در گفتوگو با مدیر گروه معماری اسلامی دانشگاه پارس مطرح شد:
شهروندان فاقد خاطره جمعی ارمغان تخریب بافتهای تاریخی شهر
در یک دهه اخیر بسیاری از شهرها گرایش فزایندهای به نظریهها و روشهای تفســیرگرا همچون گفتمان، روایت و نشانه معناشناسی داشته است تا جاییکه برخی صاحبنظران شهرسازی از تغییر پارادایم و به عبارتی «چرخش روایی» سخن گفتهاند. اما پرسشی که مطرح میشود این تغییر پارادایم و چرخش روایی چه اهمیتی برای شهرها بهویژه در حوزه فرهنگ و هنر آن شهر دارد؟
اصفهان شهر روایتهاست یا بهتر بگوییم جایجای این شهر با روایتهای تاریخی، فرهنگی و هنری گرهخورده است و همین امر باعث شده که این شهر نسبت به سایر شهرهای کشور حس تعلق خاصی برای شهروندان خود داشته باشد، شاید بتوان گفت قبل از اینکه اصفهان را به فرهنگ و هنر بشناسند به روایتهای آن میشناسند، روایتهای که از سوی مردم و حتی سیاحان از دورههای گذشته نوشته و تاکنون در قالب ادبیات داستانی معاصر، هنر عکاسی و غیره نمود پیداکرده است.
جدا از شهر اصفهان اگر بخواهیم کارکرد فرهنگی و هنری شهرهای جهان در حوزه شهرســازی و معماری بررسی کنیم درخواهیم یافت در یک دهه اخیر بسیاری از شهرها گرایش فزایندهای به نظریهها و روشهای تفســیرگرا همچون گفتمان، روایت و نشانه معناشناسی داشته است تا جاییکه برخی صاحبنظران شهرسازی از تغییر پارادایم و به عبارتی «چرخش روایی» سخن گفتهاند. اما پرسشی که مطرح میشود این تغییر پارادایم و چرخش روایی چه اهمیتی برای شهرها بهویژه در حوزه فرهنگ و هنر آن شهر دارد؟ ازاینرو اصفهان امروز در گفتوگو با رضا فیضی، مدیر گروه مهندسی معماری اسلامی دانشگاه پارس به این موضوع پرداخته است که مشروح آن را در ذیل ازنظر میگذرانید.
خاطره چه ارتباطی با هویت شهری شهروندان یک شهر دارد؟
اساسا میتوان مسئله خاطره را در یک مقیاس فردی با مسئله خاطره در مقیاس جمعی و هویت اجتماعی یک جامعه مقایسه کرد. به فرض اینکه ما بتوانیم یک فرد را بهمثابه یک جامعه در نظر بگیریم و این دو را باهم مقایسه کنیم. جامعه یک عنصر واحد، زنده و پویاست و مانند یک انسان که به لحاظ زیستی ویژگیهایی دارد جامعه هم به همین منوال مطالعه و شناسایی میشود.
در حقیقت آن موضوعی که ما میدانیم این است که خاطرات، عناصر اصلی شکلدهنده داستان زندگی افراد هستند و آن مسئلهای که ما بهعنوان هویت فردی از خودمان میشناسیم و موضوعی که ما از خودمان تعریف میکنیم وابسته به خاطراتی است که در طول زمان برای ما رخداده است. رویدادهای دراماتیک و تراژيک که در خاطره ما ثبت میشود هویت و چیستی ما را شکل میدهند و اینجاست که شخصیت و تجارب زندگی شکل میگیرد.
باید توجه داشته باشیم که همه لحظات زندگی ما در خاطر ما ثبت نمیشوند و در حقیقت لحظات و رویدادهای پراهمیت هستند که به شکل خاطره در ذهن ما باقی میمانند. یک فرد 40 ساله میتواند فقط چند ساعت از خاطرات زندگیاش را تعریف کند؛ اما همه لحظات برای ما اهمیت دارند و ماندگار هستند و خاطره را شکل میدهند.
