علی اباذری کیا؛ بیش از 70 سال در عکاسی اصفهان
علی اباذری کیا از عکاسهای قدیمی اصفهان است. کسی که در دهه هشتاد زندگی اش هنوز با عشق و علاقه در حرفه عکاسی فعالیت میکند. او که شماری از عکسهای خاطرهانگیز زایندهرود پر آب را هم برای این شهر به ثبت رسانده، از خاطرات عکاسی اصفهان و فرازوفرودهایش میگوید. او همچنین برای نخستین بار در دهه 50 نمایندگی دوربینهای کانن در اصفهان را تأسیس کرد.
شیما خزدوز/اصفهان امروز: دفتر علی اباذری کیا؛ نخستین دفتر نمایندگی دوربین عکاسی کانن در اصفهان. صدای موسیقی سنتی فضایی پرشور رقمزده و در قاب پنجرهاش، سیوسهپل دلشکسته، استوار بر بستر رودخانهای خشک، در میان هوایی مهگرفته و مبهم، شبیه عکسی تاریخی جلوهگری میکند.
«کف رودخانه رنگ آبی به خود نگرفته. یاد دهه 40 و عکسهایی که از پل خواجو و سیوسهپل گرفتم بخیر که آب از دهانههای بالای پل که مسیر عبور و مرور است هم، خروشان جاری بود.»
علی اباذری کیا متولد 1314 است. از عکاسان قدیمی اصفهان و کسی که نخستین امتیاز نمایندگی دوربین کانن را در این شهر گرفت. او که در یک خانواده علاقمند به هنر بزرگ شده، میگوید: «دوساله بودم که سر دروازه دولت ابتدای خیابان سپه، یک حاج غلامحسین عکاس بود که معمولاً در این مکان میایستاد و عکسهای دورهگردی میگرفت. یک روز بهاتفاق پدر و خواهرم رفتیم و عکس گرفتیم، این اولین عکسی ست که من از خودم دارم.»
«به این سبک عکسها که در فضای شهری کوچه و خیابان گرفته میشد، بهاصطلاح عکس پا دیواری میگفتند.» وی می افزاید: «پدر و دایی من به هنر علاقمند بودند، دایی من یک مغازه فروش تابلوهای نقاشی داشت در خیابان چهارباغ، ابتدای شیخ بهایی. کنار مغازه او عکاسخانه شاهی قرار داشت که صاحبش احمد آقا کچویی بود. سال 1322 که دوم ابتدایی بودم تعطیلات تابستان را در آن عکاسخانه، آموزش عکاسی دیدم. مدتی بعد که آقای کچویی فوت کرد دوباره برای کارآموزی عکاسی به عکاسخانه دیانا ابتدای چهارباغ، کنار باغ هشتبهشت، رفتم.»
اباذری کیا در رابطه با خاطرات عکاسی و رابطه مردم قدیم با عکس می گوید: «مردم در قدیم معمولاً سالی یک پرتره میگرفتند، کسانی که در محافل ادبی شرکت میکردند، پهلوانان یا کارمندان ادارهها و صنفهای مختلف هم عکسهای دستهجمعی 20 یا 30 نفره میگرفتند. مدارس قدیم هم پایان هرسال تحصیلی یک عکس بهاتفاق معلمان و شاگردان میانداختند.»
به گفته وی، آن زمان مثل این روزها دوربینهای خانگی رواجی نداشت و این به علت گرانقیمت بودن دوربینها بود، اما دهه 20 در اصفهان کسانی که از تمکن مالی برخوردار بودند دوربین خریدند، مثل آقای کاشفی یا میراشرافی و صراف.»
«نخستین دوربینهایی که ما با آنها عکاسی میکردیم هاسلبلاد بود که لنز زایس داشت و بدنهاش را سوئد میساخت، بعدها کانن کی ال 17 هم آمد. اولین کاغذهای عکاسی را هم از چکسلواکی میآوردند که حسین سعادت، پشت باغ چهلستون میفروخت.»
