آنچه با پلاسکو فروریخت

آتش‏سوزی برج پلاسکو در تهران با خود نه‌فقط یک نماد معماری معاصر ایران را در هم فروریخت که بسیاری از مفاهیم شهروندی، مسئولیت‌های حرفه‌ای و اجتماعی، کارکرد رسانه، نگاه انتخاب‌شده تاریخی و حتی حق رأی و اخلاق شهروندی را نیز به چالش کشید و با خود زیروزبر کرد. این شاید آغازی باشد بر یک تغییر در بسیاری از تعریف‌ها و پارامترهای اجتماعی و فرهنگی.

احمدرضا جلوه نژاد/اصفهان امروز: واکنش‏ها به یک فاجعه اما از نوعی دیگر. شهروندانی از سراسر ایران که با روشن کردن شمع، همچون موارد مشابه دیگری برای ابراز گرم همدردی، شامگاه جمعه در ایستگاه‏های آتش‌نشانی مختلف در سراسر ایران حاضر شدند و با گپ و گفت‏هایی با آتش‌نشانان، ضمن ابراز غمگنانه احساسات، درباره وضعیت امکانات و دشواری‏های حرفه آتش‏نشانی با تأمل به صحبت‏های آنان گوش فرا دادند، بر این حس غریبانه هم سوگوار بودند که مسئولیت شهروندی‏شان چه ایجاب می‏کند؟ آیا در این حادثه در قبال نیروهای جان‌برکف آتش‏نشانی کوتاهی شده است و عملیات آنان آنگونه که در فیلم‏های شهروندی ساعات ابتدایی آمده با سهل‏انگاری مردمی پایمال نشده است؟
بهزاد بزرگزاد، آتشپاد برجسته شهر که عملیات‏های محیرالعقولی ازجمله فرونشاندن آتش در ارسا‏گاز را مدیریت کرد که از سه عملیات ستایش‌شده جهانی در سال 2014 خوانده شد، به تهران رفت تا در عملیات خاموش کردن آتش پنهان پلاسکو همکارانش را یاری دهد، چه آتش زیر آوار این ساختمان 17 طبقه 54 ساله، به‌محض باز شدن تونلی از بیرون با اکسیژن رسیده دیگربار زبانه می‏کشد.
«ساعت ۷ زیارت عاشورا برگزار شد. چایی می‌دادند که بوی گاز آمد. یکی از کارکنان ساختمان آمد چراغ را روشن کرد. به‌یکباره همه‌چیز منفجر شد. بعد که آتش‌نشانی آمد، ساختمان را تخلیه کردند. بعد هم ساختمان خم شد و ریخت.»
البته این نقل‌قول از شاهد عینی فشرده‌شده یک ماجرایی است که به‌یکباره انجام نگرفت. از زمان رسیدن نیروهای امدادی آتش‏نشانی تا فروریختن ساختمان حدود چهار ساعت زمان برد، اما مسئله در بیرون بردن شهروندان از پاساژ رخ داد. شهروندانی که از در جلو بیرون فرستاده می‌شدند و از در عقب بازمی‌گشتند، بی‌آنکه بیندیشند این ماجرا چه تبعاتی دارد.
ظاهراً مردم در بطن ماجرا این‏بار نقش منفی را برعهده‌گرفته‌اند. مسئله راه‌بندان مسیر امدادرسانی البته داستانی نیست که به دیده سهل‏انگارانه بدان نگاه کرد. گو اینکه برخی معتقدند حضور بیش از 400 خودرو از سازمان‏های مختلف، خود بر این مسئله سایه‌ای سنگین انداخته بود.
نقش رادیو، تلویزیون و دیگر رسانه‌ها که با زبانی گنگ و بهت‌زده، در ساعات نخستین، ماجرا را دست‌وپاشکسته گزارش کردند هم البته پرسش‏های بسیاری برانگیخت. این رسانه‏ها در مواقع بحران به چه‌کار می‏آیند؟
مسئولیت قانونی شهرداری البته بیش از همه زیر ذره‏بین است. نهادی که طبق قانون مسئول مستقیم اتخاذ تدابیر مؤثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق و همچنین رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته است و البته مسئول مستقیم بودجه‌ریزی و تأمین امکانات موردنیاز نهاد آتش‌نشانی است که برخی تحلیل‏ها از نبود تجهیزات کافی اطفای حریق آتش‌نشانی تهران سخن به میان می‌کشیدند. به‌ویژه زمانی که یک کارشناس اظهار داشت: «امکانات اطفای حریق ما نهایتاً تا ۱۱ طبقه است. بیش از آن را بالگردهای آب‌پاش هم جبران نمی‌کنند. چون عمق پلان بناهایی که ارتفاعی بیش از این دارند معمولاً از بازشوهای نما حتی اگر هیچ دیوار داخلی آن را قطع نکند بیش از ۱۵ تا ۲۰ متر است که توان پاشش بالگرد نمی‌تواند آن را پوشش دهد. سیستم اطفای حریق ابنیه بلندمرتبه یک آورده فناورانه حیاتی است که در بهینه‌ترین نمونه‌های موجود داخلی مصوب نیز نمی‌تواند امنیت بخش تلقی شود.»
برنامه‌ریزی شهری مقوله دیگری است. زمانی که به‌ویژه از سه دهه پیش کاربری برج پلاسکو، عمدتا به شکل شگفت‏آوری به سمت تریکو فروشی و کارگاه‏های پخش اغلب پیراهن‏های مردانه چرخید. محمدصادق یوسف زاده، معمار می‏گوید: «آنقدر کالا و مواد اولیه‌ قابل اشتعال در این ساختمان دپو شده‌ بود که اگر آتش را خاموش نکنند تا پایان زمستان سوخت برای ادامه‌ آتش فراهم است. سؤال واضحی که شاید در بین سیل اخبار غمبار و تحلیل‌های متنوع فنی و سیاسی تاکنون شنیده نشده این است که انبار و تولیدی آن‌هم با آن عظمت در قلب تهران چه می‌کرد؟» بسیاری از واکنش‏ها البته به انتخاب اعضای شورای شهر تمرکز یافت. آنچه مسئولیت سنگین شهروندی در قبال برگه‌های رأیی که به صندوق‏ها سرازیر می‌کنند را گوشزد می‏کرد و اینکه چرا باید به‌جای شهرسازان و مدیران شهری افرادی غیرمتخصص از کارمندان سیاسی گرفته تا تکواندوکار و کشتی‏گیر را برای تصمیم‏سازی و بودجه‌ریزی شهری وارد شورای شهر کنند.
«نباید فراموش کرد که تخلیه جمعیت از ابنیه در شرایط بحرانی نیاز به تمهیدات معمارانه و شهرسازانه دارد که تراکم فروشی‌های نامعقول و استیلای اقتصاد سیاسی اجازه تحقق آن را به سبب ضعف قانونی نهادهای مدنی ناظر نمی‌دهد.»
محسن اکبرزاده، پژوهشگر معماری می‏گوید: «توان تمدنی جامعه ایرانی معاصر، امکان ساخت چیزی افزون از چهار طبقه روی پیلوت را ندارد. یا مشکلات تأسیساتی و سازه‌ای پیدا می‌کند. یا بحران‌های ترافیکی و دسترسی می‌آفریند و یا نمی‌تواند ابتدائیات عدم اشرافیت، سایه‌اندازی و زونینگ منطقه‌ای را رعایت کند. مضحک‌ترین وجهش نیز آن است که نه از سر سفارش برای استفاده، بلکه برای کنترل نسبت عرضه و تقاضا و کاهش قیمت سرطانی‌اش، در بیابان دست به ساخت‌وساز می‌زند. توان تمدنی جامعه ایرانی علی‌رغم انباشت سرمایه، انباشت مدارک دانشگاهی، انباشت شعارهای توسعه‌ای و انباشت لاشه بلیت‌های مسافرت به فرنگ، همچنان پایین است، به علت آنکه این جامعه هنوز به خودش نگاه نکرده است. آینه نقد را زشت نما می‌پندارد و ترجیح می‌دهد به‌جای درک نیاز و خلق مسئله، کار را از انتخاب یک راه‌حل از پیش تعین یافته که برای مسئله‌ای دیگر تنظیم‌شده شروع کند.»
فاجعه همچنان نامشخص و مبهمِ پلاسکو شدیدترین انتقادات از خود را، از مردم به‌سوی مردم متوجه ساخت. دستاوردی بزرگ و درعین‌حال تلخ؛ شاید جدی‌ترین انتقادات تاریخی که در پی یک حادثه می‏توانست، باعث شود جامعه سر در گریبان خود فروبرد. با نگاهی به مفاهیمی از شهروندی، مسئولیت، تقابل جان و ثروت و نیم‏نگاهی به تاریخ.
خبرگزاری‏ها از همان نخستین ساعت ماجرا نقبی هم به گذشته این بنا زدند زمانی که از سازنده این برج، حبیب القانیان، سخن به میان آوردند و از مالک بعدی در پی مصادره و از اجاره‌نشین‌های این ملک. مسئولیت‏های شهروندی دراین‌باره چه تعریفی دارد؟
هر آنچه هست، آواربرداری از اشتباهات تاریخی بسیار سنگین‌تر از آن است که با اعلان عزاداری یک‌روزه عمومی تسلی داده شود. در فاجعه‌ای که در یک جمع‌بندی همه‌جانبه، تک‌تک جامعه ایرانی مشهودتر از هر زمان دیگری در آن به نقش خود اقرار کرد. مصداقی کامل است برای «از ماست که برماست.»
ارسال نظر