در نشست گفتگو پیرامون کتاب خاک کارخانه در موزه تاریخ شهرداری اصفهان مطرح شد؛
سرنوشت کارخانجات نساجی، از ریسباف اصفهان تا چیتسازی بهشهر
در نخستین نشست شهروند راوی با موضوع گفتوگو پیرامون کتاب «خاک کارخانه» (پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران) نوشته شیوا خادمی و منتشر شده در انتشارات اطراف در خصوص سرنوشت مشترک بسیاری از کارخانجات نساجی از ریسباف اصفهان تا چیتسازی بهشهر صحبت و تأکید شد که روایات بهجامانده از دوران پویایی این کارخانجات در گفتوگو با نسل وارثان این صنایع و کسبوکارها ثبت و ضبط شود تا در حافظه تاریخی شهر باقی بماند.
رها کیوان: در نخستین نشست شهروند راوی با موضوع گفتوگو پیرامون کتاب «خاک کارخانه» (پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران) نوشته شیوا خادمی و منتشر شده در انتشارات اطراف در خصوص سرنوشت مشترک بسیاری از کارخانجات نساجی از ریسباف اصفهان تا چیتسازی بهشهر صحبت و تأکید شد که روایات بهجامانده از دوران پویایی این کارخانجات در گفتوگو با نسل وارثان این صنایع و کسبوکارها ثبت و ضبط شود تا در حافظه تاریخی شهر باقی بماند.
آرزو دارم کارخانه چیتسازی بهشهر به موزه تبدیل شود
شیوا خادمی عکاس، پژوهشگر و نویسنده کتاب خاک کارخانه در ارتباط با ایده تهیه این کتاب اظهار کرد: پدربزرگها و مادربزرگهای من همگی کارگر کارخانه چیتسازی بهشهر بودند و قصه اصلی کتاب من از همینجا آغاز شد. او افزود: سال ۱۳۳۷ پدربزرگ من در کارخانه چیتسازی مشغول به کار میشود، آن زمان به نمایندگی از کارخانه در سراسر کشور فروشگاههایی تأسیس میشود که پدربزرگ من به علت عشق به امام رضا (ع) مسئولیت نمایندگی مشهد را برعهده میگیرد و در نهایت خانواده من به این شهر رفته و آنجا ماندگار میشوند و من هم در مشهد به دنیا آمدم.
این نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: در ادامه مسیر زندگی وارد عرصه عکاسی شدم و در این راه بهمن جلالی یکی از اساتید تأثیرگذاردن نگاه متفاوتی در عکاسی پیش رویم گذاشت و آن توجه به شهر خود و تمرکز بر آن برای کار بهجای اصرار بر کار در پایتخت بود. من بهعنوان پروژههای عکاسی بافت قدیمی اطراف حرم امام رضا (ع) را ثبت میکردم و در این راه شاهد ازبینرفتن بافت قدیمی و رشد روزافزون هتلها بودم. او ادامه داد: بعد از بازنشستگی پدر و مادرم، آنها به بهشهر مهاجرت معکوس کردند و من باتوجهبه آنچه در سالهای تحصیلم از بهمن جلالی استاد عکاسیام یاد گرفتم و بنا به خاطرات مادربزرگم به سراغ ثبت تصاویری از کارخانه چیتسازی بهشهر رفتم. خادمی خاطرنشان کرد: زمانی که برای عکاسی حضور پیدا میکردم در مقابل کارخانه اتفاقات بسیاری مشاهده میکردم، عکاسی از حالات کارگران چندین سال پیش کارخانه سبب شروع یک پروژه در ذهن من شد و در نهایت تاریخ فراموش شده این کارخانه که بر خلاف تصور من در مدیوم عکاسی قرار نمیگرفت را روایت داستانی کردم. این اتفاق با کمک مادربزرگم و دوربینم شکل گرفت و نتیجه آن تولد کتاب خاک کارخانه شد. او اظهار کرد: طی چند سال، همراه با مادربزرگم خانهبهخانه میگشتم، عکاسی میکردم و همزمان صدای کارگران را ضبط میکردم. قرار بود این آرشیو به یک نمایشگاه عکس تبدیل شود، اما در ادامه مسیر طی گفتوگو با مدیر انتشارات اطراف که بهعنوان عکاس در آنجا مشغول کار بودم، به این نتیجه رسیدیم که این آرشیو به روایتگری و تهیه این کتاب منجر شود. خادمی گفت: در مسیر تهیه این کتاب، بهنوعی همه بهشهر را بسیج کردم تا بازنشستگان این کارخانه را برای من پیدا کنند، کارخانهای که تا چند دهه پیش حدود ۷ هزار کارگر داشته و امروز هیچ اثری از آن پویایی دیده نمیشود. او اضافه کرد: در جریان تهیه این کتاب با کارگران بازنشسته این کارخانه ارتباط بسیار صمیمی پیدا کردم، البته برای من هنوز پروژه چیتسازی تمام نشده و بعد از گذشت چند سال از گفتوگو با کارگران و کشف روایات آنها همچنان در تلاش برای شنیدن داستانهای این کارخانه و ثبت خاطرات آنجا هستم. این نویسنده جوان بیان کرد: آرزوی شخصی من این است که این کارخانه به یک موزه تبدیل شود، این کارخانه سراسر پویایی و نشاط برای شهر بوده؛ اما آنچه باقیمانده فقط خاطرات گذشتگان این کارخانه است. او افزود: درگذشته کارخانه چیتسازی را بهعنوان قلب شهر جا انداختند و خود شهر قدردان کارخانه بوده است، این رابطه میان شهر و فضای کارخانه رابطه ویژهای است. خادمی عنوان کرد: در روایات این کتاب به موضوع انتقال فرهنگها ناشی از مهاجرتپذیری اشاره شده و خاطرات بسیاری از کارگرانی که از دیگر شهرها بهخصوص آذربایجان به بهشهر مهاجرت کردند ذکر شده است. حتی در برخی خاطرات بیان شد که اصطلاحات و لغات آذری در این دوران وارد زبان مازندرانی شده است.
حفظ یادمان فقدان، بهترین تصمیم برای کاربری کارخانجات تعطیل شده
نفیسه مرشدزاده مدیر مسئول نشر اطراف نیز در این نشست اظهار کرد: در خصوص کارخانه چیتسازی بهشهر باید این نکته را پرسید که آیا این کارخانه باید به یک یادمان فقدان تبدیل شود یا جایگزین کردن یک کسب و کار جدید و محل کار اشتراکی برای استارت آپها میتواند سرانجام خوبی برای آن باشد؟ باید بررسی کرد تا به این نتیجه برسیم که کدام راه، به کمک زنده ماندن کارخانه میآید. او ادامه داد: فیلمهای ثبت شده از کارخانه، یا اسنادی که پژوهشگر و نویسنده از کارخانه جمع آوری کرده است به کمک حواس پنجگانه گردآمده و نتیجه آن مجموعهای جدید و تاثیرگذار است. معتقدیم در ساخت یک موزه روایی همه حواس باید درگیر باشد تا منظومهای از رسانهها در ایجاد آن فعال شوند. مدیر مسئول نشر اطراف گفت: اگر قرار باشد برای کارخانه چیتسازی بهشهر کاری انجام شود بهترین تصمیم، حفظ یادمان فقدان آن است و این موضوع میتواند به حفظ روایات آن کمک کند. او بیان کرد: اگر تصور کنیم بخشی از خاطرات کار که از زبان همان نسل نخست کارگران بیان میشود از بین رفته باشد وارثان آن نسل که فرزندان آنها هستند میتوانند به ثبت روایات کار کمک کنند. این نسل وارثان، تعلق خاصی به محیط کار پدران و مادران خود دارند که میتوان از این فرصت برای حفظ حافظه تاریخی کارخانه استفاده کرد. مرشدزاده اظهار کرد: در خاطرات این کتاب گفته شد، در این کارخانه دستگاهها از پدر به فرزند به ارث میرسید، این اتفاق در ایجاد تعلق خانوادگی به محیط کار کمک ویژهای میکند و سبب پیوند ناگسستنی خانواده با کارخانه میشود در حالی که امروز کارخانهها حیات سیستماتیک مرتبط با منابع انسانی ندارند و خالی از فضاهای مراوده اجتماعی هستند. او خاطرنشان کرد: مستندنگاری کسب و کار افقی برای ما باز میکند تا روایات شهرها را حفظ کنیم. در این راستا باید به جای خالی یک صنعت اشاره کرد که فقدانی عمیق است و مستندنگاری وجود این صنایع اقدامی بسیار اثرگذار در حافظه روایی است. مدیر مسئول نشر اطراف بیان کرد: ما به دنبال ادامه مستندنگاری کسب و کار هستیم که در این مرحله به رابطه دکان با همه اتفاقات سیاسی اجتماعی این سالها پرداختهایم و به زودی این اثر رونمایی میشود. وی اظهار کرد: همچنین برای ثبت کسب و کارهای زنده مسیری خارج از تاریخ شفاهی سازمانها را پیگیری میکنیم و حاصل این کار که آن را آغاز کردهایم نیز بهزودی رونمایی میشود.
تاریخ کارخانجات پویای گذشته ثبت و ضبط شود
عبدالمهدی رجایی پژوهشگر تاریخ و اصفهان شناس در این نشست اظهار کرد: شباهتهایی که در خصوص فعالیت کارخانههای نساجی در کل کشور مشاهده شده قابلتوجه است. تقریباً همه کارخانههای قدیمی صنعت نساجی از جمله ریسباف اصفهان بر اساس سیاستهای مخرب دهههای قبل از بین رفتند و روایات کارگران آنها باقیمانده است. او تأکید کرد: لازم است از شرایط پیشآمده برای این کارخانجات پویای گذشته که سراسر روایت و خاطره هستند درس بگیریم و با انجام کارهای پژوهشی، بخشی از تاریخ شهر که در حال فراموشی است را ثبت و ضبط کنیم تا حافظه شهر باقی بماند. این پژوهشگر و اصفهان شناس تصریح کرد: در کتاب خاک کارخانه ارتباط نویسنده با کارگران و نفوذ در ذهن و زبان آنها نشاندهنده شوق نویسنده در خصوص انجام این کار بوده که نتیجه آن و کتابی که حاصل شد، قابلتوجه است. او خاطرنشان کرد: در جریان انجام پژوهشی تاریخی با این موضوع برخورد کردم که در دورهای مسئولان کشوری در تهران از اصفهان خواسته بودند تا برای کارخانجات شمال کارگر اعزام کند و اسناد این خاطرات در حافظههای تاریخی اصفهان موجود است، این موضوع سبب مهاجرپذیری شهرها و انتقال فرهنگها نیز شده است.