اصفهان گرد -۹۶

غیبت آسمان

انسان معاصر با ساختن آسمان خراش از آسمان، هر روز دورتر و دورتر شد تا جایی که دیدن آسمان و لذت بردن از آن، تبدیل به یک حسرت و آرزو شد

غیبت آسمان

 

انسان معاصر با ساختن آسمان خراش از آسمان، هر روز دورتر و دورتر شد تا جایی که دیدن آسمان و لذت بردن از آن، تبدیل به یک حسرت و آرزو شد. انسان معاصر شهرنشین به خصوص کلان شهرها، باید هزینه کند تا ساعتی و روزی از دست نبودن آسمان در شهر فرار کند و در جایی شاید نزدیک و شاید هم دور از شهر، پناهگاهی را پیدا کند که در آن آسمان حضور دارد. نبودن آسمان، فشار روانی و عصبی زیادی ایجاد می کند تا جایی که همیشه ندیدن آسمان، بخش بزرگی از شکنجه های زندانیان بوده است. انسان در شهرهای مدرن و بزرگ، خودش با دست خودش، زیر بار شلاق های این شکنجه قرار می گیرد. نه تنها خودش که کودکان، سالخوردگان، بیماران و زنان را نیز به این بزم تاریکی می برد. دیدن آسمان بی انتها گویی روح انسان را به همان بی انتها وصل می کند و اجازه می دهد سنگین روی ریه های آدم حتی برای مدت کوتاهی برداشته شود. متاسفانه اصفهان هم با گسترش آلاینده و توسعه های عمودی، آسمان را از شهر بیرون کرده است و برای دیدار آسمان باید فاصله ای به شعاع بیش از 60 کیلومتری اصفهان بروی. جایی که دود کم شده است و ریه ها کم کم می توانند هوا را تنفس کنند. عکس این یادداشت مربوط به فاصله 90 کیلومتری شرق اصفهان است. اینجا خانه ها، سد دیدن آسمان نیستند و آسمان در حیاط همه خانه ها، در کوچه ها و معابر به گونه ای حضور دارد که فکر می کنی این خانه ها از زمین چرکین که تو می شناسی جدا شده اند و به آسمان چسبیده اند و یا آسمان در اینجا آنقدر پایین آمده که دست هر کودکی به آن می رسد. دستان کودکان سخن می گویند و در اینجا دستان کودکان با آسمان دست می دهند با آن بازی می کنند و بودنش را جزئی از زندگی خود می دانند درست مانند کودکان ما در اصفهان که نبود این آسمان و غریبه شدن با آن را با تمام وجود احساس می کنند. این تصویر در ساعت 12 و 46 دقیقه روز پنج شنبه 31 خرداد 1403 تهیه شده است.

 

ارسال نظر