همه عوامانههای حمام شیخ بهایی
یکی از پرمباحثهترین عمارتهای شهر اصفهان حمام شیخبهایی است. گرمابهای منتسب به شیخبهایی و مربوط به دوره صفویه که به عنوان یک اثر ملی به ثبت رسیده است. این حمام از گذشته تا به امروز با افسانهها و داستانهایی تأمل برانگیز از سوی عوام در هم آمیخته، و اینکه آب این حمام بدون مصرف هیچ انرژیای گرم میشده دهههاست دهان به دهان نقل شده است. برخی بر این ادعا، تفسیرهای علمی نوشتهاند و از بقای ماده و انرژی گرفته تا چرخه گاز متان ناشی از فاضلاب محله برای روشن نگاهداشتن شمع این حمام شاهد آورده و حتی دیاگرامهایی هم ترسیم کردهاند. برخی هم آن را بواسطه تبحر شیخ بر علوم غریبه دانستهاند. اما شواهد و قراین برای هیچیک از این ادعاها وجود ندارد.
اصفهان امروز: موقعیت قرارگیری این حمام، در ضلع جنوبی میدان عتیق، انتهای بازار مجلسی، در شعاع صد متری جنوب گنبد نظامالملک، مسجد جامع است که از سمت شمال به خیابان عبدالرزاق و از سمت جنوب به محله دردشت می رسد.
حمام شیخ بهایی برخلاف تمامی آثار و ابنیه برجا مانده از دوره صفویه، کمتر نشانی از ویژگیهای چشمنواز معماری و کاشیکاری دارد، اما آنچه این حمام را پر آوازه کرده قدمت آن و البته بیشتر قصهها و افسانههای دنبالهداری است که تا به امروز کشف نشده در دل این حمام متروکه پنهان شده است.
اگر پای صحبت چند نسل قبل اصفهان بنشینیم هرکدام افسانه و قصهها و باورهای مشابه و گاهی ضد و نقیض فراوانی از این حمام را نقل میکنند. اما تمام این روایتها یک نقطه اشتراک دارد و آن راز گرمشدن گرمخانه حمام تنها به وسیله یک شعله کوچک یا به تعبیر قدیمیها یک شمع بوده است، که گفته میشود تا اوایل دوره قاجار بیشتر فعال نبوده و گویا در پی تحقیقاتی که برای کشف راز آن، به عمل آمد، این شعله خاموش میشود و از آن دوره حمام ویژگی اش را از دست میدهد.
چندصد سال از ساخت این حمام و عملکرد اسرارآمیزش میگذرد، گرچه کاوشهای باستانشناسی در اطراف حمام و قوانین فیزیک و شیمی در دهههای اخیر این راز را به شکل علمی تبین میکند و گاز متان یا بیوگاز که انرژی حاصل از فاضلاب است را در تولید این انرژی صادق میدانند اما همچنان حدس و گمانها ادامه دارد و هنوز به شکل قاطع و مطمئن تأییدی دراینباره صورت نگرفته و افسانهها ادامه دارد، افسانههایی که اغلب عوام گونهاند و سند قابل اعتباری هم ضمانت کننده آنها نیست.تا جایی که حتی برخی از فعالین فرهنگی با استناد بر کتب تاریخی و سفرنامههای جهانگردان اروپایی به اصفهان، افسانه بودن راز این حمام را محتملتر میدانند.
رضا تحویلیان اما از قدیمیهای محله که در ابتدای کوچه شیخ بهایی در دکان خراطی 100 ساله پدرش تا به امروز فعال بوده و هست نیز همچون تمام قدیمیهای اصفهان نقل قولهایی از این حمام روایت میکند که تمامی آنها را از زبان پدر و پدربزرگاناش شنیده است و برخی عادتها و باورهای مردم در رابطه با این حمام را هم خود دیده است.
تحویلیان در رابطه با نخستین روایاتی که درباره این حمام شنیده است میگوید: «از پدرم شنیدهام که زمانی که شیخبهایی به ایران آمده بود و در این کوچه ساکن شده بود، پیرمرد گوژپشتی معروف به عمو چماقلو در این محل زندگی میکرد و در برخوردی که شیخبهایی با او داشت و از آنجایی که شیخ به علم لدنی و جبر و نجوم و ماورالطبیعه اشراف داشته، به او پیشنهاد میدهد که قوز روی کمرش را ناپدید کند و پیرمرد ابتدا باور نمیکند اما پس از انجام این کار توسط شیخ بهایی در عوض او کلید یک حمام قدیمی را به شیخ میدهد و شیخ بهایی حمام را راه اندازی و فعال میکند.»
