در گفتوگو با استادیار ادبیات مطرح شد
مظلومیت اصفهان در حوزه داستاننویسی
آن را با نام شهرهای گنبدهای فیروزهای میشناسند، شهری که در آن هنر به تجلی کامل رسیده است و در جایجای آن هنر ریشه دوانده است، در بسیاری از حوزههای هنری همچون تئاتر، موسیقی و غیره دارای مکتب است و بزرگان زیادی در این مکتبها پرورشیافتهاند
، اما پرسش اصلی که مطرح است، اصفهان این شهر هنرپرور از گذشته تاکنون چه نقشی در جریان ادبی بهویژه حوزه داستاننویسی کشور ایفا کرده است؟ ازاینرو اصفهان امروز گفتوگویی با مهرداد چترایی، استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد انجام داده که مشروح آن را در ذیل ازنظر میگذرانید.
پیشینه داستاننویسی در اصفهان به چه دورهای بر میگردد؟
ما ایرانیان به گواه متون تاریخیمان از پیشگامان داستاننویسی هستیم، کتاب الفهرست ابن الندیم ازجمله اسناد بسیار ارزشمندی است ما را متصل میکند به آنچه پیشینیان ما داشتند و بهصراحت ابن الندیم در بخشهایی از کتاب ارزشمند الفهرست به معرفی افسانهسرایان و کتابهایی ایرانی که درباره افسانه تألیف شده است، میپردازد.کتاب الفهرست سیاهه یا فهرستی از کتابهایی است که در موضوعات مختلف تألیف شده است، بسیاری از این کتابها متعلق به قبل اسلام است و با توجه به اینکه ابن الندیم کتاب ساز و علاقهمند به کتاب بود برخلاف صحافان و کتابسازان دیگر هر کتابی به دستش برای نسخهپردازی و غیره میرسید،آن را فهرست میکرد و بعد مجموعه یادداشتهای او تبدیل به کتاب الفهرست شد که امروز در دست ما قرارگرفته است. در ذکر نام افرادی که تألیف کننده کتابهای داستانی هستند، حدود 128 نام را ابن الندیم نامبرده است که حدود 38 نام از این نامها اصفهانی هستند، خیلی از این سیوچند نفر متعلق به قبل اسلام هستند و متأسفانه آثار آنها به دستشان ما نرسیده است .
از ابن ندیم که جلوتر میرویم به کتاب تاریخ اصفهان و آثار حمزه اصفهانی میرسیم، حمزه اصفهانی یک مورخ، محقق و جمع آورنده است و یکی از کتابهای کتاب التماثیل است، درست است به زبان عربی این کتاب نوشتهشده است اما مجموعهای از کتابها و حکایتی است که حمزه اصفهانی آن را جمعآوری کرده است. یا ابوالفرج اصفهانی در همان زمانها در کتاب الاغانی مجموعه از حکایتی که درواقع متعلق به حوزه موسیقی آورده است اما در این کتاب به جامع شناسی، تاریخ و داستان پرداخته است و حکایات در این کتاب ابوالفرج نقل کرده است، نشان از دلبستگی او به داستانگویی و داستاننویسی دارد.
حافظ ابونعیم اصفهانی که جد علامه مجلسی است، کتابی با عنوان حلية الأولياء دارد که این کتاب بهنوعی داستان است که سرگذشت عرفا و متصوف را بیان میکند، که این امر نشان میدهد ابونعیم اصفهانی چقدر علاقه به داستانسرایی داشته است که همهچیز را با زبان داستان نقل کند. کتاب حلية الأولياء از منابع مهم بسیاری از نویسندگان ازجمله عطار در کتاب تذکرة الاولیاء است. این نوع نامها درگذشته فراوان است و اصفهان دارای اینچنین پیشنه ای است و علاقه به داستاننویسی و علاقه به داستانگویی حتی در کتابهایی که موضوعش تاریخ، عرفان، علوم مربوط به موسیقی و غیره است، وجود دارد و طبیعی است باخبر بودن از این پیشینه از لوازم توفیق یک نویسنده در امروز است.
چه افراد در جریان داستاننویسی در اصفهان نقش اساسی ایفا کردند؟
اگر بخواهیم جریان داستاننویسی در اصفهان ریشهشناسی دقیق بکنیم، از آن زمانی که داستان به معنای داستان شکل گرفت، یعنی زمانی که از ایران عدهای برای تحصیل به اروپا رفتند، ارتباط ایران با اروپا برقرار شد، افرادی همچون آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف و اصفهانی نامدار در آن زمان یعنی میرزا حبیب اصفهانی و غیره آثاری را به وجود آوردند که تأثیر بر روی جریان و شیوه داستاننویسی ایران گذاشتند. میرزا حبیب اصفهانی و تاثیرگذاریش بر داستاننویسی امروز به شکلهای مختلف و جنبههای گوناگون قابلبررسی است، شاید مهمترین جنبه تأثیرگذاری این شخص که اصلا مال یکی از روستاهای سامان بود و به اصفهان آمد، زبان داستاننویسی او است. زبان از یکی از ابزارها مهم نویسنده برای داستاننویسی است و زبان میرزا حبیب اصفهانی تأثیر بر داستاننویسی امروز گذاشت .
زبان در جنبههای مختلف همچون تعبیرات و کنایهها، که میرزا حبیب در آن بسیار توانا بود به ویژه در بهکارگیری و بهرهمندی از این تعبیرات و کنایههای عامیانه بهویژه تعبیراتی که خاص مردم اصفهان بود این فرد توانا بود. از اثر معروف میرزا حبیب اصفهانی که همان سرگذشت حاجیبابا است این تکیهکلامهای خاصی که خیلی از آنها را مردم اصفهان متوجه میشوند در این کتاب بهکاربرده شده است.در کنار شخصیتهایی چون آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف، میرزا حبیب اصفهانی شخصی بود که به وطر معمول رماننویسی ایران به سبک رمان اروپایی با تعریف اروپایی را به او نسبت میدهند و او کسی جز زین العابدین مراغهای نیست. در اثر سیاحتنامه ابراهیمبیگ این فرد، خیلیها معتقد هستند آغاز داستاننویسی ایران با او است درواقع اثر سیاحتنامه ابراهیمبیگ ،ایرانیان را بارمان به معنای اروپایی آشنا کرد.
علت تعویق افتادن جریان مدرنیسیم در ادبیات داستانی اصفهانی در دوره پهلوی اول چه بود؟
وقتی پهلوی اول روی کارآمد، در دهه اول فضای نسبتا بازی در ایران ایجاد شد و نویسندگان هر کس به ذائقه و سلیقهای که داشت آزادانه هر چه که میخواست، مینوشت، نوشتهها زیادی از هفتتا 10 سال آغاز حکومت رضاشاه داریم،در سال 1315 که بوف کور منتشر میشود که شاید بتوانیم آن را سرآغاز داستاننویسی مدرن بدانیم همه انتظار دارند که به پیروی از بوف کور یک جریان نو در داستاننویسی ایجاد شود، ولی این جریان مدرنیسیم دستکم 30 سالی به تعویق افتاد. و علت تعویق این امر فضای اجتماعی و سیاسی در سالهای پایانی حکومت رضاشاه و آغاز دهه 20 الی 32 بود، یعنی کودتای 28 مرداد 32 که بعدش منجر به سرخوردگی شد، آثاری که در این دهه در ادبیات داستانی به وجود آمد، حقیقتا قابلمقایسه با بوف کور نیست. بعد از کودتای 28 مرداد فضای دلسردی و نامیدی رایج شد و این امر را بیشتر در فضای داستاننویسی اصفهان شاهد بودیم.
جُنگ اصفهان چه تأثیری در رفع تعویق افتادن جریان مدرنیسیم در ادبیات داستانی اصفهانی ایفا کرد؟
جنگ اصفهان بعد از 10 تا 12 سال 1320 الی 1332 توسط افرادی که دورهم جمع شدهاند شکل میگیرد و این افراد دوران یاس و ناامیدی آن زمان را پشت سر میگذارند و درواقع دغدغه اصلی این جمع این بوده است که چرا ما از فاصله 1315 که تألیف بوف کور است تا هماکنون که آغاز سالهای دهه 40 است، تألیف دقیقی از مدرنیسم در آثار داستانی ایرانی نمیبینیم، چون واقعا داستانی که تعریف مدرنیسم بر آن منطبق باشد در این سالها به وجود نیامد، آثاری چون صادق چوبک، بزرگ علوی و چشمهایش بهجای خود اما اگر بخواهیم با معیارهای مدرنیسیمی که در نظر هدایت بود و بوف کور را تألیف کرد، بسنجیم آن آثار قابلمقایسه با مدرنیسم هدایت نیستند.
از طرفی افرادی که حلقه جنگ اصفهان را تشکیل دادند، بهطور حتم ضرورتی را حس میکردند، علاوه بر جنگ اصفهان جنگهایی دیگری هم در شهرهای مختلف ایران همچون جنگ آرش، جنگ بازار در رشت بود که از 1344 تا 1348 منتشر میشد، جنگ پارت در مشهد در سال 1345 جنگ فلک افلاک که ویژه خرمآباد در سال پایانی دهه 40، جنگ هنر و ادبیات جنوب ایجاد شود و دغدغه همه این جنگها این بود که همان خلاء 30 سال مدرنیسم در داستاننویسی برطرف شود.
ویژگی جُنگ اصفهان نسبت به جنگهایی که در کشور شکل گرفت، چه بود؟
ازلحاظ بسیاری همچون حسن میرعابدینی هیچکدام از جنگهایی که در کشور ایجادشدهاند قابلمقایسه با جنگ اصفهان نیستند، حسن میرعابدینی دراینباره در کتاب صدسال داستاننویسی ایران عنوان میکند: بسیاری از جنگهایی که در آن زمان در کشور برگزار میشد، کشکولیست که اغلب مقالات بدون هیچ رابطهای در آن درج میشود ولی جنگ اصفهان با چاپ نوشتههای بههمپیوسته خطمشی ادبی ویژهای را دنبال میکند. این خط مش ادبی ویژه هدف همه جنگها بوده است و به دنبال این بودهاند که رویکرد جدید در ادبیات داستانی ایجاد کرده و از فضای تکرار داستاننویسی جدا و همگام با مدرنیسم در اروپا داستاننویسی را در اروپا رواج دهند اما هیچکدام در عمل بهجز جنگ اصفهان در عمل نتوانستند به این هدف دست پیدا کنند .
مرحوم گلشیری دریکی از مقالاتی که در جنگ اصفهان با عنوان 30 سال رماننویسی در ایران منتشر کرده است، سه رمان بوف کور، ملکوت و سنگ صبور را نقد میکند، درواقع این مقاله مرحوم گلشیری همان مرامنامه جنگ اصفهان است، درواقع این مقاله به این نکات اشاره میکرد، که چرا رمان باید پارهای از زندگی باشد؟ و اگر پارهایست چرا باید پارهای از طول باشد؟ نه از عمق؟ یا به این نکته اشاره میکند که در ادبیات مدرن که جنگ اصفهان دایه دارش است، گفتگوی درونی جایگزین میشود با گفتگوی معمولی میشود. همچنین دریکی از شمارههای جنگ اصفهان مرحوم گلشیری در قالب یک مقاله دعوتنامهای نوشته است و در آن عنوان میکند چشمبهراه داستانهایی هستیم که نویسنده توانسته باشد با آگاهی از شیوههای معمول به داستانی بپردازد که نتیجه تلفیق و ترکیب رایجترین شیوههای داستانی امروز باشد و یا نمودار شیوهای خاص در داستان و گامی فراتر از شیوههای معمول برداشته باشد. این دعوتی که مرحوم گلشیری در قالب متن کرده است، همان چیزی است که در اندیشههای ژید و پروست میبینیم.
جُنگ اصفهان چه تأثیری در جریان داستانی نویسی مدرن کشور گذاشت؟
محور فعالیت جنگ اصفهان بر سهشاخه شعر، داستان و ترجمه شکل میگیرد که در شعر محمد حقوقی جز بنیانگذاران بود در داستان مرحوم گلشیری و در ترجمه ابوالحسن نجفی، احمد گلشیری است .در حقیقت در جنگ اصفهان این سهشاخه شعر، داستان و ترجمه در همه شمارههای جنگ وجود دارد و تأثیرش بعد ادامه پیدا کرد درواقع بعدها افرادی همچون بهرام صادقی، جعفر مدرس صادقی که تحت تأثیر فضای نویسندگان جنگ است و غیره را چهره پنهان جنگ قلمداد میکنند.
بنده حس میکنم همانطور که در حوزه شعر و موسیقی مظلومیتی در باب اصفهان وجود دارد، در داستاننویسی تا حدی همینطور است بهعنوانمثال در شعر ما عطار و ثنایی متعلق به حوزه خراسان هستند، ازلحاظ شعری هرگز قابلمقایسه با جوهرهای شعری افرادی چون کمال و جمال اصفهانی نیستند و همه به این موضوع اذعان دارند، اما شهرتی که امروز عطار و ثنایی دارند اما متأسفانه درباره جمال و کمال اصفهانی این کار انجامنشده است. در موسیقی اصفهان هم بهنوعی این قضیه صادق است نمیتوان از تأثیرگذاری موسیقی مکتب اصفهان بر موسیقی سنتی اصفهان خیلی بدیهی است ولی آن جایگاهی که باید داشته باشد امروز ندارد و متأسفانه در داستاننویسی هم همینطور است یعنی نمودار داستاننویسی اصفهان ترسیم شود درواقع جایگاه که در کل داستاننویسی ایران ما باید انتظار داشته باشیم برای جایگاه داستان نویسان اصفهانی، اینچنین جایگاهی وجود ندارد.
امروزه داستاننویسی در اصفهان با چه آسیبهایی روبهرو است؟
مشکل یا آسیبی که در داستاننویسی امروز بهویژه در داستاننویسی اصفهان با آن روبرو هستیم این است که ما خودمان را بینیاز از گذشته میدانیم شاید این امر فقط در مورد ادبیات داستانی و داستاننویسی نباشد و در تمامی عرصههای هنری با آن روبرو هستیم.در صورتیکه پیشینه تاریخی به ما میگوید بهطور حتم آگاه باشیم آنچه درگذشته بوده است.