سنگینی کفه مادیات

 یک جوان دانشگاهی به آن درجه از بلوغ فکری و جسمی رسیده است که حداقل بتواند عمده‌ترین چالش‌ها را درک نماید و بپذیرد برای اجرا و اعمال بعضی از قوانین مصوب ممکن است نظام و کشور در یک مقطع از زمان با محدودیت‌هایی مواجه باشد.

سنگینی کفه مادیات


یک جوان دانشگاهی به آن درجه از بلوغ فکری و جسمی رسیده است که حداقل بتواند عمده‌ترین چالش‌ها را درک نماید و بپذیرد برای اجرا و اعمال بعضی از قوانین مصوب ممکن است نظام و کشور در یک مقطع از زمان با محدودیت‌هایی مواجه باشد. به همین دلیل زندگی خود را با این کمبودها وفق می‌دهد تا از آن‌ها عبور کند. اما این میزان از درک و تحمل در دانش آموزان دبیرستانی و سپس ابتدایی به ترتیب کاهش می‌یابد و نیاز است تا به آن‌ها توجه بیشتری شود. درحالی‌که کودکان در مرحله شش‌ساله اول علاوه بر نیاز به نگاه تربیتی، محتاج مراقبت‌هایی هستند تا راهکار حل مشکل افزایش جمعیت کشور بر همین محور استوار باشد و دیدمان را از تمام جوانب به فرزند پروری سوق دهد؛ زیرا متخصصان تعلیم و تربیت درنهایت به این نتیجه رسیده‌اند و در اسفندماه 99 مقرر شد سازمانی تحت عنوان تعلیم و تربیت در کشور تأسیس تا در مرحله اول مهدهای کودک را سروسامان بخشد که بالتبع انجام هر پروژه نو نیازمند زیرساخت‌های آن می‌باشد و راهکار موفقیت این نهاد نگاه دغدغه‌مندی به کودک است اما سازمان مذکور همانند دیگر مصوبات و قوانین در تونل انجماد جا خوش کرده و پس از گذشت ۱۸ ماه از تصویب و تأسیس آن، موجودیت پیدا نکرده که مشکلات عدیده‌ای پیش پای آن است. مجتبی همتی‌فر رئیس این سازمان تشکیل نشده همچنان روی کاغذ پیرامون چالش‌های پیش رو می‌گوید: «باید حمایت‌های زیادی از سوی حاکمیت به شکل مستقیم و غیرمستقیم صورت بگیرد، حمایت‌هایی که کمک کند موانع سر راه سازمان تعلیم و تربیت کودک برداشته شود، مربیان باکیفیت، متخصص و حرفه‌ای جذب شوند تا جایی که به مسئله تربیت و پرورش کودکان نگاهی تخصصی حاکم شود و آن را بی‌اهمیت نبینند، در این صورت می‌توان انتظار داشت آن چیزی که دین، فرهنگ و آموزه‌های تربیتی‌مان می‌گوید، به اجرا برسد و انتظاری که داریم اتفاق بیفتد.» سازمان تعلیم و تربیت کودکان درحالی‌که اساسنامه خود را در تاریخ 26 اسفند ۹۹ دریافت کرده است اما همچنان و به دلایل مختلف در هاله ابهام به سر می‌برد که رئیس آن پیرامون دلایل عدم راه‌اندازی اینگونه ابراز داشته «زمان مشخصی را نمی‌توان برای آن تعیین کرد، چراکه این تصمیم در اختیار سازمان تعلیم و تربیت کودک نیست و یک موضوع کاملاً فراسازمانی است. ما نیز می‌خواهیم مسئله استقرار به نتیجه برسد و هر چه زودتر از این مقدمات دور شویم تا بتوانیم به اصل مطلب که پرورش کیفی کودکان است به‌طور صددرصدی بپردازیم. متأسفانه پیگیری خود این امور مقدماتی، بخش زیادی از توان سازمان را گرفته و این‌ها ما را از کار اصلی که مأمور آن شده‌ایم، دور کرده است. طبق ماده 14 اساسنامه سازمان تعلیم و تربیت ایجاد سازمان باید بدون گسترش تشکیلاتی باشد، یعنی ادارات کل آموزش‌وپرورش استان‌ها و ادارات آموزش‌وپرورش شهرستان‌ها بدون اینکه نیروهایش را افزایش دهد باید بار جدیدی بر دوششان اضافه شود و برای تعلیم و تربیت ۸ میلیون مخاطب کودک کشوری اقداماتی انجام دهند، درصورتی‌که قبل از آن، متولی این ۸ میلیون کودک آموزش‌وپرورش نبوده است. از طرفی بودجه در نظر گرفته‌شده برای سازمان تعلیم و تربیت را اگر تقسیم‌بر ۸ میلیون کودک در کشور کنیم، مشخص می‌شود که به ازای هر کودک حدود ۲۰ هزار تومان بودجه در نظر گرفته ‌شده است. درحالی‌که اگر بخواهیم این بودجه را با بودجه و جمعیت دانش‌آموزان آموزش‌وپرورش که ۱۶ میلیون هستند، مقایسه کنیم، می‌بینیم به هر کودک و نوجوان دانش‌آموز، حدود ۱۳ میلیون تومان بودجه می‌رسد که تازه می‌گوییم این ۱۳ میلیون کفاف دانش‌آموز را نمی‌دهد. به نظر من همه مسئولان نظام در قبال تربیت دوره کودکی به یک‌میزان سهم دارند. این مسئولان به همان اندازه که مسئله فرزندآوری و جمعیت را مهم می‌دانند باید برای کیفیت فرزندآوری نیز دغدغه داشته باشند. متأسفانه کودکان در کشور مهم دیده نشده‌اند. سازمان ملی کودک از دو جنبه مهم است، زیرا که به خانواده‌ها در نگهداری و مراقبت از فرزندشان کمک می‌کند و این به فرزندآوری مربوط می‌شود. از طرفی موجب کیفیت نسل می‌شود و از آن به‌عنوان فرزند پروری یاد می‌کنیم که هم مکمل خانواده باشیم و هم کمک کنیم که والدین فرزند پروری را یاد بگیرند. قبول دارم که پیدا کردن مهدکودک خوب کار راحتی نیست. بعد از استقرار سازمان، باید مهد‌های کودک ثبت و سازماندهی شود، نیروی انسانی به توانمندی بالاتری برسد و افراد با صلاحیت جذب شوند تا خانواده‌هایی که نیاز به مهد‌های کودک دارند بتوانند به‌آسانی به مهدکودک خوب دسترسی پیدا کنند.» حلقه گمشده پیرامون شروع به کار یک سازمان استراتژیک برای کودکان که از آغاز مسیر آینده خود را پیدا کنند کماکان چالش اقتصادی است. زیرا اختصاص سرانه 20 هزارتومانی برای انجام این اقدام بزرگ نوعی دهن‌کجی کردن آشکار به فلسفه تربیت است زیرا هیچگونه تعهدی پیرامون بکارگیری متخصصان این دسته نشده تا سازمان تعلیم و تربیت کودک مانند سازمان‌های دانش‌آموزی و مجلس دانش‌آموزی همچنان یک تابلوی بی‌خاصیت باقی بمانند.
ادامه دارد

ارسال نظر