روزنامه نسل فردا ؛ از هفته نامه تا روزنامه
روزنامه نسل فردا در سال ۱۳۷۰ با دوره انتشار هفتهنامه به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی رضا محزونیه منتشر شد. این هفتهنامه پس از ۸ سال در سال ۱۳۷۸ با تغییر وضعیت به روزنامه تبدیل شده و در آغاز به صورت استانی در اصفهان و سپس منطقهای توزیع داشت. از سال ۱۳۸۷ نیز با دریافت توزیع در سراسر کشور در جمع روزنامههای سراسری قرار گرفته است.
اصفهان امروز آنلاین- روزنامه نسل فردا در سال ۱۳۷۰ با دوره انتشار هفتهنامه به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی رضا محزونیه منتشر شد. این هفتهنامه پس از ۸ سال در سال ۱۳۷۸ با تغییر وضعیت به روزنامه تبدیل شده و در آغاز به صورت استانی در اصفهان و سپس منطقهای توزیع داشت. از سال ۱۳۸۷ نیز با دریافت توزیع در سراسر کشور در جمع روزنامههای سراسری قرار گرفته است.
این روزنامه در سالهای بعد با توسعه فعالیتهای خود به عنوان مؤسسه مطبوعاتی نسل فردا فعالیت خود را ادامه داد و در کنار انتشار نشریات جانبی مانند روزنامه اخبار اصفهان، مجله زندگی سالم، مجله گردشگری کوله، هفته نامه نسل فردای ورزشی و آگهینامه خورشید، مؤسسه قرض الحسنه نسل فردا و خیریه محمد نقش جهان را فعال کردهاست.
سردبیر روزنامه نسل فردا، مرضیه ربیعی، همسر رضا محزونیه است. از خانواده محزونیه، حسین محزونیه، فرزند ارشد خانواده هم به فعالیت مطبوعاتی در این موسسه مشغول است.
در سرمقاله شماره صفر نسل فردا در تاریخ 31 شهریور 1370 با عنوان سخن هفته نسل فردا آمده است: «به حول و قوه الهی و در آستانه شروع سال تحصیلی 71-70 انتشار هفته نامه «نسل فردا» را آغاز کردیم و از این پس شما می توانید در روزهای «یکشنبه» این هفته نامه را از کتابفروشی ها تهیه و مطالعه کنید. شکی نیست که یکی از عوامل سعادت و شقاوت هر ملتی، صلاح و فساد نسلی است که فردا باید در مسند قدرت بنشیند و اداره امور جامعه را به عهده گیرد؛ از این رو هر نظامی اگر بخواهد واقع بین باشد و با یک آینده نگری درست به مسایل نگاه کند، باید به نسل «نوجوان» اهمیت لازم را داده و در صدد شناخت مشکلات و ارایه راه حل منطقی برای هر یک از آنها باشد. طبیعی است هر چه این مهم به بوته فراموشی سپرده شود، اثرات منفی و زیان بار آن در آینده و در کل جامعه، به طور محسوسی ظاهر خواهد شد. پس باید نیروها و استعدادهای بالقوه و عظیم نسل فردا را شناخت و در جهت رشد و باروری تلاش کرد. این مسئله با درک اینکه «یک سوم» جمعیت ایران را نسل نوجوان و جوان تشکیل می دهد، از درجه اهمیت بیشتری برخوردار می شود و بی دلیل نیست که امام راحل فرمودند: «امید من به شما
توده جوان است». هفته نامه «نسل فردا» تلاش دارد تا اولا این معادن غنی انسانی را در حد مقدورات خود شناسایی و به همه معرفی کند و ثانیا محلی باشد برای انعکاس مشکلات و مسایلی که نسل نوجوان و جوان امروز با آن دست به گریبان است. واضح است اگر ادعا کنیم پر کردن بخشی از اوقات فراغت شما هم جزو اهداف ماست؛ سخنی به گزاف نگفته ایم. از این رو ما دست نیاز و همکاری با تمامی کسانی می دهیم که به نحوی با مسایل جوانان و نوجوانان درگیر هستند و می توانند ما در ارایه هر چه بهتر این مجموعه یاری دهند.
سختی کاری که باعشق ، کمتر دیده می شود
در سال مهرماه 94 و به مناسبت بیست و پنجمین سال انتشار نسل فردا، گفتگویی از این خانواده فرهنگی و رسانهای در این روزنامه منتشر شده است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
۳۱ شهریور ماه ۱۳۷۰ بود که اولین اخبار و رویدادهای اصفهان، مهد علم و هنر ایران زمین، همراه با مطالب آموزنده در هفته نامه ای تحت عنوان نسل فردا به چاپ رسید و روی دکه های سطح شهر قرار گرفت. این نوزاد فرهنگی به تدریج با فراز و نشیب های فراوان مراحل رشد خود را طی کرد تا اینکه امروز پس از گذشت ۲۵ سال، به بلوغ رسید. نشریه ای برای سلایق و سنین گوناگون، روزنامه ای که افق نگاه و چشم اندازش برای نسل های فردا و آیندگان در نظر گرفته شده است. ارایه ربع قرن تلاش مستمر و بدون وقفه در قلب فرهنگ و تمدن اسلامی و بعدها حضور رقبایی که آنها نیز به نوبه خود حرفی برای گفتن دارند، قابل توجه و کم نظیر است. به بهانه بزرگداشت ۲۵ سالگی روزنامه استان اصفهان، گپ و گفت خودمانی انجام دادیم با ۴ رکن اصلی این نشریه، افرادی که به سهم خود از ابتدای شکل گیری تاکنون، نقش بسزایی در اشاعه فرهنگ مطالعه و نشر مطبوعات در دیار نصف جهان ایفا کرده اند.
سختی کاری که با عشق شروع شود. کمتر دیده می شود
رضا محزونيه ، جوانی ۳۰ ساله بود که ناگهان در هیاهوی فعالیت های رسانه تصویری، جرقه تاسیس روزنامه به ذهنش خطور می کند، عزم خود را جزم کرده و با اراده ای راسخ قدم در راهی می گذارد که شاید آن زمان کمتر کسی جسارت ورود به آن را داشت. او که حالا مرز ۵۵ سالگی گذشته همچنان با همان نیروی جوانی، هر روز خود را با دنیای خبر آغاز می کند و خستگی ۲۵ سال تلاش خود را با مشاهده ارتقاء حوزه نشر و مطبوعات در شهر و دیارش از یاد می برد. وی به رغم همه دل مشغولی های شغلی، دقایقی را در اختیارمان قرارداده و سوالاتمان را پاسخ می دهد.
*چه شد که به فکر راه اندازی روزنامه افتادید قبل از آن مشغول چه حرفه ای بودید؟
از کودکی به نوشتن و قلم علاقه مند بودم ( بالبخند) انشاءنویسی ام در دوران مدرسه خوب بود و بهترین نمره را از این درس می گرفتم. شدت علاقه به نوشتن به حدی بود که حتی انشاء خواهرم را هم من می نوشتم، با اینکه رشته تحصیلیم مهندسی پتروشیمی بود، اما علاقه مندی وافر به هنر نویسندگی، باعث شد چند سالی را با سازمان صدا و سیمای اصفهان همکاری کنم تا اینکه پس از مدتی ورود به عرصه رسانه مکتوب را به رسانه تصویری ترجیح دادم و خب بعد از مشورت با همسر و برخی دوستان پیشکسوت در این عرصه، فعالیتمان را شروع کردیم.
*قطعا شروع هر کار به ویژه اطلاع رسانی و خبر آن هم در دو دهه و نیم گذشته در اصفهان، بدون مشکل نبوده است؟ برایمان از خاطرات آن زمان بگویید.
( با لبخندی توام با اندونی عمیق) میدان احمد آباد ابتدای خیابان سروش طبقه فوقانی یک فرش فروشی اتاق ۱۲ متری استیجاری هیچ وقت فراموش نمی شود. البته سختی کاری که با عشق شروع شود، کمتر دیده می شود و آنچه که در ادامه خواهم گفت، صرفا مرور خاطرات است نه ابراز پشیمانی از گامی که برداشته شد و البته امیدوارم الگویی باشد برای جوانان امروز و نسل های بعد که بدانند برای رسیدن به هدف های ارزشمند، باید سختکوشی و استقامت را سرلوحه کار خود قرار دهند. بدون هیچ گونه پشتوانه مالی حتی شرایطی زیر صفر در حالی که گاهی احساس می کردیم به زندگیمان هم بدهکاریم، به اتفاق همسرم، فعالیت فرهنگیمان را در همان اتاق کوچک با کمترین تجهیزات شروع کردیم. یک خط کش شکل دار برای صفحه آرایی و طراحی، یک دستگاه تایپ دستی ۴۰ هزار تومانی، یک خط تلفن، کاغذهای سفید و کافی، خودکار مداد و پاک کن، چسب و منگنه و یک موتور گازی رکس برای توزیع نشریه ای که هفتگی به چاپ می رسید، همه وهمه لوازمی بود که برای چاپ هفتگی نشریه نسل فردا در دست داشتیم، روزها به دنبال تهیه اخبار از گوشه و کنار شهر مصاحبه با فرمانداران و شهرداران شهرستان ها معرفی هفته نامه و توضیح نیاز پیشرفت فرهنگی شهر به اطلاع رسانی مکتوب به مسئولان وقت و شب ها تا پاسی از نیمه شب تایپ مطالب و چیدن برگه ها و چسباندن آن بر صفحه کاغذی بزرگتر و رساندن آن به چاپخانه برای اینکه اوایل هرهفته بتوانیم شعار «هر یکشنبه خود را با نسل فردا آغاز کنید» را عملی و تداوم ببخشیم.
*و آن زمان نیروی کمکی غیراز همسرتان هم داشتید؟ با توجه به عدم پشتوانه مالی، درآمد نشریه چگونه تامین می شد؟
بله، به هر حال با توجه به شرایط نامطلوب اقتصادی که داشتیم باید دونفری همه مراحل را از دریافت و تایپ خبر تا توزیع انجام می دادیم. پس از مدتی توانستیم فقط یک نیرو اضافه کنیم. با همان موتور گازی هفته نامه را شخصا در دکه های روزنامه فروشی و ادارات توزیع می کردم و با دریافت آگهی و تبلیغات و اکثر اوقات با دریافت قرض و وام، هزینه ها تأمین می شد. ضمن اینکه برای دریافت آگهی باید به لحاظ فرهنگی و شناخت تاثیر تبلیغ بر فروش هم بر نگاه افراد تلاش می کردیم از طرفی آن زمان حتی برای خرید ابزار کارمان هم فروشندگان چک هایمان را به دلیل عدم شناخت قبول نمی کردند به هر ترتیب روزها و شب ها گذشت و تنها به این امید که توانسته باشیم کاری فرهنگی و تاثیر گذار برای شهرمان انجام دهیم، سختیها را تحمل کردیم ۱۰۰ نسخه ۴ صفحه ای در هفته با محتوای سلامتی رویدادهای شهر و دینی مذهبی روی دکه ها می آمد و با هر مشقتی که بود، فعالیتمان را ادامه دادیم.
*با توجه به سختی راه آیا تا به حال زمان هایی شده که واقعا خسته شوید و بخواهید فعالیت روزنامه را متوقف کنید؟
قطعا همینطور است، به هر حال با تمام عشق و علاقه به حرفه روزنامه نگاری، اما گاهی فشارهای وارده از اطراف و عدم حمایتها سختگیری های بی مورد وسنگ اندازی هابه درجه ای می رسید که دریک آن تصمیم به متوقف شدن می گرفتیم، اما نمی دانم در همان کوران مشکلات، چه نیرویی وادار به طی مسیرمان می کرد.و خدا را سپاس می گوییم که به رغم همه سختی ها تا به حال حتی یک روز هم چاپمان متوقف نشده است.
*آینده نسل فردا چه می شود؟ ان شاء الله که سال های سال مهندس رضامحزونیه جلودار این میدان فرهنگی باشند. اما آیا برای آینده این موسسه برنامه ای در نظر گرفته اید؟
به هر حال برنامه ریزی هایی صورت گرفته اما قابل پیش بینی قطعی نیست ضمن اینکه بعد از من قانونا افراد درجه یک می توانند اداره روزنامه را به عهده بگیرند.
*نسل فردا توانسته به جایگاه واقعی خودش دست یابد
**مرضیه ربیعی کسی که ۲۵ سال پایه پای همسرآمد تا علاقه وی به منصه ظهور بنشیند، ۲۱ ساله بود که در راستای کمک به تکیه گاه زندگیش، دست به کار نگارش این هفته نامه شد، هم مسئولیت خانه، همسرداری و بعدها فرزندان را باید در کنار شغلی که به اختیار پذیرفته بود، بر دوش می کشید. وی حالا با کوله باری از تجربه های تلخ و شیرین حرفه روزنامه نگاری با چهره ای مصمم و همان لبخند همیشگی به بخشی از خاطراتش با نسل فردا اشاره می کند.
*از خودتان بگویید.
رشته تحصیلی من روانشناسی بود و خب برای نوشتن مطالب آموزنده مشکلی نداشتم. در کنار همه دغدغه های روزمره زندگی که از زیر صفر شروع شده بود، صرفا با توکل به خدا و تعهدی که به همسرم داشتم، فعالیتم را شروع کردم. پس از دو سه سال اولین فرزندم به دنیا آمد. به همین خاطر مجبور به دورکاری بودم؛ یعنی در منزل نوشتن گزارش ها و مطالب را انجام می دادم، پس از چند سال عنوان سردبیری را دریافت کردم که خب این امر به معنای سنگین تر شدن وظایفم بود.
*برایمان خالی از لطف نیست که خاطرات نسل فردا را از زبان شما هم بشنویم.
بله البته هر کاری فراز و نشیب های خاص خود را دارد و تا افت و خیزها نباشد، پیروزی ها به دست نمی آید، بی خوابی ها، استرس و نگرانی از واکنش ها آن هم در زمانی که مردم و حتی مسئولان با مطبوعات و رسانه مکتوب آنچنان که باید آشنایی نداشتند، مشکلات را دوچندان می کرد، اما اعتماد به لطف خدا ودعای والدینمان به ویژه مادر همسرم، همیشه باعث باز شدن گره هایی بود که در مسیرمان قرار می گرفت.
*صحبت از دعای پدر و مادرشد. نگاه و حمایت اطرافیان چه میزان در تحمل مشکلات و حرکت به جلو موثر بود؟
به جرات می توانم بگویم آن زمان جزدعای والدینمان ودلگرمیهای آنان که البته همراه با نصایح بزرگانه بود، هیچ نگاه تشویقی از سوی سایرین نداشتیم و اتفاقا سرکوب هم می شدیم. حقیقتا دراین مسیر خودمان به یکدیگر انرژی مثبت می دادیم
*حالا احساستان بعد از پشت سر گذاشتن آن همه سختی چیست؟ چه توصیه ای به جوانترهایی که به حرفه روزنامه نگاری علاقه مندند دارید؟
وقتی حضور بیش از ۳۰۰ پرسنلی را می بینم که در اطراف و اکناف کشور برای نسل فردا فعالیت می کنند و به عبارتی این موسسه محل درآمدشان است، تمام ان مشکلات طاقت فرسا یادم می رود، وقتی بازخوردهای مثبت و منفی گزارش ها و مطالب روزنامه نسل فردا را واکاوی می کنم، همه را به فال نیک گرفته و باز هم خداراشکرمی کنم که نسل فردا به عنوان اولین روزنامه استان اصفهان توانسته به جایگاه واقعی خودش دست یابند واما توصیه من به علاقه مندان فعالیت در عرصه مطبوعات، ( بالبخند) فقط در یک جمله بگویم که اگر از پشتوانه مالی قوی برخوردار هستند، فکر تأسیس روزنامه یا هر نشریه فرهنگی به ذهنشان خطور کند، آن هم در شرایط اقتصادی کنونی.
**از سختی های این راه هراسی ندارم
حسین محزونيه اولین فرزند این خانواده مطبوعاتی پسری که یک سال از نسل فردا کوچکتر است، در حال حاضر دوشادوش والدین خود مشغول فعالیت رسانه ای در این موسسه است و قصد دارد در آینده نیز این حرفه را ادامه دهد. وی می گوید: از سختی های این راه هراسی ندارم و هدف گذاریمان برای آینده افزایش توزیع روزنامه و تعداد صفحات و البته افزایش نیرو است.
*قضاوت منصفانه شما از جایگاه فعلی روزنامه نسل فردا در کشور چیست؟
به هر حال این روزنامه به رغم سراسری بودنش، آنچنان که باید در کشور شناخته شده نیست و باید در این راستا تلاشمان را بیشتر کنیم؛ ضمن اینکه به دنبال اخذ مجوز سراسری شدن مجله زندگی سالم نیز هستیم، اما قطعا برای رسیدن به این اهداف، مرور زمان لازم است.
*با توجه به اینکه پدر و مادر هردو رسانه ای هستند و شما هم ادامه دهنده راه هستید. آیا ترجیح می دهید همسر شما هم مطبوعاتی باشد؟
(بالبخند) البته اصراری دراینکه علاقه مند به مطبوعات باشد نیست اما اگر بتواند در این مسیر مانند مادرم همراه خوبی باشد بهتر است؛ ضمن اینکه تلاش می کنیم در این راه مانند مادرم همراه خوبی در کنار پدر باشیم.
**شرایط شغلی پدرومادرم را درک می کنم
حوريه محزونی، فرزند کوچک خانواده است که اتفاقا بر خلاف برادرش علاقه ای به حرفه مطبوعات ندارد. او گرچه در وادی هنر سیر می کند اما نمی تواند حرفه مطبوعاتی را به طور کل کنار بگذارد: چون رسانه و مطبوعات باخون این خانواده عجین شده است. وی می گوید: ترجیح می دهم در شغل دیگری باشم تا مطبوعات البته به شدت علاقه مند به فعالیت در رسانه تصویری هستم.
*فرزند خانواده رسانه و مطبوعاتی بودن خوب است؟
از این جهت که زودتر و دقیق تر از سایرین از اخبار روز دنیا و کشور باخبر می شویم، بله خوب است، اما اینکه همیشه و همیشه در منزل هم شنوده حرف های پیرامون روزنامه باشی، خسته کننده است. گاهی برایم تحمل دیدن استرس پدر و مادرم سخت می شود. باید به اجبار هم که شده خودت را با شرایط موجود خانه وفق دهی و توقعاتت را از آنچه که شامل همسن و سالانت هم می شود، کم گئی و خب من این را پذیرفته ام و شرایط شغلی پدر و مادرم را درک می کنم.
رضا محزونیه در اسفندماه 96 با شرکت در همایش در مسیر موفقیت در اتاق بازرگانی اصفهان، شرح تجربیات خود از انتشار مطبوعات و روزنامه را با مخاطبان شاخه جوانان اتاق بازرگانی در میان گذاشت که خلاصه مطالب آن را در ادامه میخوانید:
هیچ موفقیتی یکشبه بهدست نمیآید
رضا محزونیه مدیر موسسه مطبوعاتی نسلفردا در ابتدای سخنانش گفت: همهچیز برای من از یک اتفاق شروع شد. در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم؛ بهطوریکه پدر و پدربزرگم درزمینه فرهنگ و معارف فرهنگی فعالیت میکردند و سرشناس بودند، من نیز با توجه به علاقهای که به فرهنگ داشتم از زمان دانشجویی در صداوسیما فعالیت میکردم و در نشریات مختلف قلم میزدم و مدیرمسئول برنامه آیندهساز رادیو و جنگ جوان تلویزیون بودم.
وی اضافه کرد:در آن زمان یکی از مسوولین ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی به من پیشنهاد داد که با توجه به انجام فعالیتهای فرهنگی بهتر است مجوز یک هفتهنامه را بگیرم و در این رابطه هم فعالیت کنم و من هم این کار را انجام دادم و بعد از پنج سال که در نوبت گرفتن مجوز بودم آن را دریافت کردم: هفتهنامهای با نام «نسلفردا» و همین شد که بهطورجدی وارد عرصه مطبوعات شدم و با سرمایه صفر، سرمایه در گردش صفر و پشتوانه زیر صفر شروع به کار کردم.
وی تاکید کرد: هرگز نباید فراموش کرد که هیچ موفقیتی یکشبه به دست نمیآید و به عوامل مختلف بستگی دارد که در این میان پشتکار و اراده و داشتن دانش لازم در رابطه با کاری که میخواهیم انجام بدهیم.
وی اضافه کرد: سختیهای کار من در شروع خیلی زیاد بود. آن زمان یک موتور گازی براوو داشتم که توزیع هفتهنامه را هم خودم انجام میدادم و خودم را همهجا به نام رضایی معرفی میکردم تا متوجه نشوند این هفتهنامه متعلق به خودم است. آن زمان خیلی «نسلفردا» را قبول نداشتند و به زحمت دکهها میپذیرفتند که به فروش برسانند.
وی خاطر نشان کرد :بعد از مدتها و با تعدادی چک از یکی از اقوام یک ژیان خریدم و با آن کل استان را برای معرفی زیر و رو کردم؛ بهطوریکه در دمای بالای 40درجه کاشان و آرانوبیدگل تا سرمای زیر 20درجه فریدونشهر همهجا میرفتم و «نسلفردا» را معرفی میکردم و در این مسیرها اتفاقات زیادی برایم میافتاد.
محزونیه یادآور شد:«نسلفردا» بعد از گذراندن سالهای سخت امروز در افق 30سالگی خود است، 30سالی که من با پشتکار و بدون ناامیدشدن همه سختیها را پشت سر گذاشتم. درواقع به نظر من رشد و موفقیت باید طبیعی باشد و به آرامی پیش برود. «نسلفردا» در ابتدا به شکل هفتهنامه استانی بود، بعد از چند سال منطقهای و بهدنبال آن تبدیل به هفتهنامه سراسری شد و در ادامه اولین روزنامه محلی بعد از انقلاب بودیم، اولین روزنامه استان اصفهان که با تلاشمان آن را روزنامه منطقهای کردیم و خوشبختانه از سال 1387 نیز بهعنوان روزنامه سراسری فعال هستیم.
وی اظهار داشت: در کنار روزنامه درحالحاضر موسسه مطبوعاتی «نسلفردا» با توزیع کشوری، مجله زندگی سالم با توزیع سراسری، مجله گردشگری سپاهان (محلی دوزبانه)، آگهینامه خورشید (محلی)، هفتهنامه ورزشی «نسلفردا» با توزیع سراسری، روزنامه انگلیسیزبان اصفهاننیوز با توزیع استانی، قرضالحسنه نسلفردا با 17000 عضو و خیریه حضرت محمد نقشجهان را تحت پوشش داریم.
محزونیه تاکید کرد:در شرایط فعلی مدیری موفق است که قبل از بازگوکردن بایدها، نبایدها را مطرح کند. ما مدیران «نه» گفتنمان سخت است. اگر عادت کنیم «نه» را با قدرت بگوییم این رمز موفقیت است. من در خصوص آینده کسبوکار باید بگویم که جوانان ما بهخصوص بین بیست تا 29 سال وضعیت خوبی ندارند؛ بهویژه افراد تحصیلکرده.
وی اضافه کرد: متأسفانه اقتصاد در سال آینده نیز اقتصادی پرچالش است و در این میان به نظر من پرداختن به کسبوکارهای بزرگ بهصرفه نیست و افرادی که بهدنبال کسبوکار کوچک هستند، موفقترند. دنبال کسبوکارهای کوچک باشید؛ حتی کارهایی که مغازه نخواهد. انبار آن چمدانی باشد، سرمایه بالا نخواهد، شما باید به سراغ مشتری بروید و دیگر زمان آمدن مشتری بهسوی شما تمام شده است.
نشانیهای تماس با روزنامه نسل فردا:
آدرس دفتر: تهران - بزرگراه جلال آل احمد - بین خیابان کارگر و اتوبان چمران - کوی پروانه - پلاک 2 - واحد 1
تلفن:88019129 - 021 فاکس: 88353297- 021
دفتراصفهان : میدان احمدآباد - ابتدای خیابان شهیدمفتح (بهرام) - ساختمان امام رضا(ع) - صندوق پستی: 8156737489
این روزنامه در سالهای بعد با توسعه فعالیتهای خود به عنوان مؤسسه مطبوعاتی نسل فردا فعالیت خود را ادامه داد و در کنار انتشار نشریات جانبی مانند روزنامه اخبار اصفهان، مجله زندگی سالم، مجله گردشگری کوله، هفته نامه نسل فردای ورزشی و آگهینامه خورشید، مؤسسه قرض الحسنه نسل فردا و خیریه محمد نقش جهان را فعال کردهاست.
سردبیر روزنامه نسل فردا، مرضیه ربیعی، همسر رضا محزونیه است. از خانواده محزونیه، حسین محزونیه، فرزند ارشد خانواده هم به فعالیت مطبوعاتی در این موسسه مشغول است.
شماره صفر هفته نامه نسل فردا-31 شهریورماه1370
سختی کاری که باعشق ، کمتر دیده می شود
در سال مهرماه 94 و به مناسبت بیست و پنجمین سال انتشار نسل فردا، گفتگویی از این خانواده فرهنگی و رسانهای در این روزنامه منتشر شده است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
۳۱ شهریور ماه ۱۳۷۰ بود که اولین اخبار و رویدادهای اصفهان، مهد علم و هنر ایران زمین، همراه با مطالب آموزنده در هفته نامه ای تحت عنوان نسل فردا به چاپ رسید و روی دکه های سطح شهر قرار گرفت. این نوزاد فرهنگی به تدریج با فراز و نشیب های فراوان مراحل رشد خود را طی کرد تا اینکه امروز پس از گذشت ۲۵ سال، به بلوغ رسید. نشریه ای برای سلایق و سنین گوناگون، روزنامه ای که افق نگاه و چشم اندازش برای نسل های فردا و آیندگان در نظر گرفته شده است. ارایه ربع قرن تلاش مستمر و بدون وقفه در قلب فرهنگ و تمدن اسلامی و بعدها حضور رقبایی که آنها نیز به نوبه خود حرفی برای گفتن دارند، قابل توجه و کم نظیر است. به بهانه بزرگداشت ۲۵ سالگی روزنامه استان اصفهان، گپ و گفت خودمانی انجام دادیم با ۴ رکن اصلی این نشریه، افرادی که به سهم خود از ابتدای شکل گیری تاکنون، نقش بسزایی در اشاعه فرهنگ مطالعه و نشر مطبوعات در دیار نصف جهان ایفا کرده اند.
سختی کاری که با عشق شروع شود. کمتر دیده می شود
رضا محزونيه ، جوانی ۳۰ ساله بود که ناگهان در هیاهوی فعالیت های رسانه تصویری، جرقه تاسیس روزنامه به ذهنش خطور می کند، عزم خود را جزم کرده و با اراده ای راسخ قدم در راهی می گذارد که شاید آن زمان کمتر کسی جسارت ورود به آن را داشت. او که حالا مرز ۵۵ سالگی گذشته همچنان با همان نیروی جوانی، هر روز خود را با دنیای خبر آغاز می کند و خستگی ۲۵ سال تلاش خود را با مشاهده ارتقاء حوزه نشر و مطبوعات در شهر و دیارش از یاد می برد. وی به رغم همه دل مشغولی های شغلی، دقایقی را در اختیارمان قرارداده و سوالاتمان را پاسخ می دهد.
*چه شد که به فکر راه اندازی روزنامه افتادید قبل از آن مشغول چه حرفه ای بودید؟
از کودکی به نوشتن و قلم علاقه مند بودم ( بالبخند) انشاءنویسی ام در دوران مدرسه خوب بود و بهترین نمره را از این درس می گرفتم. شدت علاقه به نوشتن به حدی بود که حتی انشاء خواهرم را هم من می نوشتم، با اینکه رشته تحصیلیم مهندسی پتروشیمی بود، اما علاقه مندی وافر به هنر نویسندگی، باعث شد چند سالی را با سازمان صدا و سیمای اصفهان همکاری کنم تا اینکه پس از مدتی ورود به عرصه رسانه مکتوب را به رسانه تصویری ترجیح دادم و خب بعد از مشورت با همسر و برخی دوستان پیشکسوت در این عرصه، فعالیتمان را شروع کردیم.
*قطعا شروع هر کار به ویژه اطلاع رسانی و خبر آن هم در دو دهه و نیم گذشته در اصفهان، بدون مشکل نبوده است؟ برایمان از خاطرات آن زمان بگویید.
( با لبخندی توام با اندونی عمیق) میدان احمد آباد ابتدای خیابان سروش طبقه فوقانی یک فرش فروشی اتاق ۱۲ متری استیجاری هیچ وقت فراموش نمی شود. البته سختی کاری که با عشق شروع شود، کمتر دیده می شود و آنچه که در ادامه خواهم گفت، صرفا مرور خاطرات است نه ابراز پشیمانی از گامی که برداشته شد و البته امیدوارم الگویی باشد برای جوانان امروز و نسل های بعد که بدانند برای رسیدن به هدف های ارزشمند، باید سختکوشی و استقامت را سرلوحه کار خود قرار دهند. بدون هیچ گونه پشتوانه مالی حتی شرایطی زیر صفر در حالی که گاهی احساس می کردیم به زندگیمان هم بدهکاریم، به اتفاق همسرم، فعالیت فرهنگیمان را در همان اتاق کوچک با کمترین تجهیزات شروع کردیم. یک خط کش شکل دار برای صفحه آرایی و طراحی، یک دستگاه تایپ دستی ۴۰ هزار تومانی، یک خط تلفن، کاغذهای سفید و کافی، خودکار مداد و پاک کن، چسب و منگنه و یک موتور گازی رکس برای توزیع نشریه ای که هفتگی به چاپ می رسید، همه وهمه لوازمی بود که برای چاپ هفتگی نشریه نسل فردا در دست داشتیم، روزها به دنبال تهیه اخبار از گوشه و کنار شهر مصاحبه با فرمانداران و شهرداران شهرستان ها معرفی هفته نامه و توضیح نیاز پیشرفت فرهنگی شهر به اطلاع رسانی مکتوب به مسئولان وقت و شب ها تا پاسی از نیمه شب تایپ مطالب و چیدن برگه ها و چسباندن آن بر صفحه کاغذی بزرگتر و رساندن آن به چاپخانه برای اینکه اوایل هرهفته بتوانیم شعار «هر یکشنبه خود را با نسل فردا آغاز کنید» را عملی و تداوم ببخشیم.
*و آن زمان نیروی کمکی غیراز همسرتان هم داشتید؟ با توجه به عدم پشتوانه مالی، درآمد نشریه چگونه تامین می شد؟
بله، به هر حال با توجه به شرایط نامطلوب اقتصادی که داشتیم باید دونفری همه مراحل را از دریافت و تایپ خبر تا توزیع انجام می دادیم. پس از مدتی توانستیم فقط یک نیرو اضافه کنیم. با همان موتور گازی هفته نامه را شخصا در دکه های روزنامه فروشی و ادارات توزیع می کردم و با دریافت آگهی و تبلیغات و اکثر اوقات با دریافت قرض و وام، هزینه ها تأمین می شد. ضمن اینکه برای دریافت آگهی باید به لحاظ فرهنگی و شناخت تاثیر تبلیغ بر فروش هم بر نگاه افراد تلاش می کردیم از طرفی آن زمان حتی برای خرید ابزار کارمان هم فروشندگان چک هایمان را به دلیل عدم شناخت قبول نمی کردند به هر ترتیب روزها و شب ها گذشت و تنها به این امید که توانسته باشیم کاری فرهنگی و تاثیر گذار برای شهرمان انجام دهیم، سختیها را تحمل کردیم ۱۰۰ نسخه ۴ صفحه ای در هفته با محتوای سلامتی رویدادهای شهر و دینی مذهبی روی دکه ها می آمد و با هر مشقتی که بود، فعالیتمان را ادامه دادیم.
*با توجه به سختی راه آیا تا به حال زمان هایی شده که واقعا خسته شوید و بخواهید فعالیت روزنامه را متوقف کنید؟
قطعا همینطور است، به هر حال با تمام عشق و علاقه به حرفه روزنامه نگاری، اما گاهی فشارهای وارده از اطراف و عدم حمایتها سختگیری های بی مورد وسنگ اندازی هابه درجه ای می رسید که دریک آن تصمیم به متوقف شدن می گرفتیم، اما نمی دانم در همان کوران مشکلات، چه نیرویی وادار به طی مسیرمان می کرد.و خدا را سپاس می گوییم که به رغم همه سختی ها تا به حال حتی یک روز هم چاپمان متوقف نشده است.
*آینده نسل فردا چه می شود؟ ان شاء الله که سال های سال مهندس رضامحزونیه جلودار این میدان فرهنگی باشند. اما آیا برای آینده این موسسه برنامه ای در نظر گرفته اید؟
به هر حال برنامه ریزی هایی صورت گرفته اما قابل پیش بینی قطعی نیست ضمن اینکه بعد از من قانونا افراد درجه یک می توانند اداره روزنامه را به عهده بگیرند.
*نسل فردا توانسته به جایگاه واقعی خودش دست یابد
**مرضیه ربیعی کسی که ۲۵ سال پایه پای همسرآمد تا علاقه وی به منصه ظهور بنشیند، ۲۱ ساله بود که در راستای کمک به تکیه گاه زندگیش، دست به کار نگارش این هفته نامه شد، هم مسئولیت خانه، همسرداری و بعدها فرزندان را باید در کنار شغلی که به اختیار پذیرفته بود، بر دوش می کشید. وی حالا با کوله باری از تجربه های تلخ و شیرین حرفه روزنامه نگاری با چهره ای مصمم و همان لبخند همیشگی به بخشی از خاطراتش با نسل فردا اشاره می کند.
*از خودتان بگویید.
رشته تحصیلی من روانشناسی بود و خب برای نوشتن مطالب آموزنده مشکلی نداشتم. در کنار همه دغدغه های روزمره زندگی که از زیر صفر شروع شده بود، صرفا با توکل به خدا و تعهدی که به همسرم داشتم، فعالیتم را شروع کردم. پس از دو سه سال اولین فرزندم به دنیا آمد. به همین خاطر مجبور به دورکاری بودم؛ یعنی در منزل نوشتن گزارش ها و مطالب را انجام می دادم، پس از چند سال عنوان سردبیری را دریافت کردم که خب این امر به معنای سنگین تر شدن وظایفم بود.
*برایمان خالی از لطف نیست که خاطرات نسل فردا را از زبان شما هم بشنویم.
بله البته هر کاری فراز و نشیب های خاص خود را دارد و تا افت و خیزها نباشد، پیروزی ها به دست نمی آید، بی خوابی ها، استرس و نگرانی از واکنش ها آن هم در زمانی که مردم و حتی مسئولان با مطبوعات و رسانه مکتوب آنچنان که باید آشنایی نداشتند، مشکلات را دوچندان می کرد، اما اعتماد به لطف خدا ودعای والدینمان به ویژه مادر همسرم، همیشه باعث باز شدن گره هایی بود که در مسیرمان قرار می گرفت.
*صحبت از دعای پدر و مادرشد. نگاه و حمایت اطرافیان چه میزان در تحمل مشکلات و حرکت به جلو موثر بود؟
به جرات می توانم بگویم آن زمان جزدعای والدینمان ودلگرمیهای آنان که البته همراه با نصایح بزرگانه بود، هیچ نگاه تشویقی از سوی سایرین نداشتیم و اتفاقا سرکوب هم می شدیم. حقیقتا دراین مسیر خودمان به یکدیگر انرژی مثبت می دادیم
*حالا احساستان بعد از پشت سر گذاشتن آن همه سختی چیست؟ چه توصیه ای به جوانترهایی که به حرفه روزنامه نگاری علاقه مندند دارید؟
وقتی حضور بیش از ۳۰۰ پرسنلی را می بینم که در اطراف و اکناف کشور برای نسل فردا فعالیت می کنند و به عبارتی این موسسه محل درآمدشان است، تمام ان مشکلات طاقت فرسا یادم می رود، وقتی بازخوردهای مثبت و منفی گزارش ها و مطالب روزنامه نسل فردا را واکاوی می کنم، همه را به فال نیک گرفته و باز هم خداراشکرمی کنم که نسل فردا به عنوان اولین روزنامه استان اصفهان توانسته به جایگاه واقعی خودش دست یابند واما توصیه من به علاقه مندان فعالیت در عرصه مطبوعات، ( بالبخند) فقط در یک جمله بگویم که اگر از پشتوانه مالی قوی برخوردار هستند، فکر تأسیس روزنامه یا هر نشریه فرهنگی به ذهنشان خطور کند، آن هم در شرایط اقتصادی کنونی.
**از سختی های این راه هراسی ندارم
حسین محزونيه اولین فرزند این خانواده مطبوعاتی پسری که یک سال از نسل فردا کوچکتر است، در حال حاضر دوشادوش والدین خود مشغول فعالیت رسانه ای در این موسسه است و قصد دارد در آینده نیز این حرفه را ادامه دهد. وی می گوید: از سختی های این راه هراسی ندارم و هدف گذاریمان برای آینده افزایش توزیع روزنامه و تعداد صفحات و البته افزایش نیرو است.
*قضاوت منصفانه شما از جایگاه فعلی روزنامه نسل فردا در کشور چیست؟
به هر حال این روزنامه به رغم سراسری بودنش، آنچنان که باید در کشور شناخته شده نیست و باید در این راستا تلاشمان را بیشتر کنیم؛ ضمن اینکه به دنبال اخذ مجوز سراسری شدن مجله زندگی سالم نیز هستیم، اما قطعا برای رسیدن به این اهداف، مرور زمان لازم است.
*با توجه به اینکه پدر و مادر هردو رسانه ای هستند و شما هم ادامه دهنده راه هستید. آیا ترجیح می دهید همسر شما هم مطبوعاتی باشد؟
(بالبخند) البته اصراری دراینکه علاقه مند به مطبوعات باشد نیست اما اگر بتواند در این مسیر مانند مادرم همراه خوبی باشد بهتر است؛ ضمن اینکه تلاش می کنیم در این راه مانند مادرم همراه خوبی در کنار پدر باشیم.
**شرایط شغلی پدرومادرم را درک می کنم
حوريه محزونی، فرزند کوچک خانواده است که اتفاقا بر خلاف برادرش علاقه ای به حرفه مطبوعات ندارد. او گرچه در وادی هنر سیر می کند اما نمی تواند حرفه مطبوعاتی را به طور کل کنار بگذارد: چون رسانه و مطبوعات باخون این خانواده عجین شده است. وی می گوید: ترجیح می دهم در شغل دیگری باشم تا مطبوعات البته به شدت علاقه مند به فعالیت در رسانه تصویری هستم.
*فرزند خانواده رسانه و مطبوعاتی بودن خوب است؟
از این جهت که زودتر و دقیق تر از سایرین از اخبار روز دنیا و کشور باخبر می شویم، بله خوب است، اما اینکه همیشه و همیشه در منزل هم شنوده حرف های پیرامون روزنامه باشی، خسته کننده است. گاهی برایم تحمل دیدن استرس پدر و مادرم سخت می شود. باید به اجبار هم که شده خودت را با شرایط موجود خانه وفق دهی و توقعاتت را از آنچه که شامل همسن و سالانت هم می شود، کم گئی و خب من این را پذیرفته ام و شرایط شغلی پدر و مادرم را درک می کنم.
رضا محزونیه در اسفندماه 96 با شرکت در همایش در مسیر موفقیت در اتاق بازرگانی اصفهان، شرح تجربیات خود از انتشار مطبوعات و روزنامه را با مخاطبان شاخه جوانان اتاق بازرگانی در میان گذاشت که خلاصه مطالب آن را در ادامه میخوانید:
هیچ موفقیتی یکشبه بهدست نمیآید
رضا محزونیه مدیر موسسه مطبوعاتی نسلفردا در ابتدای سخنانش گفت: همهچیز برای من از یک اتفاق شروع شد. در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم؛ بهطوریکه پدر و پدربزرگم درزمینه فرهنگ و معارف فرهنگی فعالیت میکردند و سرشناس بودند، من نیز با توجه به علاقهای که به فرهنگ داشتم از زمان دانشجویی در صداوسیما فعالیت میکردم و در نشریات مختلف قلم میزدم و مدیرمسئول برنامه آیندهساز رادیو و جنگ جوان تلویزیون بودم.
