مبارزه انقلابیون اصفهان با زر و زور و تزویر
جوانان در حادثه 5 رمضان بهگونهای فضا را سازماندهی کردند که موفق شدند ساواک را در سطح شهر اصفهان به انفعال بکشانند
روحیه مبارزه با زر و زور و تزویر که همواره در جوانان ایرانی وجود داشته است، این بار نیز در سال 1357 خود را نشان میدهد. این روحیه حکایت از آن دارد که جوانان اصفهانی را با خود درراه مبارزه با رژیم شاهنشاهی تا رسیدن به پیروزی همراه کرده است. محمود درکشان، راوی داستان قدرتنمایی جوانان اصفهانی از روزهای مبارزه میگوید: «بهترین چیزی که در مورد اتفاقات 5 رمضان میتوان توضیح داد، هوشمندی نسل جوان انقلابی آن دوران در رابطه با تحصنی شکوهمند است». راوی این قدرتنمایی از روند شکلگیری تحصن میگوید: رژیم شاه در رابطه با روند شکلگیری مبارزات مردم، دچار وضعیت بحرانی شده بود. به همین علت تدابیری برای قلعوقمع کردن مبارزه اندیشیده بود، شروع از زندان اصفهان، ابتدای مسیر او بود؛ به این معنا که تعدادی از اراذلواوباش که جنایتکارانی حرفهای بودند و دقیقاً به همان علت زندانیشده بودند را با مبارزان انقلابی گرفتار دربند زندان درگیر کردند؛ این کار را با در اختیار قرار دادن وسایلی مانند کارد، چاقو و قمه به جنایتکاران دربند انجام دادند تا آنها را بهشدت مورد ضرب و شتم قرار دهند. وی در رابطه با تحصن در خانه آیتالله خادمی در اصفهان تصریح میکند: در پی انتشار این خبر به بیرون از زندان، نیروهای انقلابی در پی چارهاندیشی بودند؛ چراکه خانوادههای زندانیان برای گله و شکایت به منزل آیتالله خادمی رفته بودند. این موضوع مقدمهای برای شکلگیری تحصن بود. اینکه این تحصن توسط چه کسانی حمایت میشد را درکشان پاسخ میدهد: نکته کلیدی که کمتر به آن توجه شده این است که این تحصن بهطور طبیعی توسط انقلابیون مدیریت شد بهطوریکه خانه آیتالله خادمی پاتوق انقلابیون بود. وی روحیه جوانان را بیان میکند: جوانانی که تب مبارزه داشتند و خود را برای مبارزه با ستم مهیا میکردند این فرصت را مغتنم شمردند؛ چراکه این تحصن بهترین پوششی بود که میتوانست پیام انقلاب را حداقل در سطح شهر اصفهان نهادینه کند. با مغتنم شمردن این فرصت، نیروها سازماندهی شدند؛ راهکار اینگونه تشخیص داده شد که پیام انقلاب را از زبان خانواده مبارزان گرفتار دربند، به مردم برسانند، این در حالی بود که فضای شهر اصفهان فضایی امنیتی بود، به این خاطر که در همان تحصن، ساواک، تورهای امنیتی خود را در شهر پهن کرده بود. راوی داستان ادامه میدهد: بعضی از کسانی که در همان تحصن بهنوعی از مبارزان پذیرایی میکردند و به آنها چایی میدادند، از عوامل ساواک بودند. علت این امر، شناسایی مرکزیت و مدیریت آن تحصن بود؛ چراکه مبارزان روابط خود را عادی جلوه میدادند و بهطور عادی رفتار میکردند؛ اما ساواک هوشمندتر از این بود که باور کند این تحصن اتاق فکری ندارد. وی در رابطه با قدرتنمایی جوانان اصفهان میگوید: علیرغم فضای امنیتی حاکم بر تحصن در منزل آیتالله خادمی، میبینیم که این جوانان با هوشمندی بهگونهای فضا را سازماندهی کردند که موفق شدند ساواک را در سطح شهر اصفهان به انفعال بکشانند؛ این سازماندهی مراکز تجمع، یک محمل و امتیاز مثبت برای اشاعه تفکر انقلاب تشخیص داده میشد؛ بهطوریکه جوانان انقلابی، اعلامیههایی برای رساندن پیام انقلاب پخش میکردند، تظاهرات برپا میکردند و به همین ترتیب کمکم پیام انقلاب را میرساندند. درکشان فضای حاکم بر شهر را توصیف میکند: در این رابطه تنها برخی از مراکز حساسیت داشتند، چراکه نفوذ آمریکاییها در تشکیلات نظامی بیشتر بود. به همین خاطر شرایط اقتضا میکرد که شهر برای آمریکاییها، بیمعنا باشد؛ یعنی شهر ناامن شود تا ابهت ساواک ریخته شود و جسارت و شهامتی به مردم تزریق شود؛ چراکه مردم از ماهیت رژیم آگاه شده بودند و تنها دغدغه انقلابیون این بود که آن شهامت، جرئت و جسارت را در مردم تقویت کنند. وی شرایط را حساس میداند: حساسیت و نقطه عطف تحصن در خانه آیتالله خادمی به این خاطر بود که شرایطی برای تزریق شهامت در شهر اصفهان به وجود میآورد؛ آنهم با راهکارهایی همچون رساندن صدای انقلاب از طریق سینماهای فرهنگی موجود در شهر یا هتل عباسی که پاتوق خارجیها بود. درکشان بازهم از شهامت جوانان یاد میکند: راهکاری که جوانان به کاربردند این بود که تشکلهایی 15 الی 20 نفره برای شناسایی افراد و با رعایت مسائل امنیتی برای نقش بر آبکردن نقشههای رژیم شاهنشاهی ایجاد میکردند؛ این موضوع ممکن نبود مگر با ایجاد چتر امنیتی در خانه آیتالله خادمی. وی تصریح میکند: نکته حائز اهمیت این است که جوانان با هوشمندی و با توجه به چتر پوششی حاکم در منزل آیتالله خادمی، توانستند ابهت ساواک را بشکنند و شهامت را به مردم اصفهان تزریق کنند. بهقدری این مسئله معنادار شد و پیشرفت کرد که رژیم شاهنشاهی منفعل شد و حکومت را حکومتی نظامی اعلام کرد. ناگفته نماند که مبارزانی از سایر نقاط اصفهان و حتی شهرهای دیگر مانند یزد به کمک این جوانان شتافتند. راوی واقعه 5 رمضان ادامه میدهد: در کنار این تحصن، بساط کتاب و اندیشه و فرهنگسازی مانند ایجاد نمایشگاه کتاب و عکس برای اطلاعرسانی از اخبار انقلاب در سراسر ایران، به شکل زیبایی، با توجه به امکانات محدود ساماندهی شد. وی معتقد است اشاعه تفکر انقلاب با ایجاد فرهنگ کتابخوانی در رابطه کتابهای مربوط به انقلاب، اسلام و اندیشههای مبارزاتی به لحاظ تئوریک و دیگری در قالب عمل شکستن ابهت رژیم و تزریق شهامت و درنهایت، به انفال کشیدن ساواک ازجمله تلاشهای جوانان انقلابی بود. درکشان ابراز میکند: در این دوران تمام نیروهای مؤثر بهطور مستقیم و غیرمستقیم شناسایی شدند؛ بهطوریکه بلافاصله بعد از یورشی که به وجود آمد، بیشتر مبارزان مجبور به ترک اصفهان شدند و تلاش کردند در نقاطی مثل مشهد بتوانند مبارزاتشان را ادامه دهند. وی در رابطه با اثر این تحصن و مبارزه در پیروزی انقلاب بیان میکند: این اتفاق اثری روحی و روانی جدی داشت که اثبات کرد داستان 5 رمضان که با راهکارهای مناسب اتخاذشده بود بساط این رژیم را برچید. درواقع همه میدانستند که جوانان با این مبارزه و پایداری در مقابل ستم، به نیروهای انقلابی اصفهان جان بخشیدند، بهطوریکه نیروهای انقلابی در پرتو این حماسه، منسجم شدند و خوش درخشیدند.