چلهنشینِ شبهای روشن
گزارشی از بازگشت روح خلوت به تخت فولاد؛ جایی که زمان در برابر نور زانو میزند
چله، نه فقط چهل روز زمان است؛ چهل پرده است از چشمان بسته، چهل بیداری در خوابِ عمر، چهل زخمِ شیرین که دل بر جان مینهد. چله، حکایت سفریست درونی؛ سفری که مقصدش، خودِ خویشتن است. در چله، دل به خاموشی میگراید و زبان به تماشا.

اصفهان امروز - شهرزاد فلاح: آینه درون، آرامآرام زنگار میتکاند و حقایق، در هالهای از نور، رخ مینمایانند. آنجا که سکوت، صدا تر از فریاد است، و حضور، بیواژهترین شکل آشناییست؛ جاییست که حرفزدن دیگر کافی نیست، باید گوش سپرد نه به صدا، بلکه به نجوای جان. چلهنشین، در هیاهوی جهان، رخت به خلوت کشیده است؛ نه برای گریز که برای رسیدن. نه به کناره که به درون. هر سحر، چشمان خویش را میبندد تا با چشم دل، خورشید را درون خویش ببیند. چهل روز، با سایههای خویش میرقصد؛ با خواهش، با وسوسه، با تنهایی و در این رقصِ خاموش، حقیقتی ازلی را میزاید؛ نوری که نه از خورشید که از جان برمیخیزد. چله، لحظهایست که زمین از تو میبُرد و آسمان، دستانت را میگیرد.
بازگشت به حریم خلوت؛ چلهخانههای تخت فولاد میزبان خلوتنشینان عصر دیجیتال
در عصری که شتاب، جان انسان را میفرساید و هیاهوی بیوقفه، فرصت اندیشیدن را از او میگیرد، نقطهای هست که میتوان در آن ایستاد، نفس کشید و فقط «بود». تخت فولاد، این میراث پررمزوراز عرفان و آرامش، با احیای چلهخانههایش نهتنها غبار از گذشته زدوده، بلکه پرده از روح امروز نیز برداشته است. در این سرای سکوت، دو چلهخانه با گنجینهای از نور و حضور در دل خود خانه کردهاند:
-
چلهخانه تکیه بابا رکنالدین
-
چلهخانه تکیه مادر شاهزاده
هر دو اکنون با جامهای نو، اما با همان روح کهن، پذیرای کسانیاند که هنوز صدای خدا را میشنوند؛ آهسته، از میاندل، در مکانی که واژهها از معنا بازمیمانند و تنها حضور باقیست.
چلهخانه بابا رکنالدین؛ نفسکشیدن در هوای حضور
در جنوب شرقی آرامگاه پررمزوراز بابا رکنالدین، خلوتگاهی ساده اما شکوهمند قرار دارد؛ مکانی که به شیخ بهایی، عالم و عارف نامدار نسبتدادهشده است. مرحوم سید محمدعلی مبارکهای در کتاب «اخلاق انسان ملکوتی» مینویسد که خادم شیخ بهایی، روزهایی را در همین مکان به چلهنشینی گذرانده است. بنایی ساخته شده از سنگهایی نازک که برخی میگویند خود شیخ با دستان خویش بنیان نهاده است. بر دیوار این مکان، خطی به چشم میخورد منسوب به خط شیخ بهایی که سالهاست دل خوشنویسان و دلدادگان را ربوده. پروفسور ابوالفضل ذابح، استاد هنرشناس و خطشناس برجسته، در بازدیدی علمی از این فضا، این خط را با نمونهای از خط شیخ بهایی در بقعه شیخ شهابالدین اهری مقایسه و اصالت آن را تأیید کرده است. اما شاید اصالت حقیقی اینجا، نه در سنگ و خط، بلکه در نوریست که در سکوت آن جریان دارد؛ در دیوارهایی که شنیدهاند نجوای دلهایی را که برای رسیدن، نه شنیدن، نشستهاند.
عبادت مدرن در معماری سنت؛ ثبتنام آنلاین برای خلوت باخدا
نوآوری امروز، در خدمت نیایش دیروز؛ درختی که ریشه در تاریخ دارد و شاخهاش تا آسمان امروز گسترده است. مجموعه تخت فولاد امکان ثبتنام رایگان و آنلاین برای عبادت و چلهنشینی را از طریق وبسایت رسمی خود فراهم کرده است. دو بازه زمانی مشخص برای حضور در این فضای نورانی به شرح زیر است:
شنبه تا پنجشنبه
▪️ ساعت ۱۱ تا ۱۲ (پیش از اذان ظهر)
▪️ ساعت ۱۸ تا ۱۹ (پیش از اذان مغرب)
هر نوبت، ۱۵ دقیقه است. اما این مدت، با درخواست متقاضی، قابلتمدید است؛ نه یکبار، بلکه تا هرچند بار که دل بخواهد. چون آن که به خلوت آمده، شاید نخواهد زود بازگردد... امکان ثبتنام برای عبادت انفرادی یا گروهی (تا ۳ نفر) نیز فراهم است تا هر کس در آرامش، به نیایش بپردازد. درحالیکه چلهخانه بابا رکنالدین با سیستم رزرو اینترنتی در دسترس است، برای حضور در چلهخانه مادر شاهزاده، هماهنگی با متولی مکان الزامیست.
زائرانی از سراسر جهان؛ لحظهای عبادت در مکانی بیزمان
در ماههای اخیر، چلهخانههای تخت فولاد نهتنها پذیرای زائران ایرانی که میزبان چهرههایی از سراسر جهان نیز بودهاند. خانمی از کانادا، پس از لحظاتی حضور در چلهخانه بابا رکنالدین، چنین گفت: اینجا، مکان عبادت نبود؛ مکان تجربه حضور بود. جایی که کلمات میافتند، و فقط دل باقی میماند. زائرانی از هند و پاکستان نیز، با احترام و طهارت کامل، در این فضا نشستهاند و هرکدام، دم و لحظهای از خداوند را در خویش بازیافتهاند. این حضور جهانی، گواه آن است که زبان خلوت، زبانی بیمرز است؛ زبانی برای آنسوتر از قومیت و زبان و آیین. جایی که تنها ارتباط بیواسطه با آسمان معنا دارد.
شرایط حضور؛ حریم پاک، حضور پاک
ورود به چلهخانهها، همان قدر که روحانیست، مستلزم رعایت آداب معنوی و جسمانیست. طهارت جسم و جان، پیششرط ورود به این فضای نورانیست. افراد مبتلا به بیماریهایی نظیر آسم، تنگی نفس یا سایر مشکلات تنفسی و جسمی باید پیشاپیش به مدیریت اطلاع دهند تا در صورت نیاز، اقدامات امدادی تدارک دیده شود. ورود به مکان با عبای مخصوص چلهنشینی، سجاده و جانماز صورت میگیرد که در همان محل، تمیز، آماده و رایگان در اختیار زائران قرار داده میشود. تهویه فصلی چلهخانهها با سیستمهای مناسب انجام میگیرد و بهداشت محیطی بادقت بسیار بالا رعایت میگردد. روزهای جمعه تعطیل است؛ نه از سر کمکاری، بلکه برای سمپاشی و پاکسازی محیط از حشرات و خزندگان احتمالی، تا پاکی و آرامش فضا محفوظ بماند. این ظرافت و دقت در جزئیات، نشان از آن دارد که اینجا عبادت، سطحی نیست؛ دعوتیست به حضوری تمامعیار در جسم، در جان و در محیط.
چلهخانهها؛ سکوتهایی که آینده را شکل میدهند
اگر روزگاری گفتند: «دل را در مسجد بجوی»، امروز شاید باید گفت: دل را در چلهخانه بجوی. در جایی که حضور دیگران نیست تا مزاحم خلوتت شوند. جایی طراحیشده نه برای بازدید و عکسگرفتن، بلکه برای بودن، برای نگریستن به خویش و بالارفتن از درون. چلهخانهها، نه موزهاند و نه اقامتگاه، بلکه معبدهای سکوتاند. ساختهشده برای آنان که میخواهند بینقاب، بی قضاوت و بیسروصدا، به آستانه راز برسند. تخت فولاد با احیای این فضاها، نهتنها یک میراث را زنده کرده، بلکه یک معنا را به زندگی معاصر بازگردانده است: مکانی برای مکث، جایی برای تنفس در میانهٔ این شتاب بیرحم.
و اما چند گام آنسوتر از واژهها...
و شاید در جهانی که صداها مدام بلندتر میشوند، تنها نجاتیافته کسیست که به سکوت پناه برده باشد. در سرزمینی که آدمها گم میشوند، کسی که خود را بازیابد، پیامبری خاموش است. خلوت، تنها راهیست که انسانِ امروز را به انسانِ ازلی پیوند میزند؛ راهی که نه به بیرون که به عمق جان ختم میشود. چلهخانهها فقط مکان نیستند، قرارگاهِ روحاند؛ نقطهای که در آن، انسان از حجم خویش کاسته و به معنا افزوده میشود. و چهبسا در پایان این چهل قدم، کسی نه فقط خود را که خدا را در خود بیابد...