نگاهی به نمایش سندرم پای بی‌قرار یه کارگردانی احسان فاضلی

همه ما غریبان فرهاد هستیم

به این آمارها دقت کنید؛ فقط ۱۶ درصد ایرانی‌ها به مهاجرت فکر نمی‌کنند. تمایل به مهاجرت در استادان و پژوهشگران ۵۳ درصد، در پزشکان و پرستاران ۴۵ درصد و در دانشجویان ۴۰ درصد است. علاوه براین رتبه ایران در بین ۱۳۳ کشور جهان از جهت رقابت‌پذیری برای جذب و نگهداشت نخبگان و استعدادهای جهانی ۱۲ است.

همه ما غریبان فرهاد هستیم

محمدرضا رهبری: به این آمارها دقت کنید؛ فقط ۱۶ درصد ایرانی‌ها به مهاجرت فکر نمی‌کنند. تمایل به مهاجرت در استادان و پژوهشگران ۵۳ درصد، در پزشکان و پرستاران ۴۵ درصد و در دانشجویان ۴۰ درصد است. علاوه براین رتبه ایران در بین ۱۳۳ کشور جهان از جهت رقابت‌پذیری برای جذب و نگهداشت نخبگان و استعدادهای جهانی ۱۲ است. همچنین ایران با ۱۱۵ هزار مهاجرت به کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی توسعه رتبه اول را دارد. براساس گزارش‌ها در ۳۰ سال گذشته تعداد مهاجرت نخبگان ایرانی دو برابر شده است. حدود ۱۵۰ هزار نفر از نخبگان علمی ایران در سال‌های گذشته مهاجرت کرده‌اند که از این مهاجرت با عنوان سونامی مهاجرت مغزها تعبیر می‌شود (روزنامه شرق شماره 5017)

آیا مهاجرت فقط به نخبگان علمی محدود شده است؟ خیر. در هر دهه مهاجرت به کشوری همه‌گیر می‌شود، هنوز خاطرات موج مهاجرت به ژاپن را در خاطر داریم و هر بار شرایطی در کشور موجب چنین مهاجرتی می‌شود. این موج‌های مهاجرت در هنر نیز بازنمایی می‌شود. نمایشنامه‌های متعددی در این خصوص به‌ ویژه موج مهاجرت به استرالیا که به دلیل بروز حوادث دریایی تلخ بسیار خبرساز شده و همچنان خبرساز است. این حوداث این پرسش ذهنی را موجب می‌شود که در ایران و سطح بالاتر در خاورمیانه چگونه می‌توان خوشبخت بود و از زندگی احساس رضایت و خوش‌دلی داشت؟

photo16420889700

نمایش« سندروم پای بی‌قرار» نوشته علی حاتمی نژاد/رئوف دشتی که  از 13 تا 28 دی ماه امسال در سالن ماه حوزه هنری به کارگردانی احسان فاضلی و با بازی رادنوش مقدم، مهدی تقی‌پور، احسان شهبازی، میثم جعفری، غزل نظام‌زاده در حال اجرا بود، چنین پرسش‌هایی را درون خود دارد. نمایش تک‌گویی آدم‌های غریب افتاده است که غربت خود را در زیر نورهای کم‌سویی تک‌گویی می‌کنند، نشان می‎دهد؛ آدم‌های نمایش حتی آن که از کشورش مهاجرت نکرده در این شرایط که به وجود آمده غریب است و بی‌همزبان،آنها که از ایران مهاجرت کرده‌اند تا شاید در هوای آزاد و شرایط متفاوت تغییری کنند و زندگی‌شان تعالی یابد نه تنها غریب و بی‌کس و از حداقل های زندگی معمولی محروم که زجرکش هم می‌شوند. نمایش که به نوعی تک‌گویی‌های بی‌پایان آدم‌هایی است که خود به شکلی مهاجر هستند و جلا وطن کرده چه مانند دو استرالیایی نمایش مهاجرت داخلی برای آینده بهتر کرده‌اند و یا مانند امید و فرهاد حداقل‌های زندگی در وطن را از دست داده‌اند و برای ساختن فردای خود مهاجرت را راه نجات دانسته‌اند به سرنوشتی تراژیک دچار می‌شوند. آیا این سرنوشت محتوم آنهاست؟

چگونه ممکن است شرایط برای یک نفر چنان بد شود که او در حالت جنگی قرار گیرد و جزیره‌ای که می‌تواند آخر خدمت یک نفر (نیل نوریس) را خوش کند آخر زندگی دیگری را جهنم کند. او غریبه‌ای تنها شود. چه اتفاقی رخ می‌دهد که برای رسیدن به آرزویی کوچک خواسته‌ای پیدا می‌کنی عجیب. فرهاد آرزو دارد به کنسرت ابی برود و چراغ موبایلش را تکان بدهد. چطور شرابط چنان تلخ می‌شود و زمین خدا برایش کوچک می‌شود؟ چطور یک محیط به کارخانه تولید بیماری‌های روانی تبدیل می‌شود؟

چطور ممکن است شرایط آدم ها را از حس انسانیت نسبت به یکدیگر دور کند؟ از هم متنفر کند حتی ورزشی مثل فوتبال که قرار است آدم‌ها را به هم نزدیک کند و صلح را به ارمغان بیاورد تنفر از برنده را در درون آدم ها تولید می‌کند. مرزهای جغرافیایی که اغلب مرزهای قرار دادی هستند نه مرزهای واقعی به جنان دیوارهای مستحکمی تبدیل می‌شود که فنس‌های دور اردوگاه به خط پایان دنیا تبدیل می‌شود. اینها طبیعی است یا قراردادهای وضع شده از سوی  انسانهاست که قدرت در دست دارند؟ این قراردادها چنان تنگنا ایجاد می‌کنند که وقتی فرهاد می‌میرد، حتی نمی‌شود قصه مرگ واقعی‌اش را هم روایت کرد. پدر فرهاد از راوی اصلی نمایش که نسیم (با بازی رادنوش مقدم) است تصویر واقعی از آنچه بر پسرش رفته است دریافت نمی‌کند.

سندورم بی قرار

علت روایت نسیم تاثیر مرگ فرهاد و حوادث اردوگاه مهاجران بر او و زندگی خانوادگی‌اش است. او مهاجری قدیمی و نخبه و متعلق به جامعه علمی با شغل پزشکی است و چند دهه است مهاجرت کرده و در استرالیا و اصفهانی که روزگاری به عنوان جنگ زده حضور داشته و توانسته در آنجا هم خوزستان را  زنده کند، باز هم مهاجرت را در میان سالی نپذیرفته و حس می‌کند در آنجا غریبه است و هنوز خودی نشده حتی نیل که کارش نگهبانی و نظم دادن به اردوگاه است هم شرایط را نمی‌تواند طاقت بیاورد و اضافه حقوق را بی‌خیال می‌شود و به سیدنی بر می‌گردد تا شرایط انسانی را تجربه کند. امید نماد همه ساکنان اردوگاه است. دهانش را دوخته چون نمی‌تواند از آنچه بر او و زنش رفته سخن بگوید. اینها هم به «مددکار اجتماعی» نیازدارند. چه می‌شود که آدم‌ها از زندگی عادی عاجز می‌شوند و به مددکار نیازمند می‌شوند و بعد خود مددکار هم از ادامه کار عاجز می‌شود؟ آنها فقط تماشاگر رنج دیگران نیستند خود هم در رنج هستند و روایت مرگ فرهاد پیش از آن که روایت مرگ فرهاد باشد روایت رنج خود آنهاست.

بیماری، فقر، جنگ و ... بدبختی‌های عینی هستند و در مقابل آنها نمی‌توان خوشبختی ذهنی داشت. آیا خوشبختی و بدبختی در همه کشورها معنای یکسانی دارند؟

نمایش غیرمستقیم و تفسیر حوادث چنین پرسش‌هایی را طرح می‌کند و پاسخی برای آن ندارد چراکه پاسخ قاطعی هم نمی‌توان به آن داد ولی نمایش نشان می‌دهد یک پرسه‌زنی ساده در شهر، دیدن شهر در شب آن هم از پنجره بیمارستان یک آرزوی مولد حس خوشبختی تبدیل می‌شود. اما خوشبختی را نمی‌توان شخصی‌سازی کرد و به دور از شرایط اجتماعی خوشبخت بود. حتی اگر خانم دکتر (نسیم) بخواهد نشان دهد که استرالیا جای چندان بدی هم نیست. فرهاد نمایش خوشبخت بودن را نیاموخته پس نمی‌تواند بر شرایط غلبه کند چه در وطن چه در غربت، پس مهاجرت به امید اینکه «هوای آزاد به کله‌اش بخورد و مغزش بکار بیفتد» کارساز نمی‌شود چراکه شرایط کار در کارخانه در وطن موجب مهاجرتش شد و شرایط کشور مقصد هم برای زندگی عادی او که به کارگری آپاراتی هم راضی است کارساز نمی‌شود. نمایش در تک‌گویی آدم‌ها شروع می‌شود در گفت وگویی که تنهایی آدمها را بیشتر نشان می‌دهد بین امیلی مددکار اجتماعی و امید که خطوط بین آدم‌ها را پاک می‌کند تمام می‌شود.

photo16420891639

امید هیچ کاری برای انجام دادن ندارد جز کارهایی که برای زنده ماندن دارد یاد می‌گیرد. او همه‌اش راه می‌رود حتی موقع خواب چون به «سندروم پای بی‌قرار» گرفتار است و فکر می‌کند همه بچه‌های کمپ مانوس گرفتار آن هستند. آنها گرفتار شده‌اند یا گرفتارشان کرده‌اند.

نمایش راحت و روان و بدون کار اضافه‌ای اجرا می‌شود. انتخاب درست بازیگران از سوی کارگردان موجب شده است بازی‌های نمایش و موضوع اجتماعی آن از نقاط قوت کار باشد. به‌ویژه بازی مهدی تقی‌پور که از صدایش به درستی استفاده شده و رادنوش مقدم که پخته حرفه‌ای بازی می‌کند و احسان شهبازی که درک درستی از نقش پیدا کرده است.

 

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار