پای پیاده تا اولین مدال طلای المپیک ایران

" کشتی سرپا ادامه پیدا می‌کنه و هر دو کشتی‌گیر به دنبال روزنه‌ای هستند که بتوانند به پاهای هم برسند. در یک لحظه بستایوف می‌ره که به پاهای حبیبی برسه اما او این اجازه را نمی‌ده..."

پای پیاده تا اولین مدال طلای المپیک ایران

" کشتی سرپا ادامه پیدا می‌کنه و هر دو کشتی‌گیر به دنبال روزنه‌ای هستند که بتوانند به پاهای هم برسند. در یک لحظه بستایوف می‌ره که به پاهای حبیبی برسه اما او این اجازه را نمی‌ده..."

" کشتی در سرشاخ ادامه دارد، حبیبی می‌ره که سر و گردن بستایوف را در اختیار بگیره و سر و ته یکی را جمع و جور کنه و همین جا کشتی گیر جماهیر شوروی را ضربه فنی می‌کنه و شکست می‌ده و اولین مدال طلای تاریخ المپیک‌ها را برای کشورمان رقم می زنه".

چشم در چشم، پنجه در پنجه رقیب روسی و دارنده مدال طلای المپیک انداخت و فنون " ملاباجی" را بکار گرفت و در ظرف 2 دقیقه و 30 ثانیه حریف را ضربه فنی کرد؛ اولین مدال طلای ایران در بازی‌های المپیک را به خانه آورد و آرزوی مردم وطنش را برآورده ساخت.


او امامعلی حبیبی است؛ ببر مازندران؛ از جانش گذشت و با 40 درجه تب به میدان رفت؛ مربی گفت از خیر این بازی بگذر اما او در مقابل بندکفشش را محکم کرد و به سمت تشک مسابقه پرید. وقتی حریف روس حال بد او را در رختکن دید، خود را پیروز مسابقه می‌دید اما این حریف ایرانی بود که توانست مدال طلای المپیک استرالیا را در وزن 64 کیلوگرم بدست آورد و پیروز میدان شود.

پس از پایان مسابقه از حال رفت و به مدت یک ماه در بیمارستان استرالیا تحت مراقبت ویژه قرار گرفت؛ در بازگشت، از "پل سفید" تا "قائمشهر" برای استقبال او صف بستند و ملاباجی برایش در خانه‌اش در درزیکلای بابل جشن گرفت.





ننه بیگم ملاباجی اولین مربی حبیبی در کشتی بود

"ننه بیگم ملاباجی از علاقمندان به کشتی بود که فنون "لوچو" کشتی سنتی مازندرانی‌ها را به خوبی بلد بود؛ همیشه لباس مخصوص کشتی همراهش بود که هنگام تمرین با شاگردانش آن را می‌پوشید و فنون کشتی شامل سه فن "سرزیربغل" " فن کمر" و "زیر دو سر پیچ"را بعد از تمام شدن کلاس مکتب خانه به من آموزش می‌داد. او برایم هم مادر بود و هم دوست و معلم."

امام علی حبیبی در سال 1310 در درزیکلای بابل به دنیا آمد و در 6 سالگی به مکتب خانه عربی فرستاده شد. کمی که بزرگتر شد به همراه مادرش پای پیاده از بابل راهی خانه خواهرش در قائمشهر شدند؛ تازه اتوبوس‌ها به شهرها آمده بودند و نفری 2 ریال می‌گرفتند تا مسافران را به قائمشهر ببرند اما امام علی و مادرش پولی نداشتند بنابراین مجبور شدند با پای برهنه از بابل تا قائمشهر را طی کنند.




اعجوبه کشتی ایران در دوران سربازی اش کشف شد

او در خانه خواهرش ماندگار شد؛ صبح‌ها به مکتب خانه می‌رفت و بعد از ظهرها کار می‌کرد؛ از شاگرد بنایی گرفته تا نجاری و نقاشی. تا این‌که راهی خدمت سربازی شد. در خدمت نظام بود که این استعداد و اعجوبه کشتی کشف شد.

" در میانه سربازی بود که برای تشکیل تیم استانی از سوی فرمانده گردان فراخوانده شدم؛ تمرین آغاز شد و پس از مدتی به مسابقات کشتی مازندران در ساری اعزام شدم. در وزن چهارم یا پنجم بودم و برای این‌که به وزن هفتم برسد در جیبم سنگ ریختند اما با بکارگیری فنون ملاباجی حریفان را ضربه فنی کرده و در وزن هفتم در استان اول شدم ."

" وقتی برای اولین بار در باشگاه تمرین کردم حتی از داشتن دوبنده محروم بودم اما در مدت کوتاهی توجه مربیان باشگاه و هیات کشتی استان را به خود جلب کردم. در یکی از روزهای تمرین بود که توجه استاد حبیب الله بلور (سرمربی تیم ملی در آن زمان) را در بازدید از باشگاه به خود جلب کردم و بلور متوجه نبوغ من در کشتی شد و از من درخواست کرد که با عبدالله مجتبوی، از قهرمانان کشتی جهان در آن زمان تمرین کنم."

مسابقه آغاز شد؛ حبیبی، فنون "ملاباجی" را بکار گرفت و او را زمین زد. استاد بلور که متوجه استعداد حبیبی در کشتی شده بود او را به مسابقات پهلوانی تهران در سال 1332 دعوت کرد. او در مسابقات شرکت کرد و با وجود حاشیه‌هایی که برایش در این مسابقات بوجود آمد توانست همه حریفان را شکست دهد و قهرمان شود اما آنچه که باعث شد زندگی او را دگرگون سازد و زمینه شناخته شدنش در دنیا شود، کشتی او در مقابل محمدرضا شاه در یک مسابقات نمایشی و انتخاب شدنش برای مسابقات جهانی بود.

کشتی گیران در حال مسابقه دادن مقابل شاه بودند که او پیش شاه می‌رود و می‌گوید تمام این رقیبان را شکست داده است. در پی آن شاه می‌خواهد کشتی گیری برای مسابقه با امام علی انتخاب شود؛ حبیبی، حریف را ضربه فنی کرده و پیروز میدان می‌شود. در این مسابقات بود که نظر مسئولان رده بالای کشتی به خود را جلب می‌کند و آنها تصمیم می گیرند از او در وزن پنجم مسابقات جهانی استفاده کنند.




اولین مدال طلای المپیک ایران توسط امام علی حبیبی بدست آمد

" پس از برنده شدن مقابل " توفیق جهانبخت " قهرمان جهان در مسابقات انتخابی جهانی در تهران بود که برای نخستین بار ملی پوش شدم و برای مسابقات المپیک 1956 ملبورن انتخاب شدم. در دومین کشتی مقابل اندربک سوئدی قهرمان اول المپیک قرار گرفتم و او را ضربه فنی کردم و در نهایت پس از پیروزی‌های پی در پی در مسابقه فینال مقابل "بستایوف" از شوروی سابق قرار گرفتم و توانستم او را نیز شکست دهم و به مدال طلای المپیک ملبورن دست یابم."

او پس از المپیک نیز به مدال‌های زیادی دست یافت که از جمله آن می توان به قهرمانی در مسابقات توکیوی ژاپن، جهانی در ایران، جهانی در یوکوهامای ژاپن و جهانی در تولئوی آمریکا اشاره کرد.

شایعه کشته شدن پهلوان تختی درست نیست

پس از پایان مسابقات به همراه مرحوم تختی به استخدام شهرداری درآمدند. امام علی حبیبی از تختی به عنوان یک مسلمان کامل یاد می‌کند و می‌گوید تختی به خوش اخلاقی و کمک به گرفتاران و فقیران معروف بود؛ تختی همیشه می‌گفت "در مقابل این مردم خجالت می‌کشم". هیچ گاه بدی از او ندیدم. او همه را دوست می‌داشت و کسی نبود که با او مخالفت و دشمنی داشته باشد و بنابراین شایعه کشته شدن او نمی‌تواند درست باشد.

"تختی از نظر شخصیت پهلوانی و انسانی بی‌مانند بود. 10 -12 سال با یکدیگر دوست بودیم. من، او و پهلوان زندی همواره با هم بودیم. من او را داش تختی صدا می‌زدم و او هم به من داش علی می‌گفت. حیف شد او از دنیا رفت و باید می‌ماند. یک بار با هم به شهر گرگان رفتیم که خیلی چیزها از او برایم به یادگار مانده است."

"با دعوت شوروی به مسکو رفته بودیم که او در کشتی اول به "آلبول" حریف نامدار آن زمانش باخته بود. وقتی بیرون آمد بسیار ناراحت بود که من او را بغل کردم و گفتم او حریف تو نیست و او را شکست خواهی داد. تختی یک کشتی دیگر باید در آنجا با او می‌گرفت که من هم لب تشک نشستم و این بار تختی خیلی راحت با فن سگک او را به زمین زد. بعد که از تشک بیرون آمد، او را بغل کردم و گفتم رییس دیدی بردی. عکس آن صحنه در حال حاضر در خانه‌ام وجود دارد و خاطره‌ای است که از آن برد شیرین در ذهن من مانده است."




حبیبی پس از قهرمانی هیچ تشویقی از سوی دولت دریافت نکرد و هر دارایی که در زندگی کسب کرد بدون کمک دولت بدست آورده است. حبیبی که در جریان یک سفر پزشکی به پاریس می‌رود به مسابقه‌ای در یکی از باشگاه‌های شهر دعوت می‌شود و در آن مسابقه پیروز می‌شود و مورد تشویق سرهنگ ناصرعلی خان، فرزند اسفندیار خان پهلوان، یکی از مالکان بزرگ شهر بابل از توابع استان مازندران که در پاریس ساکن بود قرار می‌گیرد.




10 هکتار زمین به عنوان هدیه از سوی یکی از مالکان بزرگ بابل دریافت کرد

او امام علی را به خانه‌اش دعوت می‌کند و از او تقاضای عجیب می‌کند؛ کراوات او را به عنوان یادبود طلب می‌کند و آن را در ویترین خانه‌اش می‌گذارد و در مقابل از او می‌خواهد هر آنچه را که دوست دارد به غیر از جان خانواده‌اش از او طلب کند. حبیبی نیز که دوست داشت باغدار شود از او خواهش کرد که 10 هکتار زمین به او بدهد.

وقتی حبیبی نامه سرهنگ علی خان را به پیش پدرش برد، اسفندیار خان بدون معطلی به مشاورش دستور داد که به این پهلوان در هر منطقه‌ای که دوست دارد زمین اهدا شود. او هم زمین‌هایی در اطراف قائم شهر را انتخاب کرد و سپس به آباد کردن آن منطقه پرداخت و در پی آن جاده و آب و برق به آن منطقه آورده شد. حبیبی در تمام دوران زندگی‌اش تلاش کرد مستقل باشد و روی پاهای خود بایستد. او به کار آزاد بیش از کار دولتی معتقد است و به توصیه پدرش کار کشاورزی را به عنوان پیشه اصلی انتخاب کرد و هم اینک بر روی باغ 12 هکتاری‌اش در حال باغداری است.





خانه حبیبی با درخت دست کاشت پهلوان تختی تزئین شده است

نماد المپیک بر سر در خانه سفید رنگ حبیبی همچون نگین می‌درخشد. خانه بر روی تپه‌ای مشرف به جنگل‌های رشته کوه البرز و بالاتر از اراضی اطراف جاده نظامی قائمشهر قرار گرفته و باغ و زمین‌های شالیزاری اطراف آن با درخت دست کاشت پهلوان تختی، درختان مرکبات و گل‌های رز رنگارنگ تزئین شده است.

خانه حبیبی، گرم و صمیمی است زیرا اثرهای هنری، موفقیت‌های ورزشی و طبیعت را با هم در خود جای داده است؛ قسمت همکف و نشیمن خانه پر است از مدال‌های رنگارنگ او و هدایا و عکس‌های به یادگار مانده از مسابقات بین‌المللی در اقصی نقاط دنیا؛ از ویترینی بزرگ که مدال‌های مختلفی در آن دیده می‌شود، گرفته تا عکس‌هایی از مسابقات جهانی و بازی‌اش در فیلم‌های سینمایی‌ و هدایایی از ملل مختلف که به رسم یادبود به وی اعطا شده را می‌توان در آن دید. در واقع قسمت نشیمن خانه بیشتر به یک گالری از آثار یک کشتی گیر شبیه شده است.

او نه تنها یک قهرمان ملی بلکه یک پهلوان بود؛ هنوز هم مردم بابل تلاش حبیبی را برای جاده سازی برای روستاهایشان را از یاد نبرده و از این جاده به نام جاده حبیبی یاد می‌کنند. نه تنها این جاده بلکه نمایندگی مجلس از سال 1342 تا 1346، ساخت سالن ورزشی، تلاش برای ایجاد مخابرات در استان و ساخت پل از خدمات این قهرمان ملی به مردم مازندران بوده است.


حبیبی در چند فیلم ایفای نقش کرد

تلاش‌های او برای آباد کردن دیارش تا آنجا بود که باعث شد به ارزش پول آن زمان 120 هزار تومان زیر بار قرض برود، بنابراین با تشویق دوستانش به بازی در فیلم ترغیب شد و در چند فیلم ایفای نقش کرد اما این تمام داستان زندگی امام علی حبیبی نیست و ماجرای چگونگی عاشق شدنش نیز شنیدنی است.

همسر نخست امام علی نتوانست با شرایط کاری همسرش و این‌که باید همیشه برای مسابقات به سفر می‌رفت، کنار بیاید و از او خواست بین او و کشتی یکی را انتخاب کند که همین عامل جدایی حبیبی از همسرش شد و مجبور شد با وجود یک فرزند، خانه را ترک کند. حبیبی از همسر دومش به عنوان تاثیرگذارترین فرد در موفقیت او در زندگی یاد می‌کند زیرا معتقد است او نه تنها از مادر و فرزند به یادگار مانده از همسر اولش به خوبی نگهداری کرده بلکه در غیاب او در خانه برای فرزندانش همه پدر بوده و هم مادر. حبیبی سه پسر و 2 دختر دارد و همگی فرزندانش در خارج ایران زندگی می‌کنند و تحصیلات عالیه را کسب کرده‌اند.

حبیبی، تاثیرگذارترین در کشتی ایران بوده است

به جرات می‌توان گفت حبیبی، تاثیرگذارترین کشتی گیر ایران در ارتقای این ورزش بوده است و به راستی که لقب "ببر مازندران" شایسته اوست. او فن کشتی اختراع کرد؛ فن‌هایی که حبیبی با بکارگیری آنها توانست بلدوزر کشتی دنیا یعنی "اوتان" از ترکیه را با یک دقیقه و 30 ثانیه و و "بالاوادزه" از روسیه را با یک دقیقه و 30 ثانیه ضربه فنی کند و آنها را شکست بدهد و به فنون حبیبی در دنیا معروف شود. حرکت‌های سریع او در مسابقات جهانی سبب شد که فیلا(فدراسیون جهانی کشتی وقت) به این نتیجه برسد که باید زمان مسابقه کشتی کاهش یابد و نیازی به زمان بیشتر از 5 دقیقه برای مسابقات نیست.

او هیچ‌گاه دعوت آمریکا، ترکیه و ژاپن را برای مربیگری تیم هایشان نپذیرفت اما چرا؟ او معتقد بود در صورت آموزش کشتی‌گیرهای خارجی، آنها یاد می‌گرفتند که چگونه جوانان ایرانی را به زمین بزنند و رقیبی برای جوانان کشتی ایران می شدند. او کشتی گیران جوانی را بیشتر دوست دارد که بتوانند با ضربه فنی از رقیبان امتیاز بگیرند. او می‌گوید حاضر نیست یک وجب خاک ایران را به دنیا بدهد و آرزو دارد که کشتی ایران همیشه به مانند ستاره ای در دنیا بدرخشد.




حبیبی از دعوت نشدنش برای انتقال تجربیاتش به جوانان گلایه کرد

او از علاقه زیادش به انتقال تجربیاتش به جوانان کشتی گیر گفت و از این‌که در سن پایین‌تر از او برای این موضوع دعوت نکردند گلایه کرد؛ او می‌گوید حتی نامه‌ای دو خطه که از او درخواست شده باشد که فنونش را به جوانان منتقل کند، دریافت نکرده است. حالا هم دوست دارد اما از توان جسمی‌اش کاسته شده و نمی‌تواند به مانند قدرت جوانی‌اش تکنیک‌ها را آموزش دهد.

او از این‌که چرا از او دعوت نشده اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و معتقد است این موضوع مربوط به حال نیست و در تمام دوران زندگی‌اش همین گونه بوده است. حبیبی معتقد است باید فیلم‌های مسابقات جهانی در قالب فیلم آموزشی به جوانان کشتی گیر منتقل شود و از قهرمانان خواسته شود که تجربیات خود را در اختیار نسل جوان‌تر بگذراند.



حبیبی معتقد است برخی کشتی گیران جوان فنون کشتی همچون "فن سرته یکی"، "فن سگک" و "فن کمر" را بکار نمی‌گیرند؛ فنونی که در کشتی امثال غلام رضا تختی و عباس زندی به وفور می‌توان دید. او از فن سگک تختی یاد کرد و گفت هیچ کس نمی‌توانست از این فن تختی در برود و مغلوب وی می‌شدند.

او معتقد است کشتی فرنگی هیجان کشتی آزاد را ندارد، زیرا کشتی گیر در کشتی آزاد می‌تواند از نوک پا تا سر حریف را بگیرد اما در کشتی فرنگی می‌تواند از کمر به پایین حریف را بگیرد. او می‌گوید کشتی یک فن است که با انداختن حریف بر روی زمین کار یک مسابقه تمام شده است و دو تایم 2 دقیقه‌ای و یک دقیقه استراحت برای انجام مسابقه کشتی کافی است و باید سریع انجام شود.


ارسال نظر