محمود اهتمام؛ فرزند هنر اصفهان
استاد محمود اهتمام، از چهرههای پیشکسوت صنایع دستی اصفهان است، بزرگ شده در فضای هنر و در خانهای که هم از طرف پدری و هم مادری در هنر میزیستند و کار می کردند. او میراثدار خاندانی است که دستکم یک قرن است در نقره اصفهان زبانزد هستند.
سعید آقایی/اصفهان امروز: ابتدای کوچه پشت مطبخ که ورودی میدان نقشجهان است از 1338 تاکنون، خانه و نمایشگاه آثار یکی از اساتید هنر اصفهان است؛ استاد محمود اهتمام. او که کار دستش از لابی هتل هیلتون تهران تا سالن فرودگاه کرمان آشنا و جلوهگر است.
خیلیها خواستهاند، عکس خودشان را با قلم او جاودانه کنند و سماورهایی که او ساخته هم برای بسیاری خاطرهساز اوقات و ایام بوده است.
صبح پنجشنبه، طبق قرار قبلی، ابتدای کوچه پشت مطبخ، در خانهای که روزی به فرهمند، بازیگر و کارگردان برجسته تئاتر اصفهان اختصاص داشت، به دیدار استاد میروم. استاد لقمههای آخر صبحانه را میل میکند و میگوید: «نزدیک هشت دهه است که با هنر زندگی میکنم. تنها سه سال داشتم که بر دوش پدر به کارگاه میرفتم و در آنجا تازه نان و پنیر صبحانه را میخوردم.»
متولد 1312، کاملاً مرتب و منظم در خانهاش برای گفتگو با من حاضر میشود. همهچیز حکایت از آن دارد که این مرد، چه با دقت، نظم و حوصله زندگی را تا این نقطه رسانده است. آرام و شمرده صحبت میکند و البته جز دو مورد لبخند از لبانش برنمیخیزد. آنهم زمانی که یاد دو عزیز سفرکرده، دلش را غمگین میکند. احترام و محبت را میتوان از لابهلای حرفهایش بهخوبی فهمید.
برخی از جملات برایش مهم است و نمیخواهد فراموش کنم و چند بار در خلال مختلف گفتگو یادآور میشود: «من از پدر و مادری هنرمند به دنیا آمدم. مادرم یک مینیاتوریست بود و نقش و نگار و گل و مرغ روی نقرهها کار میکرد. کارهایی که رنگ کوره مینا را دیدهاند. و پدرم مرحوم حسن اهتمام از استادان به نام نقره سازی بود.»
آنها پنج برادر بودهاند و استاد، برادر کوچکتر بوده که با برادر بزرگتر، حسین اهتمام، نزدیک سی سال فاصله داشته است. پدر و برادر از استادان تراز اول رشته خودشان بودهاند، بهگونهای که کارهای آنها در موزههای مختلف دنیا قرار دارد و آثار تولیدشده توسط این دو هنرمند، از دید استاد جزو عتیقههای نفیس اصفهان و ایران بهحساب میآید. پدرش هنرآموزان زیادی را پرورش داد و دست رد بر سینه هیچ متقاضی آموختن نمیزد.
پیرمرد بهجای تأکید بر جایگاه خودش، بر نقش مادرش و عظمت پدرش در دنیای هنر اصرار میورزد. گویی این گفتگو، بهانهای است که بار دیگر از آنها قدردانی کند. حتی نخستین کاری است که در این خانه نشان میدهند، اثر مشترک پدر و مادر استاد است و شاید این نفیسترین اثر موجود در خانه اهتمام بهحساب میآید. جعبهای که بیشک نه برای نگهداری جواهر، که خود جواهری کمنظیر است برای هر بیننده و آشنای باهنر ایران و بینظیر است برای خاندان نقرهساز اصفهان، که اثر آن زوج هنرمند قدیمی را با خود به همراه دارد. مادر هنرمند استاد، رباب فرزند استاد محمدجعفر پرورش است.
