دستاورد افشاگری درباره تجاوز و آزار جنسی چه بود؟

بعد از اعتراض زنان به تجاوز و آزار جنسی، افشاگری در فضای مجازی و مطرح‌شدن برخی چهره‌های بعضا سرشناس به‌عنوان متجاوز و آزارگر جنسی، اکنون در برابر این پرسش‌ها قرار داریم که آیا این یک «جنبش» بود؛ جنبشی نظیر آنچه در آمریکا تحت عنوان جنبش Me Too آغاز شد؟ اگر جنبش بود، در مرحله بعد از افشاگری باید به کجا برسد؟ آیا این حرکت بعد از یک ماه بی‌سروصدا و ابتر شده است؟

افشاگری درباره تجاوز و آزار جنسی را شاید نتوان به‌عنوان یک جنبش مستقل صورت‌بندی کرد، اما می‌توان آن را بخشی از جنبش اعتراضی مسالمت‌آمیز زنان دانست که در سال‌های اخیر و عمدتا در دهه 90 خورشیدی از حالت نخبه‌محوری و متمرکز بر فعالان حرفه‌ای خارج شده و به صورت منتشر و توده‌ای در حال بالندگی است. در‌حال‌حاضر ابتکار عمل عصیان و بازاندیشی درخصوص فرودستی مؤنث به دست بخش مترقی زنان و بعضا مردانی افتاده است که به واسطه تحصیلات، اشتغال یا ارتباطات آگاهی‌بخش، از نظر تفکر و شیوه کنشگری متفاوت از دهه‌های پیش هستند.
زنان امروز با پشت‌پا‌زدن به قواعد زن‌بودگی، در حال کنار‌زدن کهنه‌ها و ضمادهایی هستند که تاکنون زخم‌های بدن و هستی اجتماعی زن را پوشانده بودند. این زخم‌ها حالا یکی پس از دیگری عریان و نو می‌شوند و درد و التهابشان عصب‌های جامعه را در‌می‌نوردد؛ چنان که دسته‌ای تحمل نمی‌کنند و خواستار پوشاندن مجدد زخم می‌شوند و دسته‌ای برای ترمیم و التیام آن به تکاپو می‌افتند. کودک‌همسری، چند‌همسری، قتل ناموسی، خشونت علیه زنان، سنت خون‌بس، تجاوز و سوءاستفاده جنسی از‌جمله زخم‌های پنهان بر پیکر و هستی مؤنث بوده‌اند که با کنش‌مندی زنان امروز مقابل چشم جامعه باز شده‌اند.
افشاگری و عریان‌کردن هستی دردمند و زخم‌خورده مؤنث از روابط نابرابر قدرت جنسیتی، امری نو و خلاقانه است که با دسترسی به حوزه عمومی و به میانجی شبکه‌های اجتماعی اینترنتی، امکان‌پذیر شده است؛ امکانی که تا پیش از این وجود نداشته و اگر افشاگری‌ یا اعتراضی درباره مسائل زنان می‌شده، کمتر عمومی و فراگیر بوده است. به نظر می‌رسد عوامل توانمند‌کننده و آگاهی‌بخش در کنار تغییر ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی، زنان را در موقعیتی قرار داده که بتوانند در نظم جنسیتی موجود، چون‌و‌چرا کنند.
از یک منظر نتیجه‌‌گرا، حرکت‌هایی نظیر افشاگری درباره تجاوز، حرکت‌هایی موقتی و لاجرم بی‌ثمر و ابتر هستند که چون دوام و پایداری ندارند، از‌این‌رو نخواهند توانست منشأ تغییری باشند. در این دیدگاه، حداکثر کارکرد هم‌صدایی زنان در طرح مباحثی نظیر خشونت و تجاوز و قتل نوعی گروه‌درمانی اجتماعی است که با درمیان‌نهادنش به تخفیف درد و ناکامی کمک می‌کند و اندکی بعد هم فروکش کرده و به فراموشی سپرده می‌شود؛
اما از منظری دیگر که با فاصله‌گرفتن از هر حرکت منفرد، با نگاهی زمان‌مند به کلیت موضوع نگریسته می‌شود، این حرکت‌های به‌ظاهر منقطع و موقتی، اجزای یک روند پیوسته و پویا هستند که با واکاوی و بازاندیشی در هستی و موقعیت زنان شکل می‌گیرند و با تکیه بر شناختی که از تجربیات زیسته زنانه حاصل شده است، فهم جامعه از ستم جنسیتی و موقعیت زنان را دچار تردید و دگرگونی می‌کند.
طرح مسائل مختلف زنان به صورت هماهنگ و هم‌صدا در حوزه عمومی، دستاورد مهمی است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. زبان‌گشودن و سخن‌گفتن از مسائل زنان مهم است؛ چون آنچه به تداوم ستم جنسیتی کمک می‌کند، پنهان‌ماندن در حوزه خصوصی و ناگفته و مسکوت‌ماندنش بوده است. نظم جنسیتی موجود تا زمانی بدون تغییر و پابرجا می‌ماند که در نظر جامعه عادی بنُماید. وقتی مشخص شود که چنین نظمی چه بر سر زنان می‌آورد و چگونه زندگی و جان و روان آنها را تباه می‌کند، جامعه به فهم این واقعیت نائل می‌شود که این تباهی نه عادی است و نه زنان سزاوار آن هستند.
خشونت علیه زنان، ازدواج دختربچه‌ها، چند‌همسری، رسم فصل و خون‌‌بس، قتل ناموسی، تجاوز، آزار و سوءاستفاده جنسی و‌... اگرچه تا‌کنون در سکوت و بی‌اعتنایی جامعه رواج داشته‌اند، ولی با کنش‌مندی زنان و اعتراض‌شان به این مصادیق ستم جنسیتی، اکنون جامعه نمی‌تواند همچون گذشته به سکوت تأییدآمیزش ادامه دهد و چنین مسائلی را عادی بپندارد. مشخصا افشاگری درباره تجاوز و سوء‌استفاده جنسی، سه درس مهم را به همراه داشته است؛
اینکه زنان نباید سکوت کنند و باید جسارت آن را داشته باشند که از حقشان در برابر متجاوز دفاع کنند، جامعه نباید قربانی تجاوز یا فرد مورد آزار جنسی را سرزنش کند و متجاوزان و آزارگران دست‌کم دچار احساس خطر باشند و نتوانند در آرامش به زنان تعدی کنند.
این موضوعی است که تاکنون سابقه نداشته است و می‌تواند جرقه‌ای از بازاندیشی درباره آزار و تجاوز جنسی به زنان باشد. در مورد سایر مشکلات و موضوعات هم سخن‌گفتن و طرح مسئله در حوزه عمومی به شکل‌گیری فهمی جدید که دربردارنده نگاه انسانی و برابری‌خواهانه به وضعیت زنان است، کمک می‌کند. صدای زنان که شناختی نو و مبتنی بر تجربیات زیسته مؤنث را برای ساختن جامعه‌ای بهتر نوید می‌دهد، تازه راه خود را به حوزه عمومی پیدا کرده است و تا رسیدن به برابری جنسیتی بُریده و خاموش نخواهد نشد؛ هر‌چند اوج و فرودهایش دور از انتظار نیست.

ارسال نظر