«دهه 30 و 40 در اصفهان حدودا 40 عکاس در اصفهان وجود داشت. مثل اخوان امامی، آقای شمس که خیابان سپه عکاسی داشت یا آقای بهادران که در خیابان شیخ بهایی بود. اما امان الله طریقی البته شاخص بود.»
«یک دورهای هم بود که چاپ عکس بهوسیله شش فرمول شیمیایی مثل آمونیاک، دوسود کربنات و سیانور انجام میشد که سختترین مرحله تهیه عکس بود، به این خاطر که با کم کردن فرمول عکس خراب میشد. یک ظرف یا مخزنی بود به اسم «قید» که داخلش این مادهها را میریختیم، بعد عکس را به همراه یک دستمال درونش میگذاشتیم و مدت 3 روز جلوی نور آفتاب قرار میدادیم تا عکس ظهور کند.» صحبت از آن دورهای است که باید عکسها را روی بند رخت، ظاهر میکردند. وی میگوید: «بعضیاوقات که هوا ابری بود استادکار میگفت آنقدر صبر کنید تا آفتاب شود و عکسها را ظاهر کنید.»
اباذری کیا نزدیک به 7 دهه حرفه عکاسی را ادامه داده، گرچه نزدیک به دو دهه است دوربینهای عکاسی و گوشیهای موبایل بین مردم نیاز به عکاس را کمرنگتر کرده اما او همچنان معتقد است «عشق و علاقه به هر حرفهای فرد را در هر شرایطی پایبند میکند.» او میگوید: «یاد دارم اوایل دهه 30 مدتی در اهواز شغلی غیر از عکاسی داشتم اما هر شب شش تا عکس هم روتوش میکرد که نصف دستمزد را به مسافرخانهای که در آن بودم میدادم و نصف دیگرش را شام میخریدم.»
«بعد از مدتی کوتاه دوباره به اصفهان برگشتم آن زمان مهدی قدرخواه که صاحب عکاسی متروپل اصفهان بود، مدتی میخواست به مصر سفر کند. مرا میشناخت. به من پیشنهاد کرد در نبودش آتلیه عکاسیاش را بگردانم. آن دوره درآمد عکاسی از شغلهای دیگری که کارکرده بودم کمتر بود اما من قبول کردم و این فرصتی جدی برای کار حرفهای من شد.»
او ادامه میدهد: «مدتی بعد هم آقای قدرخواه به سفارش اداره میراث فرهنگی اصفهان، من و تعدادی از عکاسهای آماتور را دعوت کرد و برای ما کارت هم صادر شد تا از بناهای تاریخی اصفهان مثل میدان نقشجهان و پلهای تاریخی عکس بگیریم.»
«کار من ادامه پیدا کرد تا سال 1340 ابتدای چهارباغ، پاساژ اقبال یک مغازه گرفتم و عکاسی باردو را راه انداختم. این در حالی بود که سال 1350 نخستین دوره آکادمیک سه ماهه عکاسی در اصفهان زیر نظر اداره فرهنگ و هنر برگزار شد که در آن شرکت کردیم.»
اباذریکیا درباره فرازوفرود عکاسی در این سالها میگوید: «عکاسی نوین را احمد افشار با دوربینهای تورا آلمانی به ایران آورد، اوج عکاسی اصفهان دهه 50 بود که من برای نخستینبار، در همان زمان باحضور افشار نمایندگی کانن را در اصفهان در دفترم در میدان انقلاب کوچه سپاهان افتتاح کردم. جهش عکاسی از این دوره به بعد کمکم رو به افول رفت. بین سالهای 60 تا 80 دوربینهای خانگی در بین مردم جا باز کرد و از حدود سال 83 به اینطرف هم دوربینهای آنالوگ به دیجیتال تبدیل شدند و رونق عکاسی همچنان کم و کمتر شد. من سالها در اصفهان سریعترین دستگاه چاپ عکس را داشتم که پسازاین رکود آن را فروختم.»
بهرغم زایندهرود پر آب؛ برای اباذری بهیادماندنیترین عکسها، پرترههای سلبریتیها و نیز عکسهای اجتماعی است. او میگوید: «یادم میآید دو عکس گرفتم که خیلی برایم دلنشین بودند و روی چاپ آنها خیلی کارکردم، عکسهایی بود که دهه 40 در تئاتر اصفهان از هنرمندان معروف سینمای آن زمان ایران گرفتم و بعدازآن یک عکسی بومی بود از یک زن که چندین دیگ روی سرش بود و از یکی از کوچههای اصفهان در حال عبور بود.»
«کف رودخانه رنگ آبی به خود نگرفته. یاد دهه 40 و عکسهایی که از پل خواجو و سیوسهپل گرفتم بخیر که آب از دهانههای بالای پل که مسیر عبور و مرور است هم، خروشان جاری بود.»
علی اباذری کیا متولد 1314 است. از عکاسان قدیمی اصفهان و کسی که نخستین امتیاز نمایندگی دوربین کانن را در این شهر گرفت. او که در یک خانواده علاقمند به هنر بزرگ شده، میگوید: «دوساله بودم که سر دروازه دولت ابتدای خیابان سپه، یک حاج غلامحسین عکاس بود که معمولاً در این مکان میایستاد و عکسهای دورهگردی میگرفت. یک روز بهاتفاق پدر و خواهرم رفتیم و عکس گرفتیم، این اولین عکسی ست که من از خودم دارم.»
«به این سبک عکسها که در فضای شهری کوچه و خیابان گرفته میشد، بهاصطلاح عکس پا دیواری میگفتند.» وی می افزاید: «پدر و دایی من به هنر علاقمند بودند، دایی من یک مغازه فروش تابلوهای نقاشی داشت در خیابان چهارباغ، ابتدای شیخ بهایی. کنار مغازه او عکاسخانه شاهی قرار داشت که صاحبش احمد آقا کچویی بود. سال 1322 که دوم ابتدایی بودم تعطیلات تابستان را در آن عکاسخانه، آموزش عکاسی دیدم. مدتی بعد که آقای کچویی فوت کرد دوباره برای کارآموزی عکاسی به عکاسخانه دیانا ابتدای چهارباغ، کنار باغ هشتبهشت، رفتم.»
اباذری کیا در رابطه با خاطرات عکاسی و رابطه مردم قدیم با عکس می گوید: «مردم در قدیم معمولاً سالی یک پرتره میگرفتند، کسانی که در محافل ادبی شرکت میکردند، پهلوانان یا کارمندان ادارهها و صنفهای مختلف هم عکسهای دستهجمعی 20 یا 30 نفره میگرفتند. مدارس قدیم هم پایان هرسال تحصیلی یک عکس بهاتفاق معلمان و شاگردان میانداختند.»
به گفته وی، آن زمان مثل این روزها دوربینهای خانگی رواجی نداشت و این به علت گرانقیمت بودن دوربینها بود، اما دهه 20 در اصفهان کسانی که از تمکن مالی برخوردار بودند دوربین خریدند، مثل آقای کاشفی یا میراشرافی و صراف.»
«نخستین دوربینهایی که ما با آنها عکاسی میکردیم هاسلبلاد بود که لنز زایس داشت و بدنهاش را سوئد میساخت، بعدها کانن کی ال 17 هم آمد. اولین کاغذهای عکاسی را هم از چکسلواکی میآوردند که حسین سعادت، پشت باغ چهلستون میفروخت.»
«دهه 30 و 40 در اصفهان حدودا 40 عکاس در اصفهان وجود داشت. مثل اخوان امامی، آقای شمس که خیابان سپه عکاسی داشت یا آقای بهادران که در خیابان شیخ بهایی بود. اما امان الله طریقی البته شاخص بود.»
«یک دورهای هم بود که چاپ عکس بهوسیله شش فرمول شیمیایی مثل آمونیاک، دوسود کربنات و سیانور انجام میشد که سختترین مرحله تهیه عکس بود، به این خاطر که با کم کردن فرمول عکس خراب میشد. یک ظرف یا مخزنی بود به اسم «قید» که داخلش این مادهها را میریختیم، بعد عکس را به همراه یک دستمال درونش میگذاشتیم و مدت 3 روز جلوی نور آفتاب قرار میدادیم تا عکس ظهور کند.» صحبت از آن دورهای است که باید عکسها را روی بند رخت، ظاهر میکردند. وی میگوید: «بعضیاوقات که هوا ابری بود استادکار میگفت آنقدر صبر کنید تا آفتاب شود و عکسها را ظاهر کنید.»
اباذری کیا نزدیک به 7 دهه حرفه عکاسی را ادامه داده، گرچه نزدیک به دو دهه است دوربینهای عکاسی و گوشیهای موبایل بین مردم نیاز به عکاس را کمرنگتر کرده اما او همچنان معتقد است «عشق و علاقه به هر حرفهای فرد را در هر شرایطی پایبند میکند.» او میگوید: «یاد دارم اوایل دهه 30 مدتی در اهواز شغلی غیر از عکاسی داشتم اما هر شب شش تا عکس هم روتوش میکرد که نصف دستمزد را به مسافرخانهای که در آن بودم میدادم و نصف دیگرش را شام میخریدم.»
«بعد از مدتی کوتاه دوباره به اصفهان برگشتم آن زمان مهدی قدرخواه که صاحب عکاسی متروپل اصفهان بود، مدتی میخواست به مصر سفر کند. مرا میشناخت. به من پیشنهاد کرد در نبودش آتلیه عکاسیاش را بگردانم. آن دوره درآمد عکاسی از شغلهای دیگری که کارکرده بودم کمتر بود اما من قبول کردم و این فرصتی جدی برای کار حرفهای من شد.»
او ادامه میدهد: «مدتی بعد هم آقای قدرخواه به سفارش اداره میراث فرهنگی اصفهان، من و تعدادی از عکاسهای آماتور را دعوت کرد و برای ما کارت هم صادر شد تا از بناهای تاریخی اصفهان مثل میدان نقشجهان و پلهای تاریخی عکس بگیریم.»
«کار من ادامه پیدا کرد تا سال 1340 ابتدای چهارباغ، پاساژ اقبال یک مغازه گرفتم و عکاسی باردو را راه انداختم. این در حالی بود که سال 1350 نخستین دوره آکادمیک سه ماهه عکاسی در اصفهان زیر نظر اداره فرهنگ و هنر برگزار شد که در آن شرکت کردیم.»
اباذریکیا درباره فرازوفرود عکاسی در این سالها میگوید: «عکاسی نوین را احمد افشار با دوربینهای تورا آلمانی به ایران آورد، اوج عکاسی اصفهان دهه 50 بود که من برای نخستینبار، در همان زمان باحضور افشار نمایندگی کانن را در اصفهان در دفترم در میدان انقلاب کوچه سپاهان افتتاح کردم. جهش عکاسی از این دوره به بعد کمکم رو به افول رفت. بین سالهای 60 تا 80 دوربینهای خانگی در بین مردم جا باز کرد و از حدود سال 83 به اینطرف هم دوربینهای آنالوگ به دیجیتال تبدیل شدند و رونق عکاسی همچنان کم و کمتر شد. من سالها در اصفهان سریعترین دستگاه چاپ عکس را داشتم که پسازاین رکود آن را فروختم.»
بهرغم زایندهرود پر آب؛ برای اباذری بهیادماندنیترین عکسها، پرترههای سلبریتیها و نیز عکسهای اجتماعی است. او میگوید: «یادم میآید دو عکس گرفتم که خیلی برایم دلنشین بودند و روی چاپ آنها خیلی کارکردم، عکسهایی بود که دهه 40 در تئاتر اصفهان از هنرمندان معروف سینمای آن زمان ایران گرفتم و بعدازآن یک عکسی بومی بود از یک زن که چندین دیگ روی سرش بود و از یکی از کوچههای اصفهان در حال عبور بود.»