برای فوتبال مادرند و برای رسانه نامادری!
حتی توپجمعکنهای تیمهای لیگ دسته دویی هم با خودروهای میلیاردی شاسیبلند رفتوآمد میکنند تا نشان دهند از انصار فوتبالیستها و فرزندان مادری هستند! تبعیض چرا مگر خون آنها رنگینتر از روزنامهنگاران است
حتی توپجمعکنهای تیمهای لیگ دسته دویی هم با خودروهای میلیاردی شاسیبلند رفتوآمد میکنند تا نشان دهند از انصار فوتبالیستها و فرزندان مادری هستند! تبعیض چرا مگر خون آنها رنگینتر از روزنامهنگاران است که باید علاوه بر استرسهای شغلی نگران آن باشند که فردا به دلیل رکود اقتصادی و افت درآمد در این حرفه باید با حرفهای خادم که دوستش دارند خداحافظی کند، البته این تفکرات مربوط به معدود کسانیست که این روزها با عنوان روزنامهنگار حقوق اداره کار را میگیرند، زیرا اکثریت کسانی که دستبهقلم هستند بهنوعی کبوتربازان عاشقاند تا در بام یک نشریه مکتوب یا مجازی فرود آیند و دلشان به قلمزدن رایگان خوش باشد! اگرچه صاحبان این حرفه در دیگر نقاط دنیا بعضا جزو پردرآمدترین اشخاص هستند اما در ایران آنهایی که بهطرف روزنامهنگاری میروند یا عاشقاند و یا کسانی هستند که چندمین شغلشان بهمنظور تأمین معاش، این حرفه است. کاغذ و مرکب را به قیمت طلا میخرند و وقتی نوبت زینک میشود، فروشند وعده سرخرمن میدهد. آنوقت نتیجه همه تلاشهای آن یک روزنامه هشتصفحهای میشود که روی دکه فروشنده قرارگرفته و هر نسخه آن نزدیک به پنجاه هزار تومان هزینه در بر داشته باشد اما باید قیمت را برای خریدار پنج هزار تومان اعلام کنند که توان خرید داشته باشد و درنهایت هم درصد بالایی از این متاع برگشت خواهد شد تا نصیب خشکشویی ها شود که به دلیل گرانی کاغذ کرافت و مشمعهای مخصوص برای پیچیدن البسه از آن استفاده میشود! زهی تأسف برای فرهنگی که اینگونه به ناکجاآبادها میخزد تا جامعه و بخصوص نسل جوان آن کتاب و روزنامه را رها کرده و غرق در گوشیهای خود باشند! درحالیکه سازنده بزرگ این وسیله ارتباطجمعی الکترونیک، کشوری به نام ژاپن است تا روزنامه آساهی آن سه نوبت در شبانهروز چاپ شود و شمارگانش طی بیست سال اخیر از 15 میلیون به ۱۶میلیون نسخه افزایش یابد! زهی تأسف از آنکه متولیان این امر توجهی به آن ندارند که بودجه رسانه ملی برای سال 1403 دو برابر شده و بالطبع رسانههای مکتوب هم باید از این افزایش یارانه بهرهمند شوند اما زمزمههای پشت پرده خبر از آن میدهند که سازمان امور مالیاتی درصدد است برای این قشر ورشکسته هم که تا به امروز صورت خود را با سیلی قرمز نگه داشتهاند صندوقهای الکترونیکی نصب کند! آه از ناله بسیار است وقتی کتاب سرنوشتی اینگونه دارد و روزنامهخوانها سر به گوشی شوند تا نسلهای گذشتهای هم که دلشان به تورق برگهای کتاب و روزنامه خوش بود وسوسه شده و بیاختیار آلوده این گوشیها شوند که در حقیقت یک ابزار کار است نه وسیله تفریح و تفرج تا امروز طفل سهساله نیز بتواند گوشی پدر و مادر خود را فعال سازد و وارد حریم آن شود! به کجا میرویم که راه بازگشتی پیش پایمان نیست زیرا جادهای که انتخاب شده یکطرفه است! وزارت متولی رسانهها باید پاسخگوی مطالبات جامعه باشد که چگونه روزنامهای دو دهه پیش با شمارگانی بیش از پانصد هزار نسخه در روز به دست مخاطبان خود میرسید اما امروز اگر آگهیهایش قطع شود یک هفته بیشتر دوام نمیآورد. اگرچه حداکثر تیراژ آن به مرز پنجاه هزار نسخه هم نمیرسد. البته همه آنچه گفته شد مربوط به رسانههای مکتوب در بخش خصوصی است که دولتیها و خصولتی ها همچنان پایدار باقی میمانند چون دستشان به دهانشان میرسد و کماکان از همه امکانات رایگان بهرهمند هستند و چشم به تکفروشی و دریافت آگهی از بخش خصوصی و عمومی ندوختهاند. حالا دولت هر آنچه میتواند در پوست وزارت ورزش بدون جوانان بدمد و اعلام کند هر مقام آور ورزش جهانی را که مدال طلا به دست آورد مبلغ ده میلیارد تومان و مدال نقره 5 میلیارد تومان و مدال برنز را سه میلیارد تومان جایزه میدهد! و شاکیان بینالملل از گروه سرمربیان و مربیانی که حتی یک توپ زدن را هم مدیریت نکردهاند و امروز سازمانهای بینالمللی زیرمجموعه فیفا حکم جرائم چندین میلیون دلاری یا یورویی برای آنها بریده است را نقدا واریز میکنند درحالیکه طی ده سال گذشته نیمی از نشریات مختلف ازجمله روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامههای کشور با چراغ خاموش و در بستری از غربت به تعطیلی کشیده شده و بدهیهای قابلاعتنایی را بهجا گذاشتهاند! راستی چه نهادی مسئول دلجویی از این قشر فرهیخته جامعه است که حالا سکوت اختیار کرده و اجازه میدهد این انحطاط همچنان ادامهدار باشد؟ آیا دولتها وظیفه دارند برای فوتبال مادری و برای رسانه نامادری کنند؟ متولی وزارت فرهنگ و رئیسجمهور طی دو سال گذشته چند بار به ملاقات جمعی این گروه مستأصل در سراسر کشور رفته و نمکی به آش آنها ریختهاند؟ درحالیکه اکثر تیمها و دستهجات ورزشی پیرامون هزینههای خود نگرانی کمتری دارند و جامعه سینما هم به جشنوارههای پرهزینه متعدد دل خوش میکند که حالا قرار است پس از هشت سال تعطیلی نمایشگاه و جشنواره مطبوعات، بار دیگر مصلای تهران به مدت یک هفته در اختیار این قشر از جامعه قرار گیرد و از آنها اجاره محل مطالبه شود! ادامه دارد