بهمن فرمان آرا و اصفهان
بهمن فرمانآرا، نامی آشنا برای دوستداران سینما و فرهنگ و هنر است. او خالق آثار ارزندهای چون «شازده احتجاب»، «خاک آشنا» و همچنین سه فیلم سینمایی «بوی کافور، عطر یاس»، «خانهای روی آب» و «یک بوس کوچولو» است که به سهگانه مرگ معروف هستند و الحق، سهگانهای ماندگار در سینمای ایران هستند.
اصفهان امروز- شهرام احمدزاده ترکمانی
بهمن فرمانآرا، نامی آشنا برای دوستداران سینما و فرهنگ و هنر است. او خالق آثار ارزندهای چون «شازده احتجاب»، «خاک آشنا» و همچنین سه فیلم سینمایی «بوی کافور، عطر یاس»، «خانهای روی آب» و «یک بوس کوچولو» است که به سهگانه مرگ معروف هستند و الحق، سهگانهای ماندگار در سینمای ایران هستند. این مؤلف، از فیلمسازان بنامِ سینمای کشورمان است. او موضوعاتی چون چالشها و روابط بین انسانها، معضلات اجتماعی و همچنین موضوعات عمیقی چون زندگی، مرگ، آزادی، بیعدالتی، فقر و پوچی را به شیوهای استادانه روایت میکند و با گرفتن بازیهای خوب و تأثیرگذار از هنرپیشههای فیلمهایش و بازسازی دیالوگهای بهیادماندنی و میزانسنهای درخور، همواره در آثارش، توجه مخاطب را به درکی عمیق جلب میکند و لحظههایی عاطفی برای او خلق میکند.
پرداختن به موضوعی چون «مرگ» در سینما گرچه تازگی ندارد، ولی همواره از موضوعات چالشبرانگیز و پیچیده برای روایت است. نشانههای پنهان و آشکار مرگ در سهگانه فرمانآرا بهصورت مکرر، نمود بصری و ذهنی دارند. در هر سه فیلم، با المانهایی روبرو میشویم که هم بهصورت آشکار و عیان در واقعیت موجود و هم به شکلی تلویحی و سوبژکتیو، روایتگر داستان مرگ هستند و نگاهی خاص و متفاوت به مرگ را از منظر مؤلف برای مخاطب به تصویر میکشد. فرمانآرا در هر سه فیلم، نوعی نگرش پذیرنده نسبت به مرگ را بیان میکند. در «بوی کافور، عطر یاس» که فرمانآرا آن را پس از بیست سال دوری از فیلمسازی ساخته، هر سه اپیزود فیلم به مرگ مربوط است. از بازسازی مراسم ترحیم تا دیالوگها و سکانسهایی که مرگ و مراسم تدفین خیالیِ کارگردان را در فیلم نمایش میدهد. نماهایی که در ادامه از باغ و طبیعت میبینیم، این نگرش متفاوت او به مرگ را تصویر میکند. در «خانهای روی آب» و «یک بوس کوچولو» هم مرگ شخصیتها نه به شکلی تیره و تلخِ صرف که بهگونهای پذیرنده، محتوم و خلاصیبخش به تصویر کشیده شده است. اینگونه پرداختن به مرگ، حاکی از مرگاندیشی است، تفکری در ذهن خالق این سهگانه که مرگ را بخشی از زندگی میپندارد و آن را میپذیرد. فرمانآرا حتی در مصاحبهای بهصراحت اشارهکرده که «هر وقت که مرگ به سراغم بیاید، آمادهام.»
این کارگردان در این سهگانه خود، علاوه بر موضوع مرگ از پرداختن به موضوعات دیگر هم غافل نشده است. نگاه انتقادی او به جایگاه زنان در جامعه و اجحاف به آنان، سقوط روشنفکران در ورطه پوچی، اعتیاد، بیعدالتی اجتماعی و خشونت در این سه فیلم به تلخی بیانشده و نمایانگر چالشهای امروز بشر و جامعه کنونی است. با دیدن فیلمهای فرمانآرا و با دانستن زندگینامه او، هر ایرانی میتواند خوشحال باشد از بازگشت او به وطنش و ادامه فیلمسازی در آن. هرچند فرمانآرا در غربت هم کارنامه درخشانی داشته، ولی از اینکه فیلمهای او در سینمای ایران خلقشده، باید مسرور باشیم. سکانسِ تقابل پدر و پسر در خانه سالمندان با بازی درخشان عزت ا.. انتظامی و رضا کیانیان و گفتگوی بین آنها، از بهیادماندنیترین و تأثیرگذارترین سکانسهای سینمای ما است. سکانسی هم که در آن، سعدی، کاراکتر به وطن بازگشته مغرورِ فیلم «یک بوس کوچولو» از شلاق خوردن یک اسب از درشکهچی در میدان نقشجهان اصفهانِ خودمان به گریه میافتد، از سکانسهایی است که به لحاظ عاطفی و احساسی، هر انسانی را تکان میدهد. البته جواب درشکهچیِ اصفهانی و طنز موجود در لحن و کلامش هم خالی از لطف نیست و ما را ارجاع میدهد به آشناییِ خوب فرمانآرا با اصفهان و اینکه او خود را بهواسطه اصفهانی بودن پدر و مادرش، اصفهانی میداند. در وصف او خوب است اشارهکنیم که بهمن فرمانآرا، دوست و عزیزِ زاونِ عزیزمان بود که چند صباحی است اهالی فرهنگ، هنر و سینما در سوگ رفتنش داغدار هستند. به اصفهان آمدن بهمن فرمانآرا را گرامی میداریم. کاش زاون عزیزمان بود و در کنار هم پای صحبتهایتان مینشستیم.
عکاس