محمود اهتمام که تحصیل در دبستان فرهنگ و دبیرستان صائب را تجربه کرده، آموزش قلمزنی را با آموزش رسمی همراه میگذراند. البته سالهای آخر، روزها مشغول قلمزنی بوده و شبانه ادامه تحصیل میدهد. وی معتقد است که یادگارهای هنر اصفهان که به دست پدر و برادرش ساختهشدهاند، بهتمامی با دست و ابزارهایی چون چکش، سندان و میلههای مختلف به وجود میآمد و اکنون برای هیچکس دیگر قابل ساخت نیست. وی خود 10 ساله بوده که نخستین کارش را تولید میکند و ابتدا در منزل پدری واقع در کاشانی جنوبی کارگاه خودش را راهاندازی میکند. وی افتخار شاگردی حاج مصور الملکی را هم دارد و بیشتر طرحهایی که کارکرده، اثر این طراح بزرگ است. وی همچنین در قلمزنی مدتها نزد استاد نصرا... مهذب شاگردی کرده است و در 15 سالگی با پدر هنرمندش، خداحافظی میکند.
مرد سالها تلاش، نخست بهعنوان استادکار در کارگاه حاج عبدالکریم پرورش که دایی خودش بوده، شروع به فعالیت میکند. در سن 22 سالگی در چهارباغ اصفهان نیمی از یک مغازه را خریداری میکند. آن روزها اهتمام، از شیخ بهایی به سمت سیوسهپل، شش یا پنج مغازه باید میآمد تا به محل کارش برسد. سرویس چایخوری و شـربتخوری، از مهمتــرین سفـارشهای آن روزهـای او و شریکش، حاجآقا گـلیار، از سـازندگان ظروف نقرهای بوده است.
در بین کلامش، از هنرآموزانش یادی میکند. بسیاری از استادان دهههای اخیر، چون استاد مصطفی خداداد، استاد علی ظریفی، مرحوم استاد محمد جبار، مرحوم استاد فضل ا... پورحیدر، کارآموزی اهتمام را در کارنامه کاری خوددارند.
استاد چهار سال پسازاین که مغازه میدان را داشته و سه سال قبل از خرید کارگاه در بازار آهنگران، در سال 1342 ازدواج میکند. برای او سالهای بین 1337 تا 1347 بهترین دوره کاری محسوب میشود.
بعد از انقلاب با مرحوم دکتر رضا زنجانی، جواد زنجانی، مرتضی شریف، مصطفی خداداد و مجتبی سرندی و برادرانش، مجموعهای را راهاندازی کردند که توانست بزرگترین صادرات صنایعدستی را به خود اختصاص دهد. در این سالها سماورهای وی با آبطلا به همه دنیا میرفت. در فاصله سالهای 1358 تا 1365، کارگاههای بسیاری که گاه به 200 عدد میرسید را زیر نظر داشت. همچنین در سالهای اخیر فرزندان وی هم 8 بار نمایشگاه در چین داشتند و جنس ایرانی را به کشوری که همه از آن جنس میآورند، صادر کردند. بالاخره پانزدهم آذرماه 1395 هم در نخستین جشن ملی تولید صنایعدستی که در موزه ملی ایران، برگزار شد، اهتمام بهعنوان یکی از 10 استاد بزرگ و حافظ صنایعدستی تجلیل شدند.
و اما جملهای که گویی از درد سینه این مرد بلند میشود: «اصفهان درگذشته شهر هنر ایران بوده ولی در این دوران هنرمندان همه از هنر زدوده شدند و دلیلش این است که اولیای امر در حق این هنرمندان کملطفی کردند. طوری شده که به اکثر استادان هنر به چشم هنرمندی نگاه نمیشود بلکه به چشم حقارت نگاه میشود.»
وی میگوید: «خدا را سپاسگزارم که در دوران زندگی سعی کردم یک انسان باشم و تلاش کردم تا دهها کارآموز را به درجه استادی برسانم.»
خیلیها خواستهاند، عکس خودشان را با قلم او جاودانه کنند و سماورهایی که او ساخته هم برای بسیاری خاطرهساز اوقات و ایام بوده است.
صبح پنجشنبه، طبق قرار قبلی، ابتدای کوچه پشت مطبخ، در خانهای که روزی به فرهمند، بازیگر و کارگردان برجسته تئاتر اصفهان اختصاص داشت، به دیدار استاد میروم. استاد لقمههای آخر صبