نگاهی به فیلم "متری شیشو نیم"| فقر؛ هیولای محرومان
بزرگ ترین مشکل متری شیش و نیم اما به پایان بندی بلاوجه و محیرالعقول آن در کمک به بازتولید چرخه اعتیاد بازمیگردد که نقض غرض آشکاری بر تمام آن چیزی است که فیلم دو ساعت و نیم نسبت بدان هشدار داده است.
بزرگ ترین مشکل متری شیش و نیم اما به پایان بندی بلاوجه و محیرالعقول آن در کمک به بازتولید چرخه اعتیاد بازمیگردد که نقض غرض آشکاری بر تمام آن چیزی است که فیلم دو ساعت و نیم نسبت بدان هشدار داده است.
متری شیش و نیم؛ دومین ساخته بلند سینمایی سعید روستایی پس از ساخت فیلم ابد و یک روز است. فیلم؛ روایتگر تلاشهای گروهی از ماموران پلیس مبارزه با مواد مخدر است که با هدایت سرگرد صمد مجیدی(با بازی پیمان معادی) مترصد به دام انداختن ناصر خاکباز(با بازی نوید محمدزاده)؛ سرحلقه یک باند مخوف فروش مواد مخدر در پایتخت هستند.
روستایی این بار نیز همچون فیلم اولش با رویکردی ناتورالیستی به سراغ مضامینی چون فقر و اعتیاد و سوءتاثیر آنها بر زیست فردی و اجتماعی کاراکترهایش رفته و تلاش کردهاست تا تاثیر این دو مسئله اجتماعی را به عنوان عناصری مخرب و مضحملکننده زندگی فردی و اجتماعی، به تصویر بکشد. با این وجود؛ متری شش و نیم گامی رو به جلو برای روستایی به شمار نمیآید.
این فیلم را میتوان به دو نیمه سراسر متفاوت تقسیم نمود؛ نیمه نخست فیلم؛ به تلاشهای تیم پلیس مبارزه با مواد مخدر برای به دام انداختن ناصر خاکباز اختصاص دارد که با محوریت شخصیت سرگرد صمد مجیدی روایت میشود. تلاش روستایی برای خلق درامی پلیسی و نفسگیر در این نیمه کمابیش به ثمر نشسته و متری شش و نیم در نیمه نخست خود، خوش ریتم، سرپا و درگیرکننده روایت میشود و موقعیت دراماتیک درام در طول و عرض فیلم، به شکل قابل قبولی بسط مییابد.
با این وجود، نیمه دوم فیلم که به تصویر زندگی ناصر خاکباز در کسوت رئیس یک باند مخوف مواد مخدر مربوط میشود و در ادامه به واکاوی انگیزهها و دلایل شخصی او برای ورود به دنیای سیاه و خشن مواد مخدر میپردازد، نیمه نزول دراماتیک و افت ریتم متری شش و نیم است. اینجاست که فیلم بداعت و جذابیتهای روایی نیمه آغازین خود را از دست میدهد و کیفیت موقعیت دراماتیک فیلم، در سراشیبی تقلیل فرو میغلتد.
متری شش و نیم ترجیح میدهد در دو گانه مجرم/قربانی، سمت مجرم بایستد و در پیش فرض خود در تحلیل کاراکتر ناصر خاکباز؛ به عنوان سرکرده یک باند مخوف توزیع مواد مخدر، بیش از آنکه بر وجه مجرمانه شخصیت او تاکید کند، به وی به سان یک قربانی منفعل بنگرد. بدین ترتیب، در نیمه دوم فیلم که به روایت داستان زندگی ناصر خاکباز؛ از آغاز تا فرجام کارش پرداخته شده، به وی به چشم یک قربانی فقر و فلاکت نگریسته میشود و وضعیت کنونیاش با اتکاء صرف بر شرایط فقرآمیز و محرومانهای که او در سالهای کودکی تجربه کرده است، تبیین میشود. تکیه صرف به چنین تحلیلی در پایان، به ایجاد پیوندی سمپاتیک میان مخاطب و ناصر خاکزاد منجر میشود؛ حال آنکه نباید از این نکته غافل بود؛ خاکزادها همان صاحبان آشپزخانههای تولید مواد مخدری هستند که با تولید و توزیع انبوه مواد مخدر، قربانیان بسیاری را به کام اعتیاد و تباهی کشاندهاند و ای بسا زندگی بسیاری از آنها را برای همیشه نابود و مضمحل ساختهاند. آنها در تمام این مدت تنها به کسب سود و منفعت شخصی خود فکر کردهاند؛ بی آنکه لحظهای به سرنوشت و آینده قربانیان اندیشیده باشند. فیلم اما به این وجه از ماجرا وقعی
نمینهد.
متری شش و نیم را میتوان امتداد سینمای ناتورالیستی روستایی در ابد و یک روز دانست؛ سینمایی که در آن فقر همچون هیولایی به جان محرومان میافتد و سرانجام آنها را میبلعد. در متری شش و نیم نیز همچون ابد و یک روز، فقر ریشه و علت العلل تمامی مصائب و مشکلات فردی و اجتماعی کاراکتراها است؛ خاکباز در اعترافات خود هنگامی که مشغول واکاوی انگیزههایش از تبدیل شدن به یک توزیع کننده مواد مخدر است، به شرایط نابهسامان زندگی و وضعیت نامناسب خانوادگی خود در سالهای کودکیاش اشاره میکند؛ او به خاطر میآورد که در دوران کودکیاش، هزینه خرید یک چادر سیاه چهار تومان بوده است اما خانوادهاش کفن را متری شیش و نیم خریدهاند. خاکباز همچنین از کوچه تنگی صحبت میکند که خانهشان در آن واقع بوده، وی همواره از خانه و کوچه نفرت داشته است و افراد برای خروج از کوچه، باید در صف میایستادند؛ چراکه عرض کوچه به قدری باریک بوده که تنها یک نفر میتوانسته به طور همزمان از آن عبور کند. در ابد و یک روز نیز، مسئله کلیدی فقر است و برادر بزرگ خانواده به دلیل بدهکاری و تنگ دستی، قصد دارد خواهر کوچکش را به ازدواج پسر یک خانواده مرفه درآورد تا بدین
ترتیب، به وضعیت اقتصادی خود سامان دهد.
بدین ترتیب؛ متری شیش و نیم به استناد ادله اقامه شده از سوی خاکباز که در قالب واکاوی انگیزههایش در تبدیل شدن به یک توزیع کننده مواد مخدر بیان میشود، اینگونه نتیجه میگیرد که آنچه میتواند انگیزه اصلی مجرمینی چون خاکزاد برای ارتکاب جرم و تبدیل شدن به انسانهایی مجرم را رقم بزند، فقر و شرایط نامناسب خانوادگی است که از قضا این شرایط خانوادگی نیز معلول و محصول وجود فقر است.
بزرگترین مشکل متری شیش و نیم اما به پایانبندی بلاوجه و محیرالعقول آن در کمک به بازتولید چرخه اعتیاد بازمیگردد که نقض غرض آشکاری بر تمام آن چیزی است که فیلم دو ساعت و نیم نسبت بدان هشدار داده است. اساسا یکی از کارکردهای فیلم روستایی، معرفی اعتیاد به مثابه بلای سهمگین و خانمانسوزی است که سرانجام، فرد و جامعه را در کام خود فرو میبلعد و پلیس مجدانه در صدد مبارزه با عاملان و اشاعهکنندگان آن است. با این وجود؛ در سکانس پایانی فیلم، سرگرد صمدی که خود سالها در دایره پلیس مبارزه با مواد مخدر تجربه تعقیب و مبارزه با قاچاقچیان را داشته است و انتظار میرود اکنون به پشتوانه سالها تجربه و رویارویی با مصرف کنندگان مواد مخدر، راه و رسم مواجهه با آنها را بهتر از دیگران بشناسد، به فرد معتادی که شیشه ماشین او را تمیز کرده است، پول میدهد و بدین ترتیب خود به نخستین حلقه بازتولید چرخه اعتیاد و مصرف کنندگان مواد مخدر در جامعه بدل میشود.
ممکن است سازندگان فیلم، این رفتار خرق عادتگونه سرگرد صمدی در سکانس پایانی فیلم را ناشی از تحول کاراکتر او و دلرحم شدنش نسبت به معتادان (پس یک دوره مبارزه سخت و خشن او با عاملان و مصرف کنندگان مواد مخدر) بدانند. با این وجود؛ حتی اگر این فرض را نیز بپذیریم، تحول ناگهانی شخصیت صمدی هیچ زمینه و سیر منطقی و منسجمی در فیلمنامه ندارد و سراسر باسمهای و سَمبلکاری شده است و بدین ترتیب؛ نقض غرضی آشکار بر تمام آن چیزی است که متری شیش و نیم دو ساعت و نیم در مذمت آن سخنوری کرده است.