شاهرخ مسکوب در ابتدای کتاب ماندگاری به نام «روزها در راه» مینویسد: «روزهای عمر در ما میگذرند؛ بیآنکه دیده شوند از بس همزاد همدیگرند. همه تکرار یک نت و تصویر مکرر که نه شنیدنی است و نه دیدنی. عبور شبهی بیصورت و صوت در مه و آیندهای عکسبرگردان گذشته و زمان حال خالی. در این میانروزهای گذرای کمی ماندگارند زیرا طرحی و رنگی دارند که در خاطرمان نقش میبندد و ما از برکت وجود آنها از خلال پوسته خاطره منزلگاههای عمر را به یاد میآوریم و از این راه به زمان حال خود خوب یا بد معنا میدهیم. روزها در راه ثبتشان چیزی از آن خوددارند یا اگر ندارند؛ دستکم از ناچیزی خود خبردارند.» این مطلب درباره شکلگیری خاطره بسیار گویاست که اساسا هویت ما به لحظات و خاطرات درماتیک یا تراژیکی که در زندگی ما شکل میگیرد؛ بستگی دارد و در ذهن ما تعریفی از ما ایجاد میکند. واقعیت این است که انسانها به اعتبار تجاربشان که همان خاطراتشان است بزرگ و اندیشمند میشوند.
اگر خاطرات را بخشی از تجارب هر فرد بدانیم، این تجارب چه ارتباطی با محیط پیرامون هر شهروند دارد؟
باید در وهله اول به این پرسش پاسخ داد که تجربه چیست؟. تجربه لحاظ درماتیک و لمس عمیقتر جهان پیرامون است. یعنی شما هر چه که تجربه عمیقتری دارید رویداد بزرگتری را در زندگیتان طی کردهاید. این رویداد به تجربههای عمیقتری تبدیل و باعث میشود که جهان را بیشتر تجربه کنید. گاهی یک تجربه تراژیک باعث رشد شخصیت میشود. فرقی نمیکند که این تجربیات شیرین یا تلخ باشد. عظمت رویداد است که در حال تاثیرگذاردن است چون رویدادهای بزرگی که در زندگی ما بهعنوان تجارب طی میکنیم هر چه قدر بزرگتر باشند؛ عمیقترند و تأثیری که بر هویت و چیستی ما میگذارند عمیقتر وجدیتر هستند. در همین راستا تجربیات جدیتر زندگی ما را جذابتر، ارزشمندتر و شنیدنیتر میکند و از این رهگذر شخصیت و جایگاه ما را برجستهتر میسازد.
افرادی در جامعه میشناسیم که دستاوردهای شناختهشده و عمیقتری دارند و این به دلیل تجارب عمیقتری است که توانستهاند در زندگی به دست بیاورند و در آن مسیر حرکت کردند. بهعنوانمثال فرض کنید یک انسان 60 ساله که تجربیات بینظیری هم داشته است یکلحظه تمام خاطراتش پاک شود انگار که آن فرد باهمه بزرگیش به پایان رسیده است. همه ما بیماری آلزایمر را میشناسیم و این اتفاق اصلا موضوع غریبی نیست. ما در اطرافمان دیدهایم فردی را که در هر جایگاه اجتماعی بوده با حذف خاطراتش انگار خودش ازدسترفته و چقدر تلخ و غمانگیز است این لحظه و حتی از دست دادن فیزیکی آن فرد هم تلختر باشد. نکته دیگر درباره خاطره فردی این است که هنگامیکه خاطره شکل میگیرد مکان فیزیکی و کالبد پیرامون با جزییات بسیاری مانند فرم درودیوار، تناسبات فضایی و کالبد در ذهن انسان ثبت میشود. بهطور مثال برای هر فردی زمان تولد فرزندش لحظه مهمی است و آن روزی که خبر تولد را میشنود تمام فضای بیمارستان در خاطرش ثبت میشود و بهوضوح میتواند آن را تعریف کند و این موضوع بسیار مهمی است که خاطره پیوستگی زیادی با محیط اطرافش دارد.
این خاطرات یا تجربه زیستی افراد چه اهمیتی برای هویت یک شهردارند؟
مسئله شهر، مسئله اجتماع و خاطرات جمعی است. شهر خاطرات جمعی افرادی است که در آن محیط زندگی میکنند. خاطرات جمعی عناصر اصلی شکلدهنده قصه یا همان هویت شهر است. آن مسئلهای که به آن هویت شهر میگویند داستان و قصه آن شهر است که باید روایت و خوانده شود.
خاطرات جمعی در بستر شهر شکل میگیرند. شهر بستر شکلگیری رویدادهای جمعی و تاریخ جوامع است. شهر یک دستاورد بزرگی در تاریخ بشر است که به عرصه و صحنه درام زندگی جامعه تبدیل میشود و شهروندان در آن لحظهلحظه رویدادهای جمعی و تاریخی جامعه را در طول زندگی تجربه میکنند. بنابراین فضاهای شهری محل انباشت خاطرات نسلها میشوند.
در فضاهای شهری خاطرات مشترکی میان افراد یک نسل یا نسلهای یافت میشود و همه آنها را به عینه در طول زندگی خودمان تجربه میکنیم. خاطرات مشترک، موضوعی است که باعث پیوند بین افراد در شهرها میشود. خاطرات مشترکی که شاید در نسلهای مختلف شکل میگیرد. فضاهای شهری باوجود خاطرات جمعی، ارزشمند و دارای هویت میشوند. مکانی را که در شهرتان میشناسید و تجربه کردید و از نسل گذشته درباره آن شنیدهاید این فضا فضای ارزشمندی است که به خاطر میآورید.
خاطرات جمعی شهروندان یک شهر چه کارکرد مثبتی در حوزه فرهنگی و اجتماعی آن شهر میگذارد؟
از دیدگاه «هابر ماوس»، جامعهشناس، فیلسوف، نظریهپرداز اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت، فضا باوجود فعالیت انسان به مکان تبدیل میشود. بنابراین حضور اهالی و تجربه کردن فضا و خاطره جمعی که در فضا ایجاد میشود به معنادار کردن فضا کمک میکند تا فقط یک کالبد بیروح به یک فضای دارای معنا تبدیل شود. فضاهای خاطره دار برای اهالی جذابیت پیدا میکند و این نوع اهالی طبیعتا سرزندگی بیشتری دارند. سرزندگی شهر و حضور شهروندان در عرصههای عمومی موجب سرمایههای اجتماعی میشود و این مسیری است که ما همواره در جامعهشناسی شهری به دنبال آن هستیم و طی میکنیم. سرزندگی شهر و حضور پذیری بسیار به دلیل وجود هویت و خاطره جمعی در یک فضای جذاب برای اهالی است. و این مسئله باعث ارتقاء سرمایههای اجتماعی میشود. مردم به دلیل خاطرههایی که دارند در فضاهای شهری بیشتر حضور پیدا میکنند و شهری که سرمایههای اجتماعی بالاتری دارد میتواند کارهای بزرگتری انجام دهد و کیفیت بهتری را به نمایش بگذارد.
فضای شهری بهویژه بافتهای تاریخی چه اهمیتی در حافظه تاریخی یک شهردارند؟
عرصههای عمومی و فضاهای شهری در شهر انسانمحور، خاطرات جمعی را شکل میدهد. در چنین شهری ارزشهای انسانی ارتقا پیدا میکند و کیفیت شهر را در درجه اول میتوان حاصل حضور پذیری بالا و سرزندگی فضاهای شهری دانست. بنابراین اگر بخواهیم درزمینه کیفیت شهری به کدهایی دستیابیم باید به فضاهای جمعی برویم و به حضور مردم توجه کنیم و اینجاست که مشاهده میشود مردم هر فضایی را انتخاب نمیکنند و هویت شهری برایشان مهم است. مردم فضاهایی را انتخاب میکنند که از آن خاطره دارند با این تعریف باید بگوییم شهر چیزی نیست بهجز خاطراتش و بافت تاریخی محل انباشت بیشترین خاطرات شهر است و هسته اصلی مکانی است که قرنها سابقه زیست دارد. خاطرات در بافت تاریخی جدیتر و مهمتر است و لایههای عمیقتری دارد و اینجاست که پاک کردن حافظه تاریخی شهر موجب کمرنگ شدن ارزشهای اجتماعی و انسانی میشود.
اگر بخواهیم بهمثابه فردی تعبیه کنیم شهری که حافظه تاریخیاش را از دست میدهد مانند انسانی است که آلزایمر گرفته و خاطراتش را به یاد نمیآورد و تمام ویژگیها و تجاربی که کسب کرده با حذف خاطرات حذف میشود؛ مانند کودکی است که راه خانهاش را هم نمیتواند پیدا کند و همین موضوع هم برای شهر مصداق پیدا میکند.
کمرنگ یا بهنوعی پاک شدن حافظه تاریخی شهر در اثر تخریب بافت ها و خانههای تاریخی و حتی مرمت غیراصولی بناهای تاریخی چه تبعاتی برای شهروندان و آن شهر دارد؟
اگر حافظه تاریخی شهرپاک شود ما از آن ارزشها و تجربهها دور میشویم و شهر تبدیل به ناکجا میشود. محصول پاک کردن خاطرات شهری این میشود که شهر به شهری خشن و بیهویت و ناکجا تبدیل میشود. در این صورت نسلی که در چنین محیطی رشد میکند چه برداشتی از جهان خواهد داشت؟.
چرچیل پس از اتمام جنگ میگوید: «امروز باید شهرهایمان را بسازیم. شهرهایی که نسل آینده ما را خواهند ساخت.» رویدادهای تاریخی جز خاطرات جمعی هستند. فعالیتها، آیینها و مشاهیر و کیفیتهای طبیعی و کالبدی مانند رودخانه و رود و روند پیوسته اهالی جز خاطرات یک شهر است. باید زندگی معاصر را در حافظه شهر ببینیم. فضاهای شهری به دلیل رویدادها و شکل کالبدی در ذهن شهروندان به حافظه شهری تبدیل میشود و کالبد آنها اهمیت پیدا میکند. ساختمانی که بار عاطفی و لایههای تاریخی را حمل میکند حذف کردن آن بسیار مهم است چون اقداماتی مانند نوسازی که نشانهها را پاک میکند بیتوجهی به خاطرات شهر است و اینها نشانههای ذهنی برای مردم هستند که مفهوم شهر را شکل میدهند.
این روایتها یا خاطرات چه نقشی در حس تعلق شهری شهروندان و یا بهنوعی جذابیت شهر برای شهروندانش دارد؟
موضوع روایت با خاطره متفاوت است. روایت اعتباری است که خاطرات جمعی به فضاهای شهری میدهد. شهر به خاطره زنده است و خاطره به روایت. خاطرات اگر روایت نشوند محو میشوند. موضوع را در مقیاس فردی بیان میکنم. ممکن است خاطراتی را بارها و بارها برای دوستان تعریف کرده باشیم و هر بار تعریف کردن آن لحظه مشترکی را برای ما با دوستان شکل میدهد و این موضوع ارزشمند است. در شهر هم اینگونه است وقتی خاطرات جمعی در شهر روایت میشود احساس ارزشمند لحظه شکلگیری دوباره تکرار میشود و چیز جدیدی به فضای شهری میافزاید.
جامعهها اساسا با روایت ساخته میشوند اینکه جامعه ما چه نوع روایتی را بیشتر بازخوانی میکند؛ مسیر و ویژگیهای ما را در جهان پیرامون مشخص میکند. جوامع پیشرو روایتهای جدیتری دارند و نقش خودشان را در جهان معاصر تعریف میکنند و قصه جدیدی میسازند وروایت خاطرات موجب عمیقتر شدن و نهادینه شدن ارزشهای انسانی، فرهنگی، رفتاری و تاریخی آن رویداد در وجود مخاطب میشود. روایت مداوم خاطرات و ارزشهای شهر موجب ثبت و ارتقا و تقابل آن به نسلهای بعدی میشود. اساسا ما خاطرات گذشته را چگونه به نسلهای بعدی منتقل میکنیم؟. ما چگونه در حال حاضر خاطراتی را که در دوران قاجار در شهرها شکلگرفته بهرهبرداری و تصور میکنیم آنها موجب ارزشمند شدن فضاهای شهری ما شدهاند. این موضوعات است که شهر را با روایت خواندنی میکند. روایتی که تا امروز روشهای خودش را داشته و به ما منتقلشده است و امروز هم میتواند روشهای نوین خودش را ادامه دهد.
هنر چه نقشی در این روایتهای شهری ایفا میکند؟
هنر، ابزار روایت است. میتوانید باهنر خاطرات جمعی فضاها را روایت کنید. هر بار روایت کردن یک خاطره جمعی در یک فضا موجب سنگینتر شدن آن فضا در شهر میشود مانند روایت محرم در شهرها. فضاهایی که توسط مردم برای حضور در فضاها انتخاب میشوند مشخص است که آن فضاها روایتهای قویتری در بطن اجتماع دارند و درنهایت باید گفت عملا فضاهای بدون روایت هویت و معنا ندارند. ممکن است شهری پر از خاطره و رویداد داشته باشیم اما اگر روایت نکنیم همهچیز فراموش میشود.
چگونه میتوان روایت یک شهر را بسازیم؟
برای اینکه روایت شهر را بسازیم باید در دو سطح یا مقیاس روایت داشته باشیم. یکی کلان روایت. هر شهری کلان روایتی دارد و تعداد بیشماری خرده روایت از بناها و عرصهها که میتوانند بارها بارها خوانده شوند. برای روایت شهر باید روایتهای درونی و بیرونی بررسی شود. موضوع بعدی ارزیابی است. ماهیت و هویت شهر چیست که میتواند به یک برند قدرتمند تبدیل شود. سپس باید داستان اصلی را تدوین کنیم. داستان باید مولفه های شناختی مشخصی داشته باشد و درنهایت بررسی داستان است. آیا داستان درستی ساختهایم و اگر مسیر را درست رفته باشیم داستان شهر ما داستان یگانهای خواهد شد.
در کشور چین علاوه بر توسعه سطح محلات، عرصههای عمومی خالی و بلااستفادهای وجود دارد که برای تقویت آن موضوع بازیسازی شهری در نظر گرفتهشده است که نوع دیگری از روایت است و از ابزارهای امروزی مانند فضاهای مجازی در آن استفاده میشود. در هسته مرکزی چین توسعه فضاهای شهری دیده میشود. با تعریف بازی برای یک محدوده شهری افراد را به آن فضاها با روش جذابتری ترغیب میکنیم. موضوع دیگر، بازاریابی بازی است که باعث فعال شدن فضاهای شهری میشود و مردم را به سمت موضوع سوق میدهد. برنامهریزی و طراحی شهری نیز روشی برای شبیهسازی شهری است. زندگی بر اساس بازی پیاده شده است و تجربه بازی شهر دعوت به فضاهای شهری و پررنگ کردن نقش و اهمیت آن است. نشانی که طراحی برندینگ شهر هوشمند، ساخت جامعه و مدل و نگهداری یکپارچه را نشان میدهد.
در پایان از تجارب موفق شهرهای جهان در درگیر کردن شهروندان به روایتهای شهری بگویید؟
کشور چین نمایهها و نشانههای فضاهای شهری را بهخوبی نشان میدهد در این نمایهها و نشانهها مشخص میشود که قرار است چه اتفاقی بیفتد. همچنین آیکونهای چهره شناسی وجود دارد که شما را میشناسد و به شما خدمات ارائه میدهد. همچنین مسیرها و رویدادهایی که ممکن است شما به آن علاقه داشته باشید موجود است. سیستم جایزه دهی در برخی فرایندها وجود دارد که تشویق میکند افراد در رویدادها شرکت کنند و موضوع را جذاب جلوه میدهد. فضاهای عمومی هم بهگونهای طراحیشده است که میتوانید از خدمات تفریحی بازی و امکانات دیگر استفاده کنید و این عرصهها با این روشها جذابتر خواهد بود.
در این نمایهها پیوند اجتماعی از طریق فضای شهری بهصورت روایت بیان میشود. بهطور مثال داستان مبارزه با نژادپرستی را در دل شهر به یک فضای درختی تبدیل کردهاند که مردم میتوانند آن داستانها را پیگیری کنند و این موضوعی است که فضای شهری را درگیر میکند. پروژههای قدیمیتری هم وجود دارند که روایت در شهر در آن دیده میشود. بهطور مثال پس از تخریب برجهای تجارت جهانی نیویورک در 11سپتامبر، مسابقهای در جهان مطرح کردند و در طرحی به نام «بازتاب فقدان» فضای استخر مانندی دور برجهای تخریبشده تعبیه شد. این مکان به این صورت است که بازدیدکنندگان نتوانند کف استخر را مشاهده کنند تا بهگونهای جاودانگی و قربانیان این حادثه به ذهن بازدیدکننده، القا شود و درختی قدیمی را حفظ کردهاند و اینیک روایت کامل است و مسئله روایت اینقدر اهمیت پیدا میکند که این پروژه در مقیاس جهانی مطرح میشود.
درجایی دیگر موضوع مکان رویداد برای توسعه گردشگری پاریس در نظر گرفته شد. این موضوع بسیار بنیادی است که به خاطره سازی و روایت شهری پیوند خورده است. مکان رویدادها را نشان داده و تماممسیرها را در همان قالب تعریف کردهاند. مسیرهای گردشگری با نمادهای حملونقلی مانند اتوبوس و دوچرخه نشان دادهشده است. شهرهای تاریخی بسیاری هم وجود دارند که این کار را با امکانات موجود انجام میدهند و این بخش شمهای از موضوع روایت در شهر است که درباره آن صحبت کردیم و اساسا بازخوانی روایتهای شهر مهمترین اقدامی است که با انواع ابزارها میتوانیم نشان دهیم. روایتهای شهری، جدیترین مسئلهای است که باید به آن بپردازیم. روایتهای شهری گروههای مختلف و شهر را درگیر میکند و به شهر ما معنا میبخشد.