️ روزی برای آنان که قلمشان شمشیر حقیقت است...

به مناسبت ۱۷ مرداد، روز خبرنگار

️ روزی برای آنان که قلمشان شمشیر حقیقت است...

در سرمای استخوان‌سوز دی، آنگاه که بخار نفس‌ها بر هوا یخ می‌زد، ما با دستانی ترک‌خورده و بی‌جان، قلم را در مشت گرفتیم و نوشتیم.

️ روزی برای آنان که قلمشان شمشیر حقیقت است...

اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: در سرمای استخوان‌سوز دی، آنگاه که بخار نفس‌ها بر هوا یخ می‌زد، ما با دستانی ترک‌خورده و بی‌جان، قلم را در مشت گرفتیم و نوشتیم.

 

در گرمای تیر و مرداد، آنگاه که مغز از تب حرارت به جوش می‌آمد، باز هم ایستادیم و نگاشتیم.

در کوچه‌های باریک شهر، در میدان‌های پر التهاب، در سالن‌های همایش و بیمارستان‌های پرزخم، ما بودیم.

نه مأمور بودیم، نه معذور. مأموریت ما، تعهدی مقدس بود: روشنگری. آگاهی بخشیدن

با هر تغییر دولت، با هر آمدوشد وزیر و وکیل، ما ماندیم و ثبت کردیم.

از لبخندهای مصنوعی گفتیم، و از اشک‌های واقعی مادرانی که چشم‌انتظارند.

از زاینده‌رود نوشتیم، وقتی جاری شد، و زمانی که زیر آفتاب بی‌رحم، به خطی نمک‌زده در دل کویر تبدیل گشت.

از تالاب‌هایی که دیگر نفس نمی‌کشند، از مسکنی که دیگر مأمن نیست، از نانی که بهایش گریه است، از شادی‌های گاه‌به‌گاه، و از دردهای هر روزه.

ما، روایت‌گران خاموشی‌ها و فریادها بودیم.

در خط مقدم جنگ رسانه‌ای، در هنگامهٔ آژیرها، زیر پرچم آگاهی، ایستادیم.

جنگی اگر بود، ما ماندیم.

شهدایی اگر بودند، ما بر دوش کشیدیم و نوشتیم؛ با چشمانی اشک‌بار و قلب‌هایی مالامال از اندوه.

قلم ما، تنها نوشتن نبود؛ 

سنگر بود.

سپر بود.

راوی حقیقتی بود که می‌خواستند دفنش کنند.

۳۶۵ روز، بی توقف، در گرما و سرما، میان ترس و تهدید، با شانه‌هایی خسته، اما دلی پرامید، خبر را یافتیم، راستی را سنجیدیم، و حقیقت را به راستی نوشتیم.

دوربین ما، چشم بیدار جامعه بود؛ 

قلم‌مان، زبان مردم.

ما نه در پی شهرت بودیم، نه در جستجوی عناوین پرطمطراق.

ما می‌خواستیم فقط، نور بتابانیم.

در عصر تاریکی، فانوس حقیقت شویم.

در میان موج فیک نیوز و فریب، صدای اصالت باشیم.

و امروز، ۱۷ مرداد...

روز ماست.

روز کسانی که از میان دود و باروت، از لابه‌لای سانسورها و فشارها، چراغ آگاهی را خاموش نکردند.

روز آنان که جان بر سر قلم گذاشتند.

یاد شهیدان راه خبر، چون «محمود صارمی»، گرامی باد.

و درود بر هم‌قلمانِ خسته، اما استوار که هنوز واژه‌ها را چون گلوله‌ای روشن، به سمت تاریکی رها می‌کنند.

ای خبرنگار!

تو را رسالتی‌ست بزرگ‌تر از نوشتن...

تو وجدان جامعه‌ای.

تو ثبت‌کنندهٔ تاریخِ زنده‌ای.

تو حنجره‌ای برای بی‌صداهایی که فریادشان به جایی نمی‌رسد.

پس برخیز...

قلمت را بردار...

و باز هم بنویس؛

برای زندگی...

برای مردم...

برای حقیقت...

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار