یادداشت/

شاعری که او را «خلّاق المعانی» لقب داده‌اند

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی چهار فرزند و بقولی دو پسر داشت که خلاق‌المعانی سرآمد همه آنان و فرزند راستین پدر در شعر و شاعری گردید. علت اشتهار او به "خلاق‌المعانی" را آن دانسته‌اند که در شعر او معانی باریک نهفته‌ است که بعد از چند نوبت که مطالعه کنند ظاهر می‌شود.

شاعری که او را «خلّاق المعانی» لقب داده‌اند

ملوک عابدی،کارشناس فرهنگی مرکز اصفهان شناسی- کمال‌الدین اسماعیل بن محمد اصفهانی فرزند جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق‌المعانی، شاعر ایرانی نیمه‌ی نخست قرن هفتم هجری وآخرین قصیده‌سرای بزرگ ایران در دوران حمله مغول است.

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی چهار فرزند و بقولی دو پسر داشت که خلاق‌المعانی سرآمد همه آنان و فرزند راستین پدر در شعر و شاعری گردید. علت اشتهار او به "خلاق‌المعانی" را آن دانسته‌اند که در شعر او معانی باریک نهفته‌ است که بعد از چند نوبت که مطالعه کنند ظاهر می‌شود. وی نیز مانند پدر روزگار را در مدح اکابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانیده بود. از جمله ممدوحان او یکی رکن‌الدین مسعود از آل صاعد اصفهان است. دیگر از ممدوحان مشهور وی پسر محمد خوارزمشاه است و کمال‌الدین اسماعیل، حسام‌الدین اردشیر پادشاه باوندی مازندران و اتابک سعد بن زنگی هستند. کمال‌الدین اسماعیل دوره وحشتناک حمله مغول را به تمامی درک کرده و به چشم خویش قتل‌عام مغول را به سال ۶۳۳ هجری قمری در اصفهان دید و در آن باب چنین گفت:

کس نیست که تا بر وطن خود گرید/ برحال تباه مردم بد گرید

دی بر سر مرده‌ای دوصد شیون بود/ امروز یکی نیست که بر صد گرید

او شاعری بسیار دانا و نغزگو و باهوش بود و چنان که در لابلای مدایح نکات حکمی و زیبایی قرار می‌داد که سرایش او را بارها زیبا و زیباتر می‌نمود.

رسول مرگ به ناگه به من رسید فراز که کوس کوچ فروکوفتند کار بساز

کمان پشت دوتا چون به زه درآوردی ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز

تبارک‌الله از آن میل من به روی نکو تبارک‌الله از آن قصد من به زلف دراز

کنون چه گیسوی مشکین مرا چه مار سیاه کنون چه شعله آتش مرا چه شمع طراز

دریغ جان گرامی که رفت در سر تن دریغ روز جوانی که رفت در تک و تاز

ترجیع‌بند معروفش در ستایش حضرت پیامبر اکرم (ص) شاهکاری است شهره در عالَمِ شعر فارسی

ای از بَرِ سدره شاهراهت / و ای قُبّه عرش تکیه‌گاهت

ای طاقِ نُهُم رواق بالا / بشکسته ز گوشه کلاهت

ایزد که رقیبِ جان خِرَد کرد / نام تو ردیفِ نام خود کرد

مرحوم استاد بدیع‌الزمان فروزانفر درباره ی وی گفته: لطافت موجود در قصیده‌هایش، قصیده را در سده ششم هجری به غزل نزدیک ساخته است. به نظر منتقد بی‌تعارفی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، غزل‌های جمال‌الدین اصفهانی "در ردیف اول از غزلیات آن عصر است. معانی لطیف و الفاظ نرم و دلاویز در بر دارد و در دلرباییِ سوخته‌دلان ید بیضا می‌کند و بدان حد زیبا است که توان او را نسبت به سعدی، چون سپیده‌دم نسبت به خورشید عالم‌افروز گرفت و یقین است که چون وی در اواسط تحول غزل اتفاق افتاده، همه غزل‌های او به یکدستی غزل‌های سعدی نخواهد بود."

تاریخ میلاد کمال‌الدین اسماعیل را بر اساس اشاره‌اش به بیست سالگیِ خود در قصیده‌ای که به مناسبت وفات پدرش سروده است (وی پدرش را در سال ۵۸۸ هجری از دست داده بوده است) سال ۵۶۸ هجری تعیین کرده‌اند.

دیوان شعر او امروز در نظر شعرا و اهل اذب فوق العاده محترم است. در نزد مردم آن عصر، حتی سلاطین حتی تاتار فوق العاده محترم بوده به سبب همان حالت انزوا و طریقه ی فقری که داشته. چنان نوشته‌اند؛ وقتی که تاتار، اصفهان را فتح نمودند و قتل عام کردند، با فرار صاحب منصبان دستور حفظ و احترام کمالدین داده شده بود که نوشته‌اند؛ موقعی که گرفتار شد و علتش این بود که مردم به تصور این که تکیه گاه و خانقاه او محترم و محفوظ می ماند، ذخایر خود را در چاه آن ریخته بودند و بر حسب اتفاق یک نفر تاتاری آن ذخایر را کشف می‌کند و تصور می‌کند که آنها متعلق به کمال‌الدین می باشد. بنابراین او را شکنجه می‌کند که بقیه اموال خود را بروز دهد و آن فقیر بینوا در تحت شکنجه همین که خود را معرفی می‌کند که من کمال‌الدین اسماعیل هستم که شاید خلاص شود، شخص تاتار متغیر گشته می‌گوید: امروز تنها دو هزار نفر که گفتنه اند؛ کمال‌الدین هستم رها نمودیم و معلوم می‌شود تمام تلدیس بود حتی شخص تو .

این مرد بزرگوار معلوم می‌شود در اصلاح نفاق و دودستگی اهالی اصفهان- بر حسب دستور بزرگان ایجادشده بود مثل این که سلاطین آق قوینلو (شیعه) و قراقوینلو(سنی) میان آن‌ها نفاق حیدری طریقه شیعگی و نعمتی طریقه سنی گری، در میان دو قسمت شهر انداختن، ملک شاه و نظام الملک هم نفاق حنفی و شافعی را میانه گذارده بودند- کوشش نموده و بی اثر شده که می‌گویند اهالی دو محله دری و دشت که ظاهرا شافعی بوده اند با اهالی محله جوباره که حنفی بوده اند ، دائما جنگ می‌کردند و در آن موقع است که می‌گوید:

"تا که دردشت هست و جوباره نیست•••از کوشش و کشش چاره"

"ای خداوند هفت سیّاره•••پادشاهی فرست خون خواره"

"تا که دردشت را چو دشت کند•••جوی خون آورد ز جوباره"

"عدد کشتگان بیفزاید•••هر یکی را کند دو صد پاره"

یکی از ویژگی‌های شعریِ شاعران سده ششم و اوایل قرن هفتم، تکلّف‌های اختیاری شاعرانه همچون آوردنِ ردیف‌های دشوار و نیز به‌کارگیری صنعت «التزام» در شعر بوده است. به بیان دیگر، اینکه شاعر خود را به‌سختی اندازد و واژه‌ای را در همه بیت‌های شعر خویش به کار برد، از پسندهای شعریِ آن روزگار و میدانی برای قدرت‌نمایی‌های شاعرانه به حساب می‌آمده است. از دیگر ویژگی‌های شعر استاد کمال‌الدین اسماعیل، همین التزام‌های دشوار و آوردن ردیف‌های سختی چون «برف» و «دست» و «شکوفه» است.

از قصیده‌های معروف استاد، چکامه‌ای است با ردیف «برف» که شاعر آن را در ۵۸ بیت سروده است. این قصیده به‌راستی یکی از زیباترین تصویرآفرینی‌های شاعرانه در تاریخ زبان فارسی است که در توصیف برف و زمستان سروده شده:

هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمه‌ای است در دهان برف

مانند پنبه‌دانه که در پنبه تعبیه است / اجرام کوه‌هاست نهان در میان برف

استاد کمال‌الدین اسماعیل همچنین در قصیده‌ای ۹۴ بیتی، التزام واژه «موی» کرده است؛ بدین معنی که خود را ملزم کرده بدین که در هر یک از ۹۴ بیت از این چکامه، لفظِ «موی» را بیاورد؛ و آنان‌که اهل شعر و ادبند و سروده‌های گویندگان گوناگون را ازنظر گذرانده‌اند، می‌دانند که این‌چنین التزام‌های شعری تا چه حد مهارت و کاربلدی در کار شاعری می‌طلبد و نیازمندِ چه میزان ذوقِ شعریِ است. بیت‌هایی از این قصیده، از این قرار است:

ای که از هر سَرِ موی تو دلی اَندَرواست / یک سَرِ موی تو را هر دو جهان نیم‌بهاست

دهنت یک سَرِ موی است و به هنگام سخن / اثرِ موی‌شکافیِ تو در وی پیداست

کمال‌الدّین در دوم جمادی‌الاوّل ۶۳۵ ق به دست مغولان کشته شد. قبر او در محلّه جوباره اصفهان واقع شده است

آثار و تالیفات

دیوان اشعار

رساله فی وصف القرین،رساله فی العشق المجازی و الحقیقی،رساله قوسیّه سوگندنامه؛فراق‌نامه

ارسال نظر