست در سینمای جهان بود و سینمای هالیوود نمونه بارز این مسئله است، اما حضور سیاست و نظارت دولتمردان فارغ از نگاه فرهنگی، چقدر می تواند به سینما ضربه بزند؟
دخالت در یک موضوع بدون برخورداری از شناخت و آگاهی کافی، تهدید بزرگی برای آن محسوب می شود. این مسئله در هر زمینهای صادق و نتیجه اش منفی است، فرقی هم نمی کند نگاه ناآگاه و بی اطلاع به آن موضوع نگاهی سیاسی، علمی و یا تاریخی باشد. تاریخدانی که سینما را نمی شناسد و درباره آن نظر میدهد، به سینما آسیب می رساند، شاید او بتواند در حوزه آثار تلویزیونی و سینمایی تاریخی اعمال نظر کند ولی در سایر حوزه ها نباید چنین اجازه ای به او داده شود.
می توان چنین نتیجه گرفت که هر امری شانیت دخالت در حوزه فرهنگی را ندارد؟
بله دقیقا همینطور است. در حقیقت اصل، اساس و هدف فرهنگ است و سیاست وسیله، نباید سیاست بر فرهنگ غالب شود و برعکس فرهنگ باید بر سیاست غالب شود و سیاست چیزی بیش از وسیله نیست. در ذات سیاست قدرت وجود دارد و اگر این اعمال قدرت بی رویه باشد، نه فقط در حوزه فرهنگ و هنر، بلکه در هر موردی نتیجه اش منفی خواهد بود. مسئله دیگر این است که ما بر اساس موجودی و شرایطمان چقدر از سینماگران توقع داریم و آیا توقعمان منطقی است یا نه؟ البته امیدوار بودن و توقع داشتن در ذات خود امری مثبت و مطلوب است، اما به شرطی که حد این توقع منطبق با موجودی ما باشد. مثلا وقتی از فیلمسازی که ذاتا قدرت ساخت فیلم سرگرم کننده و تجاری دارد توقع داریم که برود فیلمی درباره اولویت های فعلی ما بسازد و اگر نساخت اخم هایمان را در هم کنیم که چرا نساختی، راه به جایی نخواهیم برد. شاهد این ادعا فیلم "چاووش" است که مرحوم خاچیکیان مجبور به ساخت آن شد و چون با ابعاد موضوع این فیلم آشنایی نداشت نتیجهاش تولید اثری نامطلوب شد. بنابراین نباید از فیلمساز توقع داشت که آنچه را در حد توان و دلخواهش نیست و با روح و ذهنش تطابقی ندارد، بسازد. مسلما اگر کسی که نه جنگ را دیده است و نه مطالعه و تجربه ای درباره آن دارد فیلم جنگی بسازد، نتیجهاش نتیجه مطلوبی نخواهد بود. هرچقدر هم که فیلم جنگی در اولویت باشد نباید چنین توقعی داشت و باید امکاناتی را در اختیار آن فیلمسازی قرار داد که توان ساخت چنین اثری را دارد. متاسفانه اگر به مجموعه نقدواره های مسئولان نگاه کنید، اغلب آنها با انتقاداتی صریح به نقد فیلمسازان می پردازند و از آنها توقع دارند که یک شکل و به صورت مشترک به یک موضوع بپردازند.
این روزها در نگارش فیلمنامه پروژه بزرگ "سلمان فارسی" مشغول به همکاری هستید، از نگارش این فیلمنامه بگویید.
هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم تا حدود ساعت هشت شب یک سره مشغول نوشتن هستم، البته من فقط در نوشتن گفت و گوها با این پروژه همکاری می کنم. فیلمنامه را خود داوود نوشته و الحق که بسیار زیبا نوشته است و به جز من چند گروه دیگر بی خبر از همدیگر مشغول دیالوگ نویسی هستند و بعد در پایان خود داوود از این میان متن نهایی را استخراج خواهد کرد. این شکلی صحیح از دیالوگ نویسی است که نگارش آن به صورت جدا به چند نفر سپرده می شود. البته فیلمنامه پروژه سلمان مستحق این است که جزییات آن از همان ابتدا تا اجرا به صورت بسیار درست و دقیق نوشته شود. طبق آخرین تماسی که با داوود داشتم، او اکنون مشغول انتخاب لوکشین مناسب است و بعد باید تدارکات و انتخاب بازیگر کلید زده شود و نمی دانم تا چه زمانی طول می کشد و شاید خود کارگردان هم نتواند زمان دقیق اتمام و پخش پروژه را اعلام کند. باید بگویم که این پروژه بسیار دلچسب و زیبا طراحی شده و در پایان اثری بسیار دیدنی و عالی از آن ارایه میشود.
به نظر میرسد این کار، شما را خیلی سر ذوق آورده باشد...
بله همینطور است (می خندد) و به همین دلیل هم من رعایت داوود را نکردم، با ظرف زمانی او پیش نرفتم و در این کار آنقدر دلی پیش رفتم که از مرحله دیالوگ نویسی رد شدم. سعی می کنم آنچه در چنته دارم را در این پروژه به میان بگذارم، چون کاری بسیار زیبا و شگفت انگیز است.
همکاری شما با این پروژه چقدر مدیون رفاقت ۳۰ سالهتان با داود میرباقری است؟
من بیش از ۳۰ سال است که با داود رفاقت دارم و البته این نخستین بار است که تجربه همکاری مشترک با همدیگر داریم. نظرات داوود در شکلگیری و موفقیت آثار من بسیار موثر بوده است. البته من زیاد به درد او نخورده ام و بسیار خوشحال شدم که در قبال زحماتی که برای من کشید توانستم در این پروژه برای او کاری انجام بدهم. او کمک حال من در زندگی بوده و با کمک او توانسته ام این آثار را بسازم. او فیلمنامه نویس و کارگردان بسیار خوبی است، قبل از ساخت پروژه "دندون طلا" آن را برای من خواند و من مطمن بودم به اثری دیدنی تبدیل می شود و بعد از اجرای موفقیت آمیز آن دیدم که اشتباه نکردم و این اثر به یکی از دلچسب ترین تئاترهای بعد از انقلاب تبدیل شد. اطمینان دارم که چنین سرنوشتی نیز در انتظار پروژه "سلمان فارسی" است.