کزازی؛ سپاهان و فردوسی

همایش «فردوسی و زبان پارسی» به‌تازگی با حضور جلال‌الدین کزازی، شاهنامه‫پژوه به همت مرکز اصفهان‫شناسی و خانه ملل برگزار و در آن درباره اهمیت زبان فارسی در شاهنامه صحبت شد.‬‬‬‬

کزازی؛ سپاهان و فردوسی

«بخت‫یار بوده‌ام که بار دیگر به سپاهان آمده‌ام. به هر سوی این شهر که می‌نگریم، نشانه‌هایی از ویژگی‌های والای فرهنگ و تاریخ ایران را می‌بینیم. پیش‌ازاین، سپاهان، شهری زمان‫فرسود و تیره و دودآلود و خشک بود، ولی امروز همان است که همیشه می‌ستوده‌ایم.»

این‌ها، بخش‌هایی از صحبت‌های جلال‌الدین کزازی، شاهنامه‫شناس مشهور است که به صحبت کردن به زبان فارسی سره و با واژگان خاص خود شناخته‌شده است. پژوهشگری که خسرو احتشامی، شاعر غزل‌سرا، در همایش «فردوسی و زبان پارسی»، او را یک ملک‌الشعرای بهار در چکامه‫شناسی و یک پرویز ناتل خانلری در تسلط به زبان اروپایی می‌داند. احتشامی در این نشست به نقش همسر فردوسی در شکل‌گیری شاهنامه هم اشاره می‌کند و این‌که فردوسی پیش از سرودن شاهنامه، شاعری متغزل بود و همسرش با روایت داستان‌های ایرانی برای او، فردوسی را به سرزمین شگفت‌انگیز حماسه کشاند.

سخنران اصلی این مراسم اما که اخیراً به همت مرکز اصفهان‫شناسی و خانه ملل شهرداری اصفهان برگزار شد، کزازی بود. او در این نشست، اهمیت شاهنامه را چنین توضیح داد: «ایرانی راستین با شاهنامه پیوند دارد و جهان جاودانه ایرانی تنها در شاهنامه یافت می‌شود.» او به رواج بیشتر ویژگی زیباپرستی نسبت به اندیشه‫ورزی در میان ایرانیان هم اشاره کرد، روحیه‌ای که به گفته او موجب شده ایرانی‌ها یافته‌های دانش‫ورزانه خود را در زبان سروده پیش روی جهانیان بگذارند.

این استاد زبان فارسی، به دلیل اهمیت این زبان در شاهنامه، آن را بیشتر توصیف می‌کند. او زبان فارسی را در ساختار آوایی، آهنگین و گوش‌نواز می‌داند و به این اشاره می‌کند که چند سال پیش در همایشی در یونان به زبان فارسی سخنرانی کرده و شنوندگان پنداشته بودند آنچه شنیده‌اند، سروده بوده است.

کزازی، زبان فارسی را از دید زبان‌شناسی تاریخی، ناب‌ترین و پیشرفته‌ترین زبان هم در میان زبان‌های شناخته‌شده می‌داند. او می‌گوید: «زبان‌های ایرانی در درازنای روزگار، از کاربردها، ریختارها و ویژگی‌های فرازبانی که کارکرد ناب زبان‌شناختی ندارند، تهی شده و سرانجام به زبان پارسی دری رسیده‌اند.»

این استاد ادبیات کهن فارسی از این می‌گوید که در زبان فارسی باستان، سه گونه واژه نرینه، مادینه و امرد داشته‌ایم و درگذر زمان، در پاره‌ای از زبان‌های ایرانی میانه، این سه‌گانگی به دلیل این‌که زبان به آن نیازی نداشته، ازمیان‌رفته و به زبان پارسی دری رسیده‌ایم. درحالی‌که این سه‌گانگی هنوز در زبان آلمانی وجود دارد. او نشان دادن کارکردهای نحوی واژگان از طریق محل قرارگیری آنها در جمله را هم شیوه پیشرفته دیگری در زبان فارسی می‌داند.

کزازی اشاره می‌کند که انگلس که زبان‌شناسی کم‫مانند بود و 40 زبان را می‌شناخت، زبان پارسی را می‌ستود و معتقد بود ساختار این زبان را در چند هفته می‌توان آموخت و زبان فارسی می‌تواند به زبانی جهانی تبدیل شود.

او در تحسین زبان فارسی می‌گوید: «زبان پارسی پرند است و زبان‌های دیگر در قیاس با آن، پلاس و وام‫واژگان با زبان پارسی همان می‌کنند که آن پاره پلاس با پرند.» او معتقد است فردوسی، این زبان را از گزند و آسیب پاس داشته و اگر او شاهنامه را نمی‌سرود، به گمان زیاد ما امروز به این زبان شکرین باهم سخن نمی‌گفتیم.

کزازی درباره اهمیت زبان فارسی در سروده‌های فردوسی هم می‌گوید: «بهره‌ای که فردوسی از زبان پارسی برده، یگانه و بی‌همتا است. سعدی هم در غزل‌ها و بیت‌هایی از بوستان به زبان راستین و سرشتین پارسی سروده است.» ازنظر کزازی، زبان راستین پارسی، زیبارویی است دل‌آرای که زیبایی در او خدادادی است، نه بازبسته به زروزیور و به همین دلیل، این زیبایی را نمی‌توان زدود.

او معتقد است این زیبایی ذاتی زبان فارسی، باعث شده برخی اساتید، شاهنامه را شعر ندانند، چراکه بسیاری از ابیات آن، هیچ آرایه‌ای ندارد. او اما شاهنامه را همه‫شعر و شعر ناب می‌داند و بیت «که رستم منم كم مما‌ناد نام/ نشيناد بر ماتمم پور سام» در منظومه رستم و سهراب شاهنامه را مثال می‌آورد، بیتی که هیچ آرایه ادبی ندارد، اما ازنظر کزازی، واژگان‌اند که در آن، در سوگ سهراب می‌مویند. کزازی معتقد است در مصرع «بغرید غریدنی چون پلنگ»، گویی پلنگ می‌غرد، در بیت «چنانت بکوبم به گرز گران/ که پولاد کوبند آهنگران»، کوبندگی و ویرانگری درآواهایی مثل «پ» انعکاس یافته و کوبه‌های پتک در آوای واژگان بیت «مرا مام من نام مرگ تو کرد/ زمانه مرا پتگ ترگ تو کرد» شنیده می‌شود.
ارسال نظر