پیاز می‌خوریم،اشتهایمان باز شود! 

تابستان سال 1348 بود که مسئولیت تیم روزنامه‌نگاری دیواری دانش آموزان دبیرستان‌های اصفهان که هرکدام از 5 نفر اعضای آن در یکی از رشته‌های مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، طراحی جدول، صفحه‌بندی و منشی تحریریه، گزارشگری و خبرنگاری مقام اول استان را آورده بودند

پیاز می‌خوریم،اشتهایمان باز شود! 


تابستان سال 1348 بود که مسئولیت تیم روزنامه‌نگاری دیواری دانش آموزان دبیرستان‌های اصفهان که هرکدام از 5 نفر اعضای آن در یکی از رشته‌های مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، طراحی جدول، صفحه‌بندی و منشی تحریریه، گزارشگری و خبرنگاری مقام اول استان را آورده بودند به من سپردند تا به همراه دیگر نفرات برتر هنری، موسیقی، تئاتر. نگارگری، نقاشی و صنایع‌دستی به‌وسیله دو دستگاه اتوبوس ماکروس تفکیک‌شده دختران و پسران به‌منظور شرکت در جشنواره دانش آموزان برتر هنری کشور عازم اردوگاه تربیتی رامسر شویم. در بین افراد تیم موسیقی دو نفر بودند که ازنظر نام فامیل تشابه اسمی داشتند که یک در رشته دف‌نوازی و دیگری درزمینه خوانندگی محلی اول شده بود تا در مسابقات کشوری شرکت کنند؛ اما در شبی که نوبت اصفهان می‌شد تا در آمفی‌تئاتر دوهزارنفره و روباز اردوگاه حاضر و برای کسب مقام اول هنرنمایی کنند خواننده ترانه‌های محلی به دلیل بیماری حاضر نشد و به‌ناچار قرینه نام فامیل او که نوازنده دف بود فی‌البداهه یکی از ترانه‌های مشهور آن دوران را با نواختن این ساز اجرا کرد.

و اتفاقا موردتوجه تیم داوری که از پایتخت آمده بودند و همچنین دانش آموزان حاضر در سکوهای آمفی‌تئاتر قرار گرفت و با تشویق آن‌ها مواجه شد تا پول خردهای آنزمان را روی صحنه بریزند و خوانده دف‌نواز مقام اول را به دست آورد که این اولین گام موفقیت نصرالله معین بود که این روزها پس از گذشت نیم‌قرن بازهم نام او بر سر زبان‌ها بخصوص نسل جوان کشور باشد و لایکها برای او گذاشته شود تا سخنان متولی فرهنگ کشور را دراین‌باره و در شبکه‌های اجتماعی به ‌نقد و تمجید بکشد؛ اما معین که آنروزها یک نوجوان روستایی و سنتی و محجوب بود پس از عبور سریع از مسیر شهرت سال‌های 49 تا 55 را به مدت شش سال و به‌صورت حرفه‌ای در سالن‌های مختلف شهر اصفهان به خوانندگی پرداخت و به‌زودی توانست جایگاهی برای خود پیدا کند. اگرچه در سال 57 در بحبوحه انقلاب ایران ترک کرد تا درنهایت به آمریکا و ایالت کالیفرنیا برسد و شهرت جهانی پیدا کند. اگرچه در تمام نیم‌قرن گذشته خدشه و حاشیه‌ای را با خود به همراه نداشت و تنها خواننده‌ای بود که هرکجا به نفع آحاد غریب ایرانی در کشور آمریکا کنسرتی می‌گذاشتند بلیط‌های آن به بازار سیاه می‌کشید اما متأسفانه هیچ‌یک از نهادهای داخلی و بخصوص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی این چهار دهه هیچگونه تلاشی برای بازگشت این جوان که حالا پا به مرحله میانسالی گذاشته است صورت نگرفت و همه توجه‌ها معطوف نسل جدیدی گردید که می‌توانست از تجربیات اینگونه مهاجران سالم بهره بیشتری ببرند. شاید نصرالله معین مشتی از نمونه خروار به‌جامانده از قبل، در حین و پس از انقلاب اسلامی باشد که امثال آن‌ها در زمینه‌های مختلف بسیارند و این سال‌ها به‌سرعت ادامه می‌یابد اما متولیان امر همچنان بر روند این سونامی جاری بی‌توجه و درنهایت بی‌اعتنا هستند. با نگاهی واقع‌بینانه به پدیده مهاجرت در نخبگان چه پزشک، چه پرستار و چه سایر تخصص‌ها می‌توان دریافت که مهاجرت پدیده‌ای یک‌بعدی نیست و نمی‌توان فقط یک دلیل داشته باشد. محدود کردن علت مهاجرت کادر درمان به درآمد هم شاید به‌نوعی تقلیل و تهدید این پدیده است. همچنان که خردادماه 1400 الهام یاوری، رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان کشور در نشست یکی از شوراهای شهرستان‌های بیان کرد «70 درصد دانش‌آموزان مدارس سمپاد به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند و تنها ۳۰ درصد آنان داخل کشور می‌مانند. به گفته وی، آخرین آمار‌های رصدخانه مهاجرت ایران می‌گوید المپیادی‌ها بـا ۲/۳۷ درصد، مشمولان بنیاد نخبگان بـا ۵/۲۵ درصـد و رتبه‌های یک تا هزار آزمون سراسری بـا ۴/۱۵ درصد بیشترین درصد افراد مقیم خارج از کشور را به خود اختصاص داده‌اند.» در این زمینه می‌توان به‌صراحت ادعا نمود مریم میرزاخانی نابغه ریاضی دنیا یکی از همین نخبگانی است که بی‌سروصدا از کشور مهاجرت کرد و شاید فقدان چنین افرادی در جامعه باعث شده تا امروز در حوزه علوم پایه با تنزل جدی مواجه باشیم.
حالا نوبت به نوشداروی بعد از مرگ سهراب می‌رسد تا ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان داخلی کشور، اعلام کند «در سه سال گذشته بین 10 تا 12 هزار پزشک از کشور مهاجرت کرده‌اند که به‌طور میانگین بیانگر مهاجرت سالانه حدود 4 هزار نفر از اعضای جامعه پزشکی است.» درحالی‌که رضا لاری پور سخنگوی سازمان نظام پزشکی کشور، دی‌ماه سال گذشته گفته بود «در سال‌های 95 و 96، ماهانه 50 نفر از جامعه پزشکی به دنبال دریافت گواهی حسن سابقه (گود استندینگ) برای مهاجرت بودند، اما در دو سال اخیر، درخواست برای مهاجرت بیش از 120 درصد افزایش یافته است.» از سوی دیگر علی سالاریان، عضو شورای عالی نظام پزشکی، اظهار داشته «هیچ‌کس نمی‌تواند آمار دقیقی از مهاجرت پزشکان اعلام کند، هر عددی هم اعلام شود، غیرواقعی است» اما سوأل و اصل مسئله اینجاست که چرا نهادی در دل همین وزارت به‌اصطلاح ارشاد و فرهنگ اسلامی که در ظاهر نهاد فرهنگ و هنر و رسانه است و نشانی از ارشاد در آن دیده نمی‌شود پیش‌بینی ‌نشده تا به جای تشکیل سازمان ایرانیان به کمک محرومان عاطفی خارج از کشور پرداخته و تلاش بر بازگشت آن‌ها با ایجاد تسهیلاتی در این زمینه داشته باشند که سخنان وزیر متولی آن پیرامون نصرالله معین پس از 45 سال باعث تعجب همگان و ایجاد ترافیک در شبکه‌های اجتماعی و دیگر رسانه‌ها نشود و این اتفاق خیلی زودتر از این‌ها باید می‌افتاد نه اینکه امروز تا درحالی‌که شکممان از گرسنگی قاروقور می‌کند، پیاز نخوریم که اشتهایمان باز شود؟! ادامه دارد

ارسال نظر