وی اضافه کرد:در آن زمان یکی از مسوولین ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی به من پیشنهاد داد که با توجه به انجام فعالیتهای فرهنگی بهتر است مجوز یک هفتهنامه را بگیرم و در این رابطه هم فعالیت کنم و من هم این کار را انجام دادم و بعد از پنج سال که در نوبت گرفتن مجوز بودم آن را دریافت کردم: هفتهنامهای با نام «نسلفردا» و همین شد که بهطورجدی وارد عرصه مطبوعات شدم و با سرمایه صفر، سرمایه در گردش صفر و پشتوانه زیر صفر شروع به کار کردم.
وی تاکید کرد: هرگز نباید فراموش کرد که هیچ موفقیتی یکشبه به دست نمیآید و به عوامل مختلف بستگی دارد که در این میان پشتکار و اراده و داشتن دانش لازم در رابطه با کاری که میخواهیم انجام بدهیم.
وی اضافه کرد: سختیهای کار من در شروع خیلی زیاد بود. آن زمان یک موتور گازی براوو داشتم که توزیع هفتهنامه را هم خودم انجام میدادم و خودم را همهجا به نام رضایی معرفی میکردم تا متوجه نشوند این هفتهنامه متعلق به خودم است. آن زمان خیلی «نسلفردا» را قبول نداشتند و به زحمت دکهها میپذیرفتند که به فروش برسانند.
وی خاطر نشان کرد :بعد از مدتها و با تعدادی چک از یکی از اقوام یک ژیان خریدم و با آن کل استان را برای معرفی زیر و رو کردم؛ بهطوریکه در دمای بالای 40درجه کاشان و آرانوبیدگل تا سرمای زیر 20درجه فریدونشهر همهجا میرفتم و «نسلفردا» را معرفی میکردم و در این مسیرها اتفاقات زیادی برایم میافتاد.
محزونیه یادآور شد:«نسلفردا» بعد از گذراندن سالهای سخت امروز در افق 30سالگی خود است، 30سالی که من با پشتکار و بدون ناامیدشدن همه سختیها را پشت سر گذاشتم. درواقع به نظر من رشد و موفقیت باید طبیعی باشد و به آرامی پیش برود. «نسلفردا» در ابتدا به شکل هفتهنامه استانی بود، بعد از چند سال منطقهای و بهدنبال آن تبدیل به هفتهنامه سراسری شد و در ادامه اولین روزنامه محلی بعد از انقلاب بودیم، اولین روزنامه استان اصفهان که با تلاشمان آن را روزنامه منطقهای کردیم و خوشبختانه از سال 1387 نیز بهعنوان روزنامه سراسری فعال هستیم.
وی اظهار داشت: در کنار روزنامه درحالحاضر موسسه مطبوعاتی «نسلفردا» با توزیع کشوری، مجله زندگی سالم با توزیع سراسری، مجله گردشگری سپاهان (محلی دوزبانه)، آگهینامه خورشید (محلی)، هفتهنامه ورزشی «نسلفردا» با توزیع سراسری، روزنامه انگلیسیزبان اصفهاننیوز با توزیع استانی، قرضالحسنه نسلفردا با 17000 عضو و خیریه حضرت محمد نقشجهان را تحت پوشش داریم.
محزونیه تاکید کرد:در شرایط فعلی مدیری موفق است که قبل از بازگوکردن بایدها، نبایدها را مطرح کند. ما مدیران «نه» گفتنمان سخت است. اگر عادت کنیم «نه» را با قدرت بگوییم این رمز موفقیت است. من در خصوص آینده کسبوکار باید بگویم که جوانان ما بهخصوص بین بیست تا 29 سال وضعیت خوبی ندارند؛ بهویژه افراد تحصیلکرده.
وی اضافه کرد: متأسفانه اقتصاد در سال آینده نیز اقتصادی پرچالش است و در این میان به نظر من پرداختن به کسبوکارهای بزرگ بهصرفه نیست و افرادی که بهدنبال کسبوکار کوچک هستند، موفقترند. دنبال کسبوکارهای کوچک باشید؛ حتی کارهایی که مغازه نخواهد. انبار آن چمدانی باشد، سرمایه بالا نخواهد، شما باید به سراغ مشتری بروید و دیگر زمان آمدن مشتری بهسوی شما تمام شده است.
نشانیهای تماس با روزنامه نسل فردا:
آدرس دفتر: تهران - بزرگراه جلال آل احمد - بین خیابان کارگر و اتوبان چمران - کوی پروانه - پلاک 2 - واحد 1
تلفن:88019129 - 021 فاکس: 88353297- 021
دفتراصفهان : میدان احمدآباد - ابتدای خیابان شهیدمفتح (بهرام) - ساختمان امام رضا(ع) - صندوق پستی: 8156737489
شماره تماس | |||
پیش شماره : 031 | |||
روابط عمومی: 32274514 | ارتباطات مردمی: 32274505 | دورنگار شبانه روزی: 32274502 |
|
بازرگانی: 32274506 -32274507 | تلفاكس بازرگانی:32274511 | تحریریه: 32274695 |
|
امورمالی و اداری: 32274503 | 32274691: آی تی | توزیع و مشتركین: 32274508 |
|
بازارکسب و کار:32274693 | صندوق: 32274519 | رسیدگی به شكایات: 32274500 |
|
آدرس ایمیل |
|
تحریریه : news@naslefarda.net | روابط عمومی :ravabetomumi@naslefarda.net |
بازرگانی : bazargani@naslefarda.net | بازارسازی : bazarsazi@naslefarda.net |
امور اداری و کارگزینی : edari@naslefarda.net | امور مالی : mali@naslefarda.net |
دفتر : info@naslefarda.net | آی تی : it@naslefarda.net |
دفاتر نمایندگی روزنامه نسل فردا در استان ها | |
آذربایجان شرقی | 5570275 0411 |
کرمانشاه | 8249289 0831 |
خوزستان | 2237761 0611 |
هرمزگان | 2252417 0761 |
البرز | 4645777 0263 |
گلستان | 2224798 0171 |
همدان | 2515410 0811 |
بوشهر | 5563992 0771 |
ایلام | 3384559 0841 |