مسابقه لولهها و فوارهها
اصفهان تاوان سیاستهای دولتهای نهم و دهم را میدهد. این ادعا نه نیازی به تحلیل دارد، نه سند و نه مرور اعداد و ارقام عجیب و غریب. کافی است مثل مسافری به بالا دست زاینده رود سفر کنید و از اهالی بپرسید، این فوارهها را کی کار گذاشتهاید، این چاهها را کی کندهاید و این باغهای سر کوه را کی کاشتهاید؟ چه کسی به شما مجوز داد خاک دستی بین صخرهها بریزید و لوله آب به این قطوری را توی رودخانه بیندازید و پشت کوه هلو بکارید؟ اگر زاینده رود همان است که نرسیده به سد چم آسمان در آبهای خروشانش قایق سواری میکنند و در دامنههایش ویلا میسازند، چرا پس یکباره گم میشود و به 50 کیلومتری اصفهان هم نمیرسد؟
اصفهان تاوان سیاستهای دولتهای نهم و دهم را میدهد. این ادعا نه نیازی به تحلیل دارد، نه سند و نه مرور اعداد و ارقام عجیب و غریب. کافی است مثل مسافری به بالا دست زاینده رود سفر کنید و از اهالی بپرسید، این فوارهها را کی کار گذاشتهاید، این چاهها را کی کندهاید و این باغهای سر کوه را کی کاشتهاید؟ چه کسی به شما مجوز داد خاک دستی بین صخرهها بریزید و لوله آب به این قطوری را توی رودخانه بیندازید و پشت کوه هلو بکارید؟ اگر زاینده رود همان است که نرسیده به سد چم آسمان در آبهای خروشانش قایق سواری میکنند و در دامنههایش ویلا میسازند، چرا پس یکباره گم میشود و به 50 کیلومتری اصفهان هم نمیرسد؟
من مسیر زاینده رود را از کوهرنگ تا گاوخونی رفتهام و بعضی جاها را دو بار؛ یک بار با کارشناسان اصفهانی و یک بار با کارشناسان چهارمحال و بختیاری و تاجایی که توانستهام تمام سرچشمهها و بندهای انحرافی و سدها و کانالها را دیده ام. مسیری پرپیچ و تاب که گاه با قوسی بلند وارد چهارمحال و بختیاری میشود و گاه به سمت اصفهان برمی گردد. وقتی از بالادست اصفهان حرف میزنیم، از دشتی وسیع صحبت میکنیم که دسترسی مستقیم به زاینده رود ندارد اما انبوه فوارهها و چاههای عمیقش اجازه نمیدهد، رودخانهای وارد آن شود. یکی از این رودهای مهم «پلاس جان» است که در گزارش پیشین از وضعیت منابع آبی چهارمحال و بختیاری حال و روز آن را خواندید. گزارشی که 19 تیرماه با عنوان « رودخانهها کجا گم میشوند» چاپ شد. پلاس جان نه تنها خشک است بلکه آب چشمه لنگان را هم میبلعد و تا به زاینده رود برسد قطرهای نم پس نمیدهد. چشمه ساری که از ارتفاعات فریدونشهر به سمت خوزستان میرود و با بندی انحرافی و تونلی بلند به پلاس جان برمی گردد. درواقع دو رودخانه و آبهای زیرزمینی این دشت وسیع خرج فوارههایی میشود که دیوانه وار آب را به سر و روی تپهها میپاشند.
رودخانههای دیگری هم هست که میبایست زاینده رود را تغذیه میکردند و هیچ کدام نم پس نمیدهند؛ مثل جوآسیاب، مثل خرسان، مثل آبخوربه و...
اما در آنسوی قوس بلند و در استان چهارمحال و بختیاری با دسترسی مستقیم به زاینده رود، میشود آب را با لوله بالا کشید و اگر شیب کوه برای کاشت هلو مناسب نبود، به کلی آن را از حوزه خارج کرد و به دامنه آنسوی کوه برد. باغهایی که هیچ مقاومتی در برابر سرما ندارند و با خاکی عاریتی سرپا ماندهاند. این را از زردی برگها میشود فهمید.
حشمتالله انتخابی روزنامه نویس و فعال زیست محیطی شناخته شده اصفهانی، میخواهد بار دیگر گزارش چهارمحال و بختیاری را مرور کنیم. البته نه روی کاغذ بلکه سفری یک روزه با نقشه گزارشی که از پیش نوشته شده. شرح این سفر البته ویژه نامهای جداگانه میخواهد و اقرار میکنم، نادیدههای بسیاری را با او دیدم؛ چه در اصفهان و چه در چهارمحال و بختیاری. یکی از این نادیدهها بند رودخانه «نعل اشکنان» بود که پیش از این نوشته بودم خشکیده است. بله نعل اشکنان خشکیده اما بالا دست این رود در ارتفاعات چهارمحال و بختیاری، بند بزرگی هست که مانع ورود آب به رودخانه میشود. انتخابی توضیح میدهد: این بندها که نمونه آن زیاد است، به بهانه آبخیزداری و جلوگیری از فرسایش خاک و نیز برای تغذیه منابع زیرزمینی زده شده که میشود گفت کار خوبی است اما نه اینکه بگوییم حالا که آب هست میشود زیر بند باغ کاشت و مصارف جدید تعریف کرد.
نقطه آغاز رقابت برای مصرف بیشتر که حاصل استانی شدن مدیریت منابع آبی در دولت پیشین است. در کوهرنگ سری به «میان رودان» میزنیم که با ریختن سنگ وسط زاینده رود، بند و نهری برای برداشت آب ساختهاند و موتورخانهای بزرگ که لوله قطوری از آن میگذرد و در پیچ و خم تپهها گم میشود؛ سومین بند در ابتدای جوشش رود که به سمت ارتفاعات مهدی آباد میرود. رود خشکیده چمدر را میبینم که درست بیخ گوش لوله خشکیده. رودی که از ارتفاعات کرپوش سرچشمه میگیرد و مثلاً زاینده رود را تغذیه میکند.
از کوهرنگ خارج نشده به رودخانه «آبخوربه» هم سر میزنیم که به زایندهرود میریزد. رودی عریض و کم جان که تقریباً همه بسترش را زیر کشت بردهاند. از رود جز جوی کوچکی نمانده است. در تنگه کیکاووس به بند دیگری میرسیم که باغ کم جانی بالادست آن آب رود را تا ارتفاع چند صد متری بالا میکشد. انتخابی به دلتای سبزی اشاره میکند و میگوید: رودخانه «جو آسیاب» هم خاک حاصلخیز آنجا را تغذیه میکرد و به زاینده رود میریخت که بهدلیل گسترش بندها و زیر کشت بردن ارتفاعات خشکیده. به هفتمین و هشتمین بند هم میرسیم و شق نهرها و کانالهایی که آب را در مزارع دور و بر پخش و پلا میکند؛ تقلایی آزمندانه برای پیشروی آب به پایین دست.
به پل سوده جان در مرز اصفهان و چهارمحال و بختیاری میرسیم. روی تابلوی آبی رنگی نوشته اند: «به موجب تبصره 3 ذیل ماده 2 قانون توزیع عادلانه آب، ایجاد هرنوع اعیانی و حفاری و دخل و تصرف در بستر و حریم رودخانهها ممنوع است و در صورت وقوع پیگرد قانونی دارد.» و درست روبهروی تابلو موتورخانه شیکی آب را به ناکجا آباد میبرد. راستی ریختن سنگ در بستر رودخانه و پمپاژ آب به ارتفاعات هم پیگرد قانونی دارد یا آنهایی که میتوانند چنین کاری کنند، گوششان از این حرفها پر است؟ از روی پل همراه با قوس بلند رودخانه دوباره به چهارمحال و بختیاری برمیگردیم. فاجعه در سامان منتظر ماست. این را بگویم که اگر قرار است برای تعطیلات آخر هفته اینجا را انتخاب کنید، حتماً با خاطرهای خوش برمیگردید؛ چون آنهایی که دلشان میخواسته کوهستان این حوالی را شبیه ارتفاعات مازندران کنند، کارشان را خوب بلد بودهاند. روستاهای نوساز و انبوه املاکیها و ویلاهای سر کوه، چیزی کم از گیلان و مازندران ندارد. مازندرانی که به محض ورود به اصفهان تبدیل به کویر حاشیه طبس میشود.
اگر بتوانیم بالادست اصفهان را سرزمین فوارهها بنامیم، اینجا بیتردید حکومت لوله هاست. لولهها مثل ماری قطور از هرطرف بالا میروند و آب را پای صخرهها میریزند. اینجا عمر هیچ باغی بلندتر از دولت مهرورزان نیست. کیلومترها میرانیم اما نه دیوانگی لولهها تمامی دارد نه باغهای معلق روی قله که معلوم نیست از کیسه کدام اراضی ملی بخشیدهاند. در «ایل بگی» ارتفاع کوهها کم میشود و تراکم باغها بیشتر. انتخابی میگوید: «از بالا که نگاه کنید، از اینجا تا نزدیکی «شوراب» گسترش باغها را میبینید که تا چه حد بوده. بد نیست بدانید برقی که بابت پمپاژ آب به ارتفاعات مصرف میشود، برق ارزان کشاورزی است و کاملاً به صرفه و درحد مجانی تمام میشود.»
کمی پایینتر روی پل میایستم و به ویلاهای روی تپه نگاه میکنم. زیر پل قایقرانها در آبهای خروشان تفریح میکنند. کمتر از 50 کیلومتر با سد چم آسمان فاصله داریم؛ جایی که در بستر خشکیده رود، میشود گلهای را به چرا برد؛ اگر بوتهای پیدا شود.
منبع: روزنامه ایران