در سوگ هویت ایران‌شهری

بازگشت به هویت ایران‌شهری، موضوعی است که این روزها اهمیت فرهنگی یافته است. دلیل آن هم این است که اگر میراث تاریخی قبلا خاطره‌انگیز بود، امروزه آن را مانع توسعه می‌دانیم و کمر به حذفش بسته‌ایم. در این شرایط، پیدا کردن راه حفظ این هویت اهمیت دارد.

الهام باطنی/اصفهان امروز: «اگر روابط اجتماعی و مراقبت آدم‌ها از هم و تولید سرمایه اجتماعی مهم است، باید فضاهایی بسازیم که در آنها، آدم‌ها باهم تعامل داشته باشند. با نگاه تقلیل‌گرایانه به آدم‌ها، اعتقاد به عقیم‌سازی زنان معتاد و بحث اصلاح نژادی هیتلر بیرون می‌آید و اولین حقوق زن را که بچه‌دار شدن است، از او می‌گیریم.»
حفظ یا تخریب کارخانه ریسباف، یکی از نمونه‌های حفظ یا حذف یکی از عناصر هویتی گذشته است. کارخانه‌ای که با اعتبارات استانی و بودجه راه و شهرسازی در نهایت حفظ شد. کارخانه‌ای تاریخی که تنها یک پروژه شهری معمولی نیست و با مساحت بیش از 70 هزار مترمربع، نمادی از معماری صنعتی اصفهان است و به دلیل قرار گرفتن در خیابان چهارباغ، در آینده می‌تواند به یک فضای شهری و مرکز خدماتی و فرهنگی بزرگ در اصفهان تبدیل شود. حفظ سیلوی اصفهان، به‌عنوان نماد کار بتونی و کارخانه دخانیات به‌عنوان اثری ماندگار از معماری صنعتی اصفهان هم به همین دلایل مهم است. گفته می‌شود حفظ ریسباف، تغییر موضع از سیاست توسعه سوداگرانه به سیاست توسعه مسئولانه بوده است.
تغییر سیاستی که حسین ایمانی جاجرمی، عضو هیئت‌علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رییس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی تهران در نشستی که اخیرا در دانشگاه هنر اصفهان برگزار شد، بر آن تأکید کرد. «تغییر رویکرد از توسعه سوداگرانه به توسعه مسئولانه به حفظ هویت ملی هم منجر می شود. هویتی که آسیب پذیر است، مثال آن کشور مصر است که با وجود تمدن، فرهنگ، هنر و زبان خاص آن در دوران باستان، به دلیل مراقبت نکردن از این پیشینه فرهنگی، آن را یک کشور عرب می دانیم.»
«چه بودیم، چه هستیم و چه خواهیم شد؟» ایمانی می‌گوید: «اگر آینده مان، برج میلاد باشد، فرقی با اروپایی ها نخواهیم داشت، اما در میدان نقش‌جهان به گذشته‌مان وصل می شویم.» ازنظر او «احیای هویت ایرانی با اصلاح مدیریت شهری و چاپ کتاب حاصل نمی‌شود چراکه با مسئله‌ای تمدنی و فرهنگی روبرو هستیم.» او به گفته داریوش شایگان درباره مسائل هویتی استناد می‌کند: «ما از گذشته بریده‌ایم، اما در آینده هم‌ جایی نداریم.» چیزی که باعث رفتارهای متناقض می‌‌شود‌. او ادامه می‏دهد: «نهادی که شهر را از بین برده، توصیه به درختکاری می کند یا همان نهاد، فضایی برای بازی کودکان باقی نمی‌گذارد و از آن طرف، تبلیغ می‌کند که بچه‌ها به سراغ بازی مجازی نروند.»
او ریشه اصلی این مسائل را کالایی و قابل معامله شدن فضای شهری می‌داند. چیزی که نوعی نگرانی جامعه شناسی عمیق به نام «فرسایش اجتماع» به وجود آورده است: «جریان مدرن و صنعتی کلان‌شهرها، جامعه ای ایجاد می‌کند که هنجارها و معیارهای قضاوتی را ازدست‌داده که پیش‌تر رفتارهایش را بر اساس آن تنظیم می‌کرده است.» «به همین دلیل ماکس وبر، جامعه‌شناس، مدل آرمانی شهر را شهر قرون‌وسطایی می‌داند، جایی که در آن، احساس برادری، تعلق و خودی بودن را برای شهروندان شکل می‌دهد.» چیزی که در شرایط فعلی گم‌شده است. «شهر دارد قطبی می‌شود و تهیدست‌ها از فضای شهری حذف می‌شوند. شهرها قبلا به شهروندان وعده خوشبختی می‌دادند، ولی امروز در شهرِ سرمایه داری اگر پول نداشته باشی، حذف می‌شوی. اختلاف طبقاتی، مسئله‌ای بنیادین است که از دهه 40 در تهران ایجاد شد، از زمانی که ثروتمندان، شمال شهر را برای زندگی انتخاب کردند.»
ایمانی معتقد است «وقتی ثروتمندان در برج‌های شیک زندگی می‌کنند، گورخواب‌ها پدید می ‌آیند. برای حل این معضل باید گروه‌های اجتماعی مختلف را کنار هم قرار دهیم و برای گروه‌های کم‌درآمد، خانه‌های مناسب بسازیم.»
فضاهای شهری جدید هم هر چه بیشتر به افزایش شکاف اجتماعی کمک می‌کند: «بر مگامال‌ها و فضاهای مدرن خرید، عقلانیت مالی حاکم است، فروشنده در آن، کارمند یک سرمایه‌دار است و نمی‌تواند تخفیف دهد و خیرخواهی در آن نمی‌بینیم، در بازار سنتی اما، کاسب می‌توانست به مشتری تخفیف دهد و امکان ثواب کردن دارد.»
ایمانی معتقد است بلاهای زیادی به سر تهران آمده و شهرفروشی در آن، به معیار موفقیت مدیران شهری تبدیل‌شده است. «شهرهای تاریخی مهمی مثل اصفهان، قزوین، مشهد، یزد و تبریز نباید از تراکم‌فروشی تهران تقلید کنند و برای سیاست‌گذاری هر شهر، باید به اقلیم و فرهنگ آن توجه کرد. در تهران حساسیت به ترافیک، آلودگی هوا و نابودی فضای سبز و میراث فرهنگی از بین رفته و افراد بی‌تفاوت به مسائل انسانی‌اند و دچار معضل خاکستری دیدن امور شده‌اند و نفع شخصی اهمیت یافته است.»
از نظر ایمانی، وجود فضاهای تاریخی برای پیاده‌روی، دیدن آدم‌ها و خوش وبش کردن، ما را به انسانیت نزدیک می‌کند: «وقتی فضای شهری را به خودرو می‌فروشیم، فضای انسانی از بین می‌رود و فضاهای ماشینی زیاد، رفته‌رفته دلهره می‌آورد. محله اما، امکان شکل‌گیری اجتماع را می‌دهد، جایی که آدم‌ها از هم شناخت نسبی دارند و حداکثر سه‌هزار نفر در آن زندگی می‌کنند.» از نظر او در گذشته محله‌ها افقی بود، اما حالا عمودی و آپارتمان‌محور شده، گرچه در آپارتمان‌ها فضای عمومی برای تعامل نداریم. مسکن‌های مهر هم فضایی برای مجمع عمومی ندارند، چون در مسائل مسکن فقط به سراغ معمارها و شهرسازها می‌رویم و مردم‌شناسان را دخیل نمی‌کنیم.
او خطر اصلی را تقلیل دادن زندگی به مسائل کالبدی می‌داند: «اگر روابط اجتماعی و مراقبت آدم‌ها از هم و تولید سرمایه اجتماعی مهم است، باید فضاهایی بسازیم که در آن‌ها، آدم‌ها باهم تعامل داشته باشند. از نگاه تقلیل‌گرایانه به آدم‌ها، اعتقاد به عقیم‌سازی زنان معتاد و بحث اصلاح نژادی هیتلر بیرون می‌آید و اولین حقوق زن را که بچه‌دار شدن است، از او می‌گیریم.»
جالب است که از نظر ایمانی، زندگی در آپارتمان، زندگی موقت است و آدم‌ها باید در سن بالا در خانه ویلایی زندگی کنند، پس اگر ما در زندگی آپارتمانی گیر کرده‌ایم، به این معنا است که هنوز مفهوم شهر را درست نفهمیده‌ایم.
او می‏گوید: «برای حل معضلات شهری، به‌جز مدیران شهری، باید اجتماعات مدنی و گروه‌های تخصصی هم نظر بدهند. در تصمیم‌گیری‌های یک‌نفره، زمان رسیدن از مرحله شناختِ مسئله به راه‌حل، کم و زمان اجرا زیاد است، درحالی‌که در تصمیم‌گیری‌های گروهی، زمان رسیدن از مرحله شناخت مسئله به راه‌حل زیاد و زمان اجرا کم است. این نشان می‌دهد که باید برای شناخت مسئله وقت صرف کرد و قبل از تصمیم‌گیری درباره موضوع، فرصت فکر کردن درباره آن به گروه‌های مختلف داد و به راه‌حل‌های معقول و کارشناسی‌شده رسید.»
وی می‌افزاید: «نداشتن نگاه سیاسی به مسائل اجتماعی هم مهم است، در نظر گرفتن این موارد، باعث می‌شود به تصمیم گرفته‌شده ایرادی گرفته نشود. تصمیم سریع اما امکان نقد را از بین می‌برد، بی‌مسئولیتی ایجاد می‌کند و هر کس تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد که تعطیل مدارس در روزهای آلودگی هوا، طرح ترافیکی زوج و فرد، مسکن مهر و دوطبقه کردن بزرگراه صدر تهران از این جمله است.» بااین‌حال ایمانی معتقد است اکنون در مرحله شناخت مسئله هستیم.
ارسال نظر