تصاحب مولانا و ابن‌سیناهدف ما نیست

مناقشه بر سر مشاهیر ایرانی، یکی از آن‌دست موضوعاتی است که گاه باعث ایجاد تنش‌هایی میان دو یا چند کشور می‌شود.

مناقشه بر سر مشاهیر ایرانی، یکی از آن‌دست موضوعاتی است که گاه باعث ایجاد تنش‌هایی میان دو یا چند کشور می‌شود.
شاید یکی از دلایل بهره‌مندی از هویت مشاهیر دیگر کشورها ایجاد تاریخ با تمسک به نخبگان سرزمین‌های دیگر است. این پدیده در سده‌های پیشین چندان مدخل بحث نبود و با گسترش مناسبات برای کشورهای نوظهور به امری مهم تبدیل شد.
در پاره‌ای از موارد دولت‌ها نیز در مصادره بزرگان تاریخی کشورهای دیگر دست دارند و در پاره‌ای دیگر این امر توسط فعالان فرهنگی اداره و هدایت می‌شود؛ چنانچه مولانا، ابن‌سینا و حتی حافظ، سعدی و عطار نیز از گزند چنین تحریف‌هایی در امان نبوده‌اند. گرچه دولت ایران به دلیل بی‌توجهی به مفاخر ایرانی زمینه سوءاستفاده کشورهای دیگر را فراهم کرده است اما این موضوع رافع مسئولیت جاعلان و تحریف‌کنندگان تاریخ نیست. تورقای شفق، رییس شعبه ایران بنیاد یونس اِمره که سال‌ها در خصوص فرهنگ‌های مشترک ایران و ترکیه تحقیق کرده است، درباره این موضوع مهم ساعتی را به گفت‌وگو با ما نشست که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.
یونس اِمره یکی از مشاهیر بزرگ ترک است که علاوه بر شعر در حوزه عرفان نیز نامدار است. قدری از این شاعر و عارف مهم ترک برای ما بگویید و بفرمایید که چرا کشور ترکیه نام این فرد را بر بنیاد فرهنگی خود گذاشته است و در این بنیاد چه اقداماتی انجام می‌شود؟
یونس امره نخستین شاعر ترکِ آناتولی است. او هم‌عصر مولاناست و روایت داریم که یکدیگر را دیده یا دستِ‌کم آثار هم را مطالعه کرده بودند. به دلیل اهمیت این شخصیت مهم ترک، ترکیه نام او را بر بنیاد فرهنگی خود نهاد. هدف اصلی موسسه یونس امره، آموزش زبان ترکی در سراسر جهان است؛ همان‌گونه که ایران نیز بنیاد سعدی را برای این منظور اختصاص داده است. موسسه یونس امره در سال2009 میلادی در آنکارا تاسیس شد و آرام‌آرام شعبه‌های مختلفی در کشورهای بالکان و سپس در اقصی‌نقاط جهان تاسیس کرد. شعبه ایران این موسسه در سال2012 در محله جردن تهران توسط احمدداود اغلو، وزیر خارجه وقت ترکیه افتتاح شد و از آن تاریخ به بعد فعالیت فرهنگی این موسسه در کشور ایران آغاز شد.
موسسه یونس امره علاوه بر آموزش زبان ترکی در حوزه مناسبات فرهنگی ایران و ترکیه چه فعالیت‌هایی می‌کند؟
در کنار آموزش زبان، یکی از مهم‌ترین اهداف موسسه، افزایش روابط فرهنگی میان دو کشور ایران و ترکیه است. ایران و ترکیه میراث مشترک بسیاري با یکدیگر دارند. بسیاری از هنرها و نیز هنرمندان در بین ایرانی‌ها و ترکیه‌ای‌ها مشترک قلمداد می‌شوند. به‌طور مثال در طول سال‌هایی که رییس شعبه یونس امره در ایران بودم، فعالیت‌های گسترده‌ای را برای ترویج خوش‌نویسی ایران میان خوش‌نویسان ترکیه به‌انجام رساندم؛ از خوش‌نویسان ترکیه دعوت شد تا نشست‌هایی را با خوش‌نویسان ایرانی داشته باشند و در این قالب کارگاه‌هایی برگزار شد. همچنین کلاس‌هایی را درباره مولانا با حضور استادان نامدار ایرانی مانند خانم مریم مشرف و آقای ایرج شهبازی برگزار کردیم.
در حوزه موسیقی نیز ایران و ترکیه مراودات فرهنگی بسياری با یکدیگر دارند؛ چنانچه چند ماه پیش استاد کیهان کلهر با آقای اردال ارزنجان یک کنسرت در تالار وحدت اجرا کردند. قرابت‌های موسیقایی ایران و ترکیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
همین‌طور است که اشاره کردید. ما از دوره عثمانی تا کنون ریشه‌های مشترک بسیاری در حوزه موسیقی با ایران داریم. به‌طور مثال سنتور که یک ساز ایرانی است، اکنون در میان جوانان ترکیه بسیار محبوب است. فردی به نام سداد آنار چند سال در ایران بود و زانوبه‌زانوی استادان بزرگ سنتور آموزش می‌دید و اکنون در ترکیه سنتورنوازی را توسعه می‌دهد یا آنکه کمانچه ترکی و ایرانی نزدیکی‌های زیادی به هم دارند. آقای کلهر در ترکیه نیز کنسرت‌های متعددی برگزار کرده و با دریا ترکان، بهترین کمانچه‌نواز ترکیه نواخته است.
همان‌گونه که اشاره کردید، بسیاری از مشاهیر ایرانی در ترکیه مورد توجه و احترام هستند و مردم ترکیه از اشعار، حکمت، فلسفه و به‌طور کلی اندیشه آن‌ها استفاده می‌کنند که این موضوع نه‌تنها بد نیست که برای ایرانیان یک فرصت بزرگ محسوب می‌شود اما برخی نیروهای ترک پا را فراتر از بهره‌مندی می‌گذارند و به طور مثال ریشه مولانا را برای ترکیه تصاحب و او را ترک‌تبار معرفی می‌کنند. رویکرد دولت ترکیه و عمده فعالان ترکیه در این خصوص چیست؟
چندی پیش من در یکی از مجلات ترکیه مطلبی را با تیتر کنایه‌آمیز «بایستید و صحبت نکنید، مولانا برای ماست» منتشر کردم؛ در آن مقاله به تصاحب مولانا از سوی کشورهای مختلف اشاره شده بود. به‌یاد دارم وقتی ایران و ترکیه می‌خواستند مثنوی معنوی مولانا را در سازمان یونسکو به‌عنوان میراث مشترک به ثبت برسانند، افغانستان اعتراض کرد که مولانا برای ماست.
مشکل این روزها این است که هرکشوری می‌خواهد مولانا را تصاحب کند در صورتی که تصاحب مولانا یا دیگر شعرا در مقابل فهم و درک آن‌ها اهمیت چندانی ندارد. اکنون امکانی در دسترس نیست که نژاد یک شاعر که در صدها سال قبل می‌زیسته مشخص شود و به گمان من اهمیتی نیز ندارد. ما با آثار آن‌ها روبه‌رو هستیم. باید دید که چه کشوری بهتر از مولانا استفاده می‌کند. اکنون دکتر محمدعلی موحد تصحیح جدیدی از مثنوی را به چاپ رسانده‌اند که بعد از تصحیح نیکلسون دومین تصحیح و به نظر من درست‌ترین تصحیح است. او خدمت بزرگی انجام داده است اما برخی به‌جای اینکه چنین اقداماتی انجام دهند، درگیر تبار مولانا هستند.
تردیدی در اهمیت شناخت آثار و درک محضر مولانا نیست اما می‌دانیم که روزگاری مرزهای سرزمینی ایران بسيار وسیع‌تر از امروز بوده و مرزهای سرزمینی آن دوران، مرزهای فرهنگی بسیاری را ایجاد کرده است. گرچه اکنون مرزهای سیاسی تعیین‌کننده حدود و ثغور سرحدات یک‌کشور است اما این قاعده بر مرزهای فرهنگی صادق نیست. در واقع نمی‌توان به‌دلیل مرزهای سیاسی کنونی، میراث هویتی یک‌کشور را تصاحب کرد. تصور می‌کنم درک آثار مشاهیر یک کشور با به رسمیت شناختن اصالت فرهنگی آنان تعارضی نداشته باشد. این موضوع را قبول دارید؟
من باور دارم که فرهنگ را نمی‌شود مرزبندی کرد. زمانی که 15سال پیش به ایران آمدم، خیابان‌های تهران برای من غریبه نبودند زیرا فرهنگ مشترکی در این شهر می‌دیدم یا کشور تاجیکستان نیز برای من ناآشنا نبود.
هنگامی که در تاجیکستان بر سر مقبره یکی از مشایخ نقش‌بندیه رفتم، دیدم که ترک‌ها به او احترام بسیاری می‌گذارند یا آنکه بایزید بسطامی برای ما به شدت مورد احترام است. مگر می‌شود برای عطار، خیام و ابن‌سینا مرز قايل شویم؟ بعضی از کشورها بر سر هویت ابن‌سینا مناقشه دارند اما هیچ یک از آن‌ها درخصوص کتاب قانون ابن‌سینا کار نکرده‌اند. مدتی برای برگزاری یک همایش بزرگ، به دنبال افرادی بودیم که بر کتاب قانون و طب اسلامی ابن‌سینا کار کرده باشند؛ نه در ایران، نه در ترکیه و نه در کشورهای عربی هیچ‌کس به صورت قوی بر این موضوع کار نکرده بود. وقتی هنوز در چنین زمینه‌هایی کمبود داریم و دچار نقصان هستیم، سخن گفتن از تبار و هویت سرزمینی مشاهیر چندان بجا نیست.
البته بسیاری از گروه‌ها در ترکیه دیدگاه شما را ندارند و مدام بر این گونه مناقشات دامن می‌زنند. در واقع در مقام عمل چنین رویکردی در میان بخشی از فعالان فرهنگی ترکیه وجود ندارد که اگر داشت، مجسمه‌ای از ابن‌سینا با عنوان دانشمند بزرگ ترک در آنکارا وجود نداشت. چه عللی دست‌به‌دست می‌دهند تا چنین تحریف‌های تاریخی به‌وجود می‌آید؟
بله؛ آن مجسمه در یک‌بیمارستان در ترکیه وجود دارد و برای 40‌سال پیش است. ما در داستان‌های عامیانه بسیار از ابن‌سینا سخن می‌گوییم، مادران و مادربزرگ‌های‌مان حکایت‌های ابن‌سینا را روایت می‌کنند و حتی نسخ خطی‌ای از او در کتابخانه‌های‌مان وجود دارد. برای مردم چندان تفاوتی ندارد که ابن‌سینا برای چه کشوری است؛ آن‌ها می‌خواهند از او استفاده کنند و محضر علمی و شخصیتی‌اش را درک کنند.
استفاده از مشاهیر کشورهای مختلف پسندیده است؛ همان‌گونه که ایرانیان در طول تاریخ از محضر سقراط، افلاطون و ارسطو استفاده کرده‌اند و در تبیین اندیشه‌های منطقی و فلسفی خود آثار آنان را مورد توجه قرار داده‌ اما هیچ‌گاه یونانی‌بودن آن‌ها را انکار نکرده‌اند. گرچه اکنون یونان به‌کشور کوچکي تبدیل شده است اما ایرانیان هویت یونانی مشاهیر آن کشور را انکار نمی‌کنند. آیا توجه به‌محتوای آثار مشاهیر از اهمیت هویت آن‌ها می‌کاهد؟
200 یا 300 سال پیش مردم به این موضوع توجه نداشتند که ابن‌سینا ترک، فارس یا عرب بوده‌ است. مردم او را به‌عنوان یک عالم مسلمان می‌شناختند. دوباره تاکید می‌کنم که محدودشدن به هویت سرزمینی مشاهیر ما را از درک آثار آن‌ها غافل می‌کند. کلیات ابن‌سینا هنوز در ایران و ترکیه به چاپ نرسیده است و تصحیح کاملی از آثار او وجود ندارد. بهتر است به‌جای پرداختن به چنین موضوعاتی بر این مسائل مهم کار کنیم. تردید نکنید که اگر به دنبال نژاد مشاهیر برویم، سردرگم می‌شویم. من از شما یک‌سوال می‌پرسم، از دید شما آیا فارابی ایرانی بوده است؟
بله؛ قطعا.
اما ما می‌گوییم فیلسوف بزرگ ترک است زیرا همه میراث فلسفی ما از آثار او نشأت گرفته است.
پس شما باور دارید که میزان بهره‌مندی یک‌کشور از آثار مشاهیر باعث تغییر هویت او می‌شود؟
درباره فارابی روایت هست که با لباس ترکمن وارد بغداد شد؛ این موضوع در کتاب‌های زندگینامه او نیز آمده است. من نمی‌خواهم به دنبال طایفه فارابی بروم. می‌خواهم بدانم چه نوشته است. درباره ابن‌سینا نیز همین‌طور است. ابن‌سینا در ازبکستان کنونی متولد شد و در همدان از دنیا رفت. ما نمی‌توانیم ثابت کنیم که ابن‌سینا ازبکستانی بوده یا خیر. ما وظیفه داریم میراث آن‌ها را به نسل‌های بعدمنتقل کنیم. در تعطیلات نوروز سفری به سمنان، دامغان و خرقان داشتم. نخستین مسجدی که در ایران ساخته شده، در دامغان است. بروید و ببینید که چه وضعیت نامناسبی دارد یا وقتی به آرامگاه عطار رفتم، تعجب کردم که چرا آرامگاه یک شاعر بسیار بزرگ با این شرایط نگهداری می‌شود. شما برای عطار یا دیگر مشاهیر چه کرده‌اید؟ اگر در ترکیه اجازه بدهند، آرامگاه بایزید بسطامی را به یکی از مهم‌ترین مراکز گردشگری تبدیل می‌کنیم زیرا مردم ترکیه او را دوست دارند. پدران و مادران ترکیه‌ای از نام بایزید بسطامی برای انتخاب اسم فرزندان‌شان استفاده می‌کنند. من نمی‌دانم که ایرانی‌ها از نام او چنین بهره‌هایی می‌برند یا خیر. چندی پیش ویديويي را در شبکه سوم سیمای شما دیدم که به مولانا بد می‌گفت. تعجب کردم که از یک‌سو می‌گویید مولانا برای ماست و از سوی دیگر به او بد می‌گویید. در هر شهری که دولت عثمانی حاکم بود، یک مولوی‌خانه داشتیم؛ در آنجا پیروان مولوی جمع می‌شدند و به یکدیگر فارسی یاد می‌دادند. بهترین عاملی که مردم ترک از زمان عثمانی تاکنون فارسی آموخته‌اند، مولوی بوده است. در دوره عثمانی یکی از ابزارهای روشنفکری دانستن زبان‌های فارسی و عربی بود.
سخن شما تا حدی درست است. شاید از دولت آذربایجان که حتی نامش نیز جعلی است، توقع ابراز چنین ادعاهایی برود اما از ترکیه که علاوه بر آنکه یکی از قدرت‌های منطقه است، هم‌زیستی بسیار طولانی با ایران دارد، شنیدن این موضوعات قدری عجیب است. این درحالی است که هیچ مستندی بر ترک‌بودن ابن‌سینا وجود ندارد.
دکتر موحد می‌گفت که هر30سال یک ترجمه جدید از مثنوی معنوی به ترکی به‌چاپ می‌رسد. به هرحال مردم ترکیه در زنده نگه‌داشتن مولانا و دیگر مشاهیر تلاش‌های بسیاری در طول تاریخ کرده‌اند و این موضوع قابل انکار نیست.
اما باید پذیرفت که علاوه بر آنکه عده‌ای در ایران بدون شناخت از آثار مولانا یا ابن‌سینا فقط بحث هویتی را مطرح می‌کنند، در ترکیه نیز برخی برخلاف مستندات مسلم تاریخی هویت واقعی آن‌ها را انکار می‌کنند. نظر شما در خصوص چنین افراط‌گری‌هایی چيست؟
کسانی که تاریخ، فرهنگ و ادبیات را نخوانده‌اند، فقط رویکرد شعارگونه دارند. ما اگر امروز مولانا می‌خوانیم به دلیل ترک‌بودن یا نبودنش نیست؛ او را به عنوان یک شاعر و عارف بزرگ می‌شناسیم. اگر ثابت کنیم که مولانا ترک بوده است، چه عایدمان می‌شود؟ همان‌طور که ایرانی بودن آن‌ها نیز اهمیت چندانی ندارد. آنچه مهم است، درک آثار آن‌هاست که ترکیه به بهترین شکل این کار را می‌کند.
گاهی دیده می‌شود که دولت باکو در حوزه قوم‌گرایی در ایران تحرکاتی انجام می‌دهد. رویکرد دولت ترکیه در خصوص هویت مردم آذربایجان ایران چیست؟
ترکیه در همان سال‌های ابتدای تاسیسش شعار مهمي را مطرح کرد که «صلح در وطن، صلح در جهان». ما هیچ‌وقت بر سر مرزهای ایران مناقشه‌ای نداشته‌ایم. در ترکیه حرف‌هایی در خصوص موصل و کرکوک زده می‌شود که در عهدنامه لوزان این دو شهر در قلمرو ترکیه بوده است اما هیچ‌چالشی بر سر مرزهای ایران وجود نداشته و ندارد. از زمان معاهده قصرشیرین تا امضای رضاشاه و آتاترک و تا امروز بحثی در این خصوص وجود نداشته است. اما بیشتر مردم آذربایجان ایران ترک هستند. تا جدایی آذربایجان از ایران و اعمال نفوذ شوروی کلمات فارسی در میان مردم این منطقه وجود نداشت و همه به زبان ترکی تکلم می‌کردند.
البته باید خاطرنشان کرد که زبان مردم آذربایجان به دلیل مناقشات تاریخی مانند حمله مغول‌ها یا جنگ با عثمانی و مهاجرت بخشی از مردم سرزمین‌های مختلف به ایران از آذریِ پهلوی به ترکی تغییر شکل داد. بنابراین ریشه و تبار قریب به اتفاق مردم ساکن آذربایجان ایرانی و زبان آن‌ها ترکی است.
ثابت‌کردن این‌موضوع سخت است. من دکتری ادبیات از دانشگاه تهران گرفته‌ام و می‌دانم که آذری یکی از لهجه‌های زبان پهلوی بوده و اشعار متعددی از آن زبان همچنان باقی است اما نباید مهاجرت را محدود به حمله مغول‌ها و جنگ با امپراطوری عثمانی کنیم. ترک‌ها از زمان سلجوقیان به ایران مهاجرت کردند و این مهاجرت‌ها در طول تاریخ ادامه داشت؛ به‌نحوی که تا قرن18 میلادی با پدیده مهاجرت مواجهیم اما اینکه از نظر مرزی آذربایجان همیشه برای ایران بوده است، امری انکارناپذیر است و هیچ خللی در آن نیست.
به عنوان جمع‌بندی اگر نکته‌ای دارید بفرمایید.
وظیفه‌ای که ما به عنوان فعالان فرهنگی داریم، توجه به مشترکات‌مان است. نباید بر مسائل اختلافی دامن بزنیم. تمرکز بر اختلاف‌ها چیزی جز دشمنی به بار نمی‌آورد. در ترکیه عباس کیارستمی، کارگردان شهیر ایرانی طرفداران بسیاری دارد؛ چنانکه سینمای ترکیه نیز بسیار مورد اقبال مردم ایران است. ما باید بر این مسائل کار کنیم. مبادلات فرهنگی دولت‌های ایران و ترکیه نیز به میزان قابل توجهی وسیع است. هنگامی که موسسه یونس امره به مردم ایران آموزش زبان ترکی می‌دهد یا آنکه مردم ترکیه تمایل به دانستن زبان فارسی دارند، یعنی مشترکات فرهنگی بسياری میان این دو ملت وجود دارد که ضرورت دارد بر آن‌ها تاکید شود.
منبع: روزنامه قانون

ارسال نظر