
ازدحام و بینظمی در وداع با نگارگر جاودانه ایران
:آیین بدرقه استاد محمود فرشچیان میتوانست صحنهای از شکوه و نظم ملی باشد، اما جایگاه ویژه صداوسیما، رشد قارچگونه عکاسان غیرحرفهای و فعالان فضای مجازی، نبود فضای ایمن برای خبرنگاران و کمبود خودرو مناسب برای رسانهها، تجربهای تلخ و پرآسیب بر حافظان تصویر و صدا بر جای گذاشت.

اصفهان امروز_شهرزاد فلاح:آیین بدرقه استاد محمود فرشچیان میتوانست صحنهای از شکوه و نظم ملی باشد، اما جایگاه ویژه صداوسیما، رشد قارچگونه عکاسان غیرحرفهای و فعالان فضای مجازی، نبود فضای ایمن برای خبرنگاران و کمبود خودرو مناسب برای رسانهها، تجربهای تلخ و پرآسیب بر حافظان تصویر و صدا بر جای گذاشت.
وداع با استاد محمود فرشچیان، نگارگر نامدار و گوهر بیبدیل هنر ایران، قرار بود آیینهای از احترام، نظم و شکوه فرهنگی باشد؛ صحنهای که در آن همگان با خاطرهای روشن و مستند از عظمت و نقش بیبدیل این هنرمند جاودانه یاد کنند. مراسم در اصفهان، شهری که همزاد هنر و خاستگاه جاودانگی استاد بود، برگزار شد و مسئولین روزها و ساعتها برای هماهنگی محل، آمادهسازی فضای امنیتی، مدیریت جمعیت و حفظ سلامت حضار تلاش کردند. بااینحال، مجموعهای از بینظمیها، کاستیها و حوادث تلخ، نهتنها زیبایی مراسم را مخدوش کرد، بلکه واقعیتهای نگرانکنندهای از ضعف مدیریت در آیینهای ملی را نمایان ساخت.
سردرگمی در صدور کارتهای رسانهای
فرآیند ثبتنام خبرنگاران و عکاسان باید بانظم، شفافیت و صدور کارتهای معتبر همراه میبود، اما آنچه روی داد، تکرار چندباره ارائه مدارک هویتی و صدور کارتهایی فاقد هرگونه نشان امنیتی بود؛ کارتهایی که بیشتر شبیه بروشور تبلیغاتی بودند تا سند حرفهای برای اصحاب رسانه.
بدون هیچ نامونشان هویتی، نتیجه این بیسامانی، حضور انبوهی از بلاگرها و فعالان غیرحرفهای در کنار خبرنگاران حرفهای بود؛ گروهی که مرزی میان اهل رسانه و کاربران فضای مجازی باقی نگذاشت و منجر به آشفتگی در فضای پوشش خبری شد.
عبور از هزارتوی امنیتی
در روز مراسم، خبرنگاران و عکاسان میبایست از چند گیت امنیتی عبور میکردند؛ هر گیت مستلزم ارائه کارت و گفتوگویی طولانی با نیروهای حراست بود. اگرچه اصل تدابیر امنیتی ضروری است، اما نحوه اجرا بهگونهای بود که بیشتر به مانع شبیه بود تا تسهیل؛ وقت و توان خبرنگاران را فرسود و رسالت حرفهای آنان را در همان آغاز با اختلال مواجه ساخت.
فقدان جایگاه مناسب برای خبرنگاران و عکاسان
یکی از نقاط ضعف برجسته، نبود جایگاه ویژه و ایمن برای خبرنگاران و عکاسان بود. اصول حرفهای عکاسی و خبرنگاری ایجاب میکند که رسانهها در ردیفهای جلو جهت ضبط صدای سخنرانان و تهیه گزارش و عکاسان با زاویه دید مناسب و کارشناسی شده برای ثبت بهتر و مناسبتر تصویر مستقر شوند تا بازتاب این مراسم بهدرستی انعکاس یابد.
در مراسم تشییع استاد فرشچیان، خبرنگاران در میان انبوه جمعیت جای گرفتند؛ جمعیتی که حضور بلاگرها و عکاسان غیرحرفهای آن را دوچندان آشفته کرده بود. نتیجه، ازدحام، هرجومرج و اختلال در ضبط لحظات تاریخی بود و بسیاری از روایتها و تصاویر ناب از دست رفت.
برخورد انحصاری صداوسیما
در هر مراسم ملی، صداوسیما بهصورت سنتی جایگاهی ممتاز و ویژه دارد؛ جایگاهی که امکان پوشش مطلوب تصویری و صوتی را به آنها میدهد. اما سایر رسانهها که وظیفه انعکاس تکثر صداها و روایتهای متنوع جامعه را بر عهده دارند، در حاشیه باقی میمانند. این نابرابری، در مراسم فرشچیان بهشدت مشهود بود و خبرنگاران حرفهای را در دل جمعیت گم کرد.
حوادث ناگوار و آسیبهای فیزیکی
خانم خدیجه نادری، عکاس خبرگزاری مهر، از اولین ساعات مراسم با مشکلات فراوانی مواجه شد: نبود جایگاه ویژه، ازدحام بیقاعده و برخوردهای نامناسب نیروهای حراست. او در لحظه خاکسپاری با رفتار زشت مأمور حراست مواجه شد که با آرنج خود ضربهای به قفسه سینهاش زد و منجر به چندین ثانیه ایست قلبی و فشار روحی شد. در پایان مراسم نیز با نبود خودرو شخصیاش روبرو شد و مجبور شد هزینه جرثقیل را شخصاً بپردازد.
آقای علی آذر، عکاس باشگاه خبرنگاران جوان، در مسیر تشییع به سمت صائبیه با برخورد راکب موتور دچار مصدومیت و آسیب به تجهیزات خود شد.
آقای عرفان باقری، عکاس و فیلمبردار SNN، برای تصویربرداری به بالای داربست تقریباً ۲.۷۰ متر رفت و سقوط کرد؛ کمرش بهشدت آسیب دید و تجهیزات حرفهای او نیز دچار خسارت شد.
این حوادث نمونهای از فقدان تدابیر ایمنی و امکانات لازم برای رسانههاست و نشان میدهد که هرجومرج، ازدحام و بیتوجهی به استانداردهای حرفهای میتواند پیامدهای جبرانناپذیر داشته باشد.
بیاطلاعی از محدودیتهای تصویربرداری
خانواده استاد فرشچیان خواستار عدم ثبت تصویری از لحظه تدفین بودند؛ درخواستی کاملاً قابلاحترام. بااینحال، اطلاعرسانی درباره این محدودیت پیشاپیش انجام نشد و خبرنگاران پس از ورود به محوطه، ناگهان با فرمان منع مواجه شدند. برخوردهای شتابزده و گاه خشن، موجب تنش، بیاعتمادی و اختلال در پوشش حرفهای شد؛ مشکلی که میتوانست با اطلاعرسانی ساده و پیش از مراسم پیشگیری شود.
ازدحام و رشد قارچگونه عکاسان غیرحرفهای
رشد بیرویه و قارچگونه حضور عکاسان و فعالان غیرحرفهای که تجهیزات متنوعی از دوربینهای حرفهای تا موبایل همراه داشتند، امکان انجاموظیفه حرفهای را برای خبرنگاران سخت کرد. این موضوع نهتنها نظم مراسم را تحتتأثیر قرارداد، بلکه بر کیفیت تصویر و روایت رسانهها نیز سایه افکند.
پیامدها و بازتابها
بینظمیها، فقدان جایگاه ویژه و محدودیت امکانات، نهتنها شأن مراسم بدرقه استاد فرشچیان را خدشهدار کرد، بلکه پرسشی بنیادین پیش روی جامعه گذاشت: اگر در بزرگداشت یکی از فرزندان برجسته هنر ایران چنین کاستیها رخ دهد، در سایر آیینهای ملی چه انتظاری میتوان داشت؟
رسانهها حافظه جمعی ملت هستند و بیتوجهی به آنها، بیتوجهی به حقیقت و آینده تاریخ است. ضربات روحی و جسمی که بر خبرنگاران و عکاسان وارد شد، همچنان در دل و روان آنان باقیمانده و خاطره تلخ این مراسم بهدشواری فراموش خواهد شد.
استانداردهای جهانی و راهکارها
نگاهی به آیینهای مشابه در سطح بینالمللی نشان میدهد که برگزاری مراسم ملی بر پایه اصول روشن، برنامهریزی دقیق و احترام به رسانهها صورت میگیرد:
صدور کارتهای رسانهای استاندارد با کد امنیتی و اعتبارسنجی دیجیتال
اختصاص جایگاههای مشخص و ایمن برای عکاسان و خبرنگاران، با زاویه دید مناسب و در ردیفهای جلو
اطلاعرسانی پیشاپیش درباره هرگونه محدودیت تصویربرداری
امکانات حملونقل ویژه و پارکینگ اختصاصی برای رسانهها
بیمه تجهیزات و جان خبرنگاران در طول مأموریت
آموزش نیروهای امنیتی برای تعامل حرفهای و محترمانه با رسانهها
ایجاد فرصت برابر برای تمامی رسانهها و جلوگیری از انحصار صدا و تصویر
متمایزکردن فعالان مجازی و عکاسان آماتور از عکاسان و خبرنگاران حرفهای
مراسم تشییع استاد محمود فرشچیان میتوانست صحنهای از شکوه ملی و فرهنگی باشد؛ صحنهای که رسانهها حافظان صادق لحظههای تاریخی باشند. بااینحال، بیتوجهی به جایگاه خبرنگاران و عکاسان حرفهای، برخورد انحصاری صداوسیما، حضور گسترده بلاگرها و نبود امکانات مناسب، تجربهای تلخ و پرآسیب بر حافظان صدا و تصویر گذاشت.
با تمام تلاشهای مسئولین برای برگزاری مراسم، ازدحام، هرجومرج و کمبود امکانات، ضربات روحی و جسمی خود را در دل خبرنگاران و عکاسان باقی گذاشت؛ خاطرهای تلخ که تا مدتها با آنان خواهد بود. بازاندیشی در نحوه برگزاری آیینهای ملی، احترام به رسانهها و رعایت استانداردهای حرفهای، نهتنها وظیفه برگزارکنندگان، بلکه مسئولیتی جمعی برای پاسداشت میراثفرهنگی و انسانی ملت ایران است.