ابهام در دورنمای آینده 

ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: «دیروز که گذشت، فردا هم که نیامده، بنابراین امروز را از دست نده و آسوده باش»

ابهام در دورنمای آینده 


ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: «دیروز که گذشت، فردا هم که نیامده، بنابراین امروز را از دست نده و آسوده باش» شاید این اصطلاح به‌ظاهر موجه را بتوان تا حدودی پذیرفت و ازنظر اعتقادی به محتوای آن اعتماد داشت اما کلام گهربار دیگری هم از معصوم «ع» است که می‌فرماید: «به گونه زندگی کن که فردایی نیست و به طریقی امیدوار باش که عمری طولانی داری» و البته این سخن برتر از همه گفته‌های بزرگان دراین‌باره است تا انسان عاقل ضمن گذران زندگی به فکر آینده هم باشد که خوشبختانه مردم با الهام از تجربیات دیرینه به این نتیجه دوراندیشانه رسیده‌اند تا در امور خود آینده‌نگر باشند و بر اساس سروده شاعر که می‌گوید: «چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن/ که می‌خوانند ملاحان سرودی/ اگر باران به کوهستان نبارد/ به سالی دجله گردد خشک‌رودی» تا شاید نسل فعلی هم در این زمینه بی‌تفاوت نباشند و اگر هزینه‌های زندگی بر درآمدهای مختصر غالب است اما بازهم می‌توان روزهای سخت‌تر را پیش رو مجسم کرد و امروز را رضایت داشت و اندکی هم به فکر آینده بود که شاید بیمه‌ها اگر بازیچه دست نابخردان نشوند بتوانند تا حدودی این معضل را حل‌وفصل کنند اما آیا همه‌ کسانی که امروز را در اوج شهرت و سرمست تقدیر و تشویق و تجلیل‌ها هستند، می‌دانند در پس این شادمانی می‌تواند غمی نهفته باشد و از این نظر قبل از رسیدن به آنروزها در اندیشه پس‌انداز از هر طریق بوده و به قول ضرب‌المثل معروف «نقد را رها نکنند و نسیه بگیرند» و به وعده‌ووعیدها دل‌ خوش نکنند. در این میان سرگذشت هنرمندان، بازیگران تئاتر و سینما و بخصوص ورزشکاران خواندنی و شنیدنی‌تر از همه است که عمده معضلات این اقشار و بخصوص جامعه ورزش به مسائل مالی و وعده‌های استخدامی که داده می‌شوند، برمی‌گردد اما هیچ گام مثبتی در راستای آن برداشته نمی‌شود. البته قوانینی در این راستا وجود دارد که بعضی از این قشرها مشمول آن می‌شوند ولی هیچ‌یک از آن‌ها تا به امروز ضمانت اجرایی نداشته و بیشتر به‌نوعی عوام‌فریبی شباهت دارد زیرا با یک بررسی ساده می‌توان به این نتیجه تأسف‌بار رسید که بسیاری از مشمولان استخدامی پس از سپری شدن سال‌ها همچنان چشم‌به‌راه رخداد معجزه دراین‌باره هستند! تأمین آینده ورزشکاران بخصوص آن‌هایی که مدال و مقام آور بوده‌اند بی‌شک می‌تواند انگیزه‌ها را در این جامعه برای به دست آوردن موفقیت‌های جهانی بیشتر کند تا سود آن به‌طور مستقیم متوجه نهاد ورزش کشور شود که برعکس بی‌تفاوت بودن به این مسئله و عدم تأمین زندگی و آینده این قشر از جامعه باعث نشست خاکستر سرد بی‌اعتمادی پیرامون امر ورزش‌های عمومی در فضاهایی خواهد شد که با سرمایه‌های کلان بخصوص در پارک‌ها و فضای سبز ایجاد شده است. البته جامعه ورزش کشور بارها در این زمینه گلایه‌مند بوده و اعتراض‌هایی پیرامون عدم توجه به مدال‌هایی که آورده‌اند، داشته و از مسئولان خواسته‌اند تا توجه ویژه‌ای به امر استخدام و تضمین آتیه آن‌ها داشته باشند زیرا می‌دانند زمانی که اتمام تاریخ‌مصرف این قهرمان شدن‌ها فرا رسید دیگر دستشان به هیچ‌کس نمی‌رسد درحالی‌که آن‌ها با مشکلات انبوه زندگی و رتق‌وفتقشان همراه با پیری‌های زودرس مواجه هستند. دغدغه‌ای جدی که هیچ شکی در آن نیست تا مسئولان ورزش کشور به رفع آن بپردازند. امروز قول و وعده‌هایی که به ورزشکاران داده می‌شود هیچ جایگاهی در اجرا ندارند و ضمانتی برای آن نیست و مستحقان دراین‌باره راه به‌جایی نبرده تا در سال‌های پایانی و گام نهادن به دوران کهولت و پیری با بیماری‌های روحی و جسمی بسیار مواجه باشند. می‌گویند آیه یأس و ناامیدی به گوش جامعه نخوانید اما این‌ها واقعیت‌های انکارناپذیری است که وجود دارد و رسانه‌ها را متعهد می‌کند تا بازگویی کنند شاید گوش شنوایی باشد. نمی‌خواهیم از کشورهای مدعی اسطوره پروری حرفه‌ای ازجمله آمریکای جنوبی و گوشه‌ای از اروپا نام ببریم که چگونه در آن‌ها یک قهرمان دست چندمی از آینده خود مطمئن است و روزهای پایانی عمر را غرق در اندوخته‌های مالی صرف رسیدگی به محرومان جامعه می‌کند درحالی‌که این‌سو و در غرب قاره آسیا به‌رغم حضور پهلوانان بی‌بدیل در تمامی رشته‌ها اما آینده‌شان نامفهوم است تا گروهی در همان سال‌های اول عطای ورزش را به لقایش ببخشند و وارد بازار تجارت شوند یا حداقل در کنار آن به مادیات هم بپردازند. متأسفانه در سال‌های اخیر یکی از دلایل بارز افول قهرمانی در جهان برای ورزشکاران ایرانی همین نگرانی‌هایی است که در دوران پیری استادان خود می‌بینند!
ادامه دارد

ارسال نظر