در حین این که تحویلیان در حال روایت شنیدههایش است، خانم میانسالی برای خرید وارد دکان خراطی میشود و با شنیدن موضوع بحث حمام شیخبهایی، بی درنگ و با قاطعیت از خرافاتی که ریشه در باورهای عمیق مردم از دوره قاجار تا دوره پهلوی و زمان کودکی و نوجوانی خودش داشت سخن می گوید و عنوان میکند که این حمام سحر و جادو و طلسم را هم باطل میکرده و مردم باور داشتند که بخت دختران تنها در این حمام گشوده میشده و میگوید که این حمام از شلوغترین و پررفتوآمدترین حمامهای اصفهان تا بیست سال گذشته بوده است.
تحویلیان در تأیید صحبتهای زن میانسال، اشاره به جام چهل کلیدی که گویا دراین حمام وجود داشته میکند و میگوید: «یک جام بسیار قدیمی که اطراف آن دعا نوشته شده بود، به همراه چهل کلید که آنها هم منقش به ذکر و دعا بوده و به یکدیگر متصل، داخل جام قرار داشته و به جام چهلکلید معروف بوده است.»
تحولیان ادامه میدهد: «مردم عقیده داشتند که هر که گره و مشکلی دارد، در این حمام چند حمد و سوره بخواند و آب داخل جام را روی سرش بریزد، طلسم و سحر جادو از او رفع میشود و مشکلاتش حل خواهد شد. البته این جام قدیمی قبل از دوره پهلوی ربوده میشود و جام دیگری به جای آن قرار میدهند که باز هم باورهای مردم پیرامون جام جدید هم پی گرفته میشود.»
کمی جلوتر تر از خراطی آقای تحویلیان، درست روبهروی درب ورودی حمام شیخ بهایی، یکی دیگر از سالخوردگان این محل، غفار مجیدی، مغازه قدیمی نجاری دارد و به گفته خودش هفتاد سال است که در جوار حمام شیخ فعال است.
مجیدی اما در اینباره اشاره به همجواری حمام با مسجد جامع که در دوره صفویه مرکزیت حکومتی بوده و جای رفت و آمد حکومتی ها و مردم بوده میکند و میگوید: مسجد جامع در دوره صفویه، محل فعالیت وزرا بوده حتی حل و فصل مشکلات مردم و تصمیمات مهم کشور اینجا گرفته میشده است. در دوره قاجار هم سرتاسر میدان عتیق و بازار و کوچه شیخ، صدها کاروانسرا وجود داشته که در آن دوره کاربری اسکان کاروانهای مسافربری بوده و در دوره پهلوی مکانی برای مبادله و داد و ستد کالا و در همه دورههای تاریخی محل ایاب و ذهاب مردم.
گفته شده که از دوره صفویه این منطقه مجهز به سیستم انتقال فاضلاب هم بوده و فاضلاب این منطقه به زیر حمام شیخ بهایی منتقل میشده و گرم کردن حمام به وسیله گاز همین فاضلاب بوده است. غفار مجیدی و برخی دیگر از قدیمیها معتقدند که احتمالش هم هست شیخبهایی در زمان خودش به علم انرژی اتم، واقف بوده و از این طریق انرژی را تامین میکرده.»
مجیدی ادامه میدهد: «این راز هر چه بوده باشد، قدیمیهایی نقل میکردند که شیخ بهایی تمایل چندانی به فاش شدنش نداشته و تاکید میکرده کسی دراینباره جستوجو نکند. حتی در دورههای بعدی هم صاحبان حمام مردم را از وجود جنوپری در این حمام میترساندند تا کسی سودای تجسس در گرمخانه حمام را نداشته باشد.»
مجیدی از خاطرات هشتاد سال پیش حمام هم این گونه ادامه میدهد: «به خاطر دارم حدود 80 سال پیش، دورهای حاج رحیم مجیدی و پسرش حاج حسن، حمام را اداره میکردند و تون تاب حمام هم مشهدی باقر نامی بود که او به همراه خانوادهاش در اتاق تخریبشده روی بام حمام زندگی میکرد و در آن زمان آب حمام را با انرژی نفت سیاه تأمین میکردند.»
چندین دهه است که درب حمام شیخبهایی بسته است و تا به امروز هم از جانب میراث فرهنگی اقدامات جدی برای مرمت و بازسازی و حتی تغییر کاربری آن به مجموعه فرهنگی یا موزه اتفاق نیفتاده است. پیچیده بودن مسئله این حمام اسرار آمیز و یا کم لطفیهایی که میراث فرهنگی نسبت به ابنیه تاریخی دارد شاید از دلایل بلاتکلیفی وضعیت حمام شیخ بهایی باشد. البته شاید. چه بسا که احتمالات دیگری در میان باشد!