با این تصمیم خطرناک، منتظر سقوط آزاد باشید /اینها آمده‌اند بگویند چه بپوشید، چه بخورید، چه باشید و .../ما حق امضا را به تندروها دادیم!

نگاه کوتاه و بدون درنگ به لیست‌های انتخاباتی این روزها، کافی است تا بفهمیم خطر بازگشت به تاریخ و سقوط آزاد در جهنم، از رگ گردن به ما نزدیک‌تر شده است.

با این تصمیم خطرناک، منتظر سقوط آزاد باشید /اینها آمده‌اند بگویند چه بپوشید، چه بخورید، چه باشید و .../ما حق امضا را به تندروها دادیم!

به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، اصغر زارع کهنمویی در یادداستی با عنوان «برگردید» در روزنامه اعتماد نوشت:

مخاطب این متن کسانی هستند که به هر دلیلی، از کلمه «رای» نفرت دارند و هر گونه گفت‌وگو درباره انتخابات را برنمی‌تابند. من آنها را می‌فهمم؛ من می‌دانم این گریز غم‌انگیز چگونه و چرا بر ذهن و جان آنها نشسته است. من به‌ آنها می‌گویم من هم در کنار شما هستم و همانند شما روح و جانم زیر انواع ناکامی‌ها له شده است، ناکامی‌هایی که بزرگ‌تر از تلاش ما هستند و ربطی به ما ندارند. ناکامی‌های ما نتیجه ناکارآمدی کسانی است که فکر می‌کردیم یار ما خواهند شد، آنها یا نخواستند یا نتوانستند. یا ما اشتباه فکر می‌کردیم، آنها اساسا یار ما نبودند. حتی برخی از آنها پا روی شانه‌های نحیف ما گذاشتند و بالا رفتند و ما را در رنج بی‌حساب رها کردند. ما درد می‌کشیم، ما عصبانی هستیم، ما عمیقا ناامید هستیم و فکر می‌کنیم دیگر هیچ کاری نمی‌شود کرد. اگر این‌گونه هستید، لطفا در میان خودتان برای یک نفر هم جا باز کنید. من هم مثل شما هستم. نه، بدتر از شما، ناامیدتر از شما، غمگین‌تر از شما، عصبانی‌تر از شما و این جملات من، اما ندارد. اینها را مطلق و محض نوشته‌ام.

در میانه این ‌همه غم و ترس و ناامیدی و ناکامی، من «نگران» هم هستم، نگران تجربه بلاهایی هستم که در «تاریخ» خوانده‌ام. من دوست ندارم هر ترومایی را که خوانده‌ام، تجربه کنم. من نگران تکرار فجایع سهمگین‌ بشری هستم. یک مثال ساده می‌زنم؛ ما در تاریخ، درباره بازار هولناک برده‌فروشی خوانده بودیم اما هرگز فکر نمی‌کردیم، روزی به چشم ببینیم که دختران زیبای خاورمیانه را زنجیر بکشند و حراج کنند. ما این تصاویر وحشتناک را دیدیم. در مریخ و آن‌ سوی قطب هم ندیدیم، بیخ گوش‌مان دیدیم. در بین‌النهرین دیدیم، جایی که تمدن‌ و مدنیتش در دوره‌های مختلف شهره تاریخ است. عده‌ای نگران فرجام روان‌شناختی رویافروشی هستند. من می‌گویم‌ ای کاش می‌توانستیم رویا بفروشیم. من مثل شما ناامیدم. حیف که هیچ‌ رویایی برای فروش ندارم. به جای رویا، نگرانم، من نگران زیستن در متن داستان‌های مخوفم. نگاه کوتاه و بدون درنگ به لیست‌های انتخاباتی این روزها، کافی است تا بفهمیم خطر بازگشت به تاریخ و سقوط آزاد در جهنم، از رگ گردن به ما نزدیک‌تر شده است. هیچ زمانی، در هیچ دوره انتخاباتی (می‌دانم از این واژه بدتان می‌آید)، لشکر افراط این‌گونه محکم و این‌قدر مطمئن صف‌آرایی نکرده بود. آنها از دل عصبانیت و ناامیدی ما برآمده‌اند، آمده‌اند تا در نبود ما و در قهر ما، مجلسِ قانونگذار را فتح کنند.

آمده‌اند بگویند، چه بپوشید، چه بخورید، چه دارویی مصرف کنید، چه بخوانید، چقدر بزایید، چه ببینید، چه بخواهید و چه باشید. راضی به این هستید؟ راضی به این هستید که برای همه حوزه‌های خصوصی و عمومی شما قانون تصویب کنند؟ ما پرده‌ای از خیزهای بزرگ آنها برای ساخت جامعه مطلوب‌شان را دیده‌ایم. آنها اصحاب صیانتند. تصویب جریمه پوشش شما و همراهان‌تان در خودروی شخصی خودتان یک از هزار است.‌ می‌توانید جریمه بدحجابی را ندهید؟ راستی می‌دانید این جریمه‌ها را چه کسانی و کی مصوب کردند؟ همان‌ها که در شرایط بی‌اعتنایی و قهر ما، اکنون پیشاپیش، پیروزی خود را جشن گرفته‌اند. آنها دقیقا فردای جنبش مهسا برای پوشش من و شما جریمه تعیین و اجرا کردند. آنها می‌توانند و حق دارند، چون ما در اوج عصبانیت، یک تصمیم اشتباه گرفتیم. ما حق امضا را به آنها دادیم.

هر زمان ما عصبانی‌ها و ناامیدها بروکراسی را رها کردیم، اقلیت‌های رادیکال سربرآوردند.

من نیامده‌ام بگویم رای بدهید؛ می‌خواهم بپرسم در قهر خود، کی و تا کجا پیش خواهید رفت؟ چگونه و چقدر می‌توانید تصویب و اجرای قوانین افراط‌گرایانه را تحمل کنید؟ یک چهار سال دیگر را تصور کنید، محدودیت‌هایی را تصور کنید که می‌تواند شما را از قهر خود به‌ شدت پشیمان کند اما آن زمان احتمالا بسیار دیر خواهد بود.

اکنون می‌گویید رای هم بدهیم، چندان فرقی نمی‌کند. من یقین دارم در ذهن تاریخمند خود چنین فکر نمی‌کنید. مجلس معتدل هرگز جرم و جریمه برای حجاب زنان تصویب نمی‌کند. این تنها یک جریان افراطی است که سودای جامعه مطلوب خود را دارد و اگر فضا را دراختیار بگیرد، جامعه را شخم می‌زند. متاسفانه همان‌طور که اعتدال در این کشور ریشه دارد، اقلیت افراطی هم ریشه قدرتمندی دارد، اقلیتی که هرگز مانند امروز، اقتدار و قدرت نداشته و دوست دارد خود را صاحب مملکت و نماینده اصلی حاکمیت بخواند. افراط‌گرایان یک واقعیت در جامعه هستند اما عقلانیت موجود در جامعه و حاکمیت، فراتر از تمنای آنان است. ما چاره‌ای جز مقابله با سیل ویرانگر افراط‌گرایی نداریم. راهش خیابان نیست چون گذشته نشان داده خیابان آنها را قدرتمندتر می‌کند. راهش انفعال و خانه‌نشینی هم نیست. خانه‌نشینی ما آنها را صدرنشین می‌کند. راهش تمرکز صرف در روشنفکری و فعالیت جامعه‌محورانه هم نیست‌. یادمان باشد انتقادهای شما اثری در مسیر قانونگذاری و اعمال قانون توسط آنها نخواهد گذاشت ولی قوانین آنها فعالیت‌های اثربخش جامعه‌محورانه شما را به ‌شدت محدود خواهد کرد.

انتخاب «عقلانیت حداقلی» در برابر «افراط‌گرایی حداکثری» تنها مسیر پیش روی جامعه‌ای است که اگر نجنبد، ممکن است آینده‌ای هولناک را تجربه کند. بله می‌پذیرم که کاندیداهای پیشنهادی نخبگان دلسوز کم‌شمار اعتدال‌گرا، حتی ممکن است روزنه‌گشا هم نباشند یا قدرت و فرصت روزنه‌گشایی نداشته باشند، اما مطمئن باشید روزنه‌بند هم نخواهند بود. وجود کاندیداهای متعدد خردگرا و غیررادیکال در سراسر کشور، یک ظرفیت و امکان حداقلی است که همین انتخاباتِ پرانتقاد، پیش پای ما گذاشته است. مطمئن باشید اگر اعتدالیون خردگرا به مجلس بروند، هیمنه افراط‌گرایی در هم ‌می‌شکند، اتفاقی که می‌تواند گشایش‌های بزرگی را در آینده برای جبهه اعتدال ایجاد کند. تاریخ ما از این تجربه‌های نجات‌بخش زیاد دارد. افراط‌گرایی در ایران همیشه به قله رسیده اما در قله ماندگار نبوده است.

مساله ما ابدا انتخاب بین بد و بدتر نیست. مساله، انتخاب بین حیات و ممات است‌، تلاش و تنازع برای بقا است. همه می‌دانیم در چه شرایط منطقه‌ای، جهانی و داخلی حساسی قرار گرفته‌ایم. در این شرایط سپردن نهاد قدرتمند مجلس در دست افراطی‌ها بسیار ترسناک است. می‌تواند تجربه‌های ویرانگری را به کشور ما تحمیل کند.

این دعوت به رای نیست؛ یک التماس مسوولانه و تمام‌عیار است. من عصبانیت شما را می‌فهمم. می‌دانم ناامیدید. می‌دانم فکر می‌کنید مجلس دیگر اثرگذار نیست اما صادقانه می‌گویم، ما روزهای بسیار نگران‌کننده‌تری را پیش روی کشور داریم. باید دست به انتخاب‌های بسیار سختی بزنیم. چاره‌ای جز بازی در زمینی که مساعد نمی‌دانیم، نداریم.

این متن نه از منظر یک فعال سیاسی اصلاح‌جو، بلکه از نگاه یک شهروند نگران نوشته شده. شهروندی که نگران سقوط کشور در سیاهچاله رادیکالیسم است. مشفقانه به نخبگان سیاسی کشور توصیه می‌کنم در شط رنج، شطرنج بازی نکنید. گاهی لازم است از ایده‌ها و تشکل‌های سیاسی خود دور بشوید و برای نجات کشور و منطقه، یک تصمیم جسورانه بگیرید. بیایید مجلس ملی تشکیل بدهیم و عقلانیت و اعتدال را به کشور بازگردانیم. مردم بارها این تصمیم جسورانه را در «همین ساز و کار انتخاباتی» گرفته‌اند. مردم در دوره‌های مختلف ازجمله در سال‌های ۷۶، ۷۸، ۸۰، ۹۲، ۹۴، ۹۶ سلیقه و نگاه خود را با صندوق رای بر سپهر سیاسی کشور اعمال کرده‌اند و حاکمیت هم بر نظر مردم تمکین کرده است. اثرات عینی این تصمیم دسته‌جمعی مردم در رشد اقتصادی دولت خاتمی و گشایش‌های بین‌المللی در دولت اول روحانی، تصویب قوانین مترقی و دفاع از آزادی‌ها در مجلس‌های ششم و دهم قابل انکار نیست. نمی‌گویم در دوره‌های یادشده، همه‌ چیز گل و بلبل شده اما تفاوت میان آن و این، از زمین تا آسمان است.

نخبگان سیاسی نباید مردم را رها کنند و مردم نباید صندوق را رها کنند و حاکمیت نباید، مردم، نخبگان و صندوق را رها کند. صندوق مهم‌ترین سرمایه و اندوخته قرن رنج برای ما است که متاسفانه اهمیت و جایگاه آن در یک اتحاد نانوشته، توسط بخشی از مردم، بخشی از نخبگان سیاسی و بخشی از حاکمیت نادیده گرفته شده است.‌ مردم، نخبگان سیاسی و حاکمیت باید برای حفظ زندگی، صندوق را با دل و جان حفظ کنند و مجلس را به جریان ضد مجلس نسپارند. اقتدا به عقلانیت، تنها راه مفاهمه میان همه گروه‌های سیاسی برای توسعه کشور و حفظ منافع عمومی است. حذف و کناره‌گیری جریان‌ها و خالص‌سازی و خالص‌شدن فضای حاکمیتی، قدرت تدبیر را کم می‌کند، نظم سیاسی جامعه را بر هم می‌زند و آشفتگی خسارت‌باری را بر جامعه تحمیل می‌کند. در وضعیت پرآشوب ملی و منطقه‌ای، بدون اتخاذ سیاست مبتنی بر عقلانیت و اعتدال و مفاهمه، همه مردم و گروه‌ها حتی افراط‌گرایی مستقر هم آسیب شدیدی می‌بینند.

27218

منبع: khabaronline-1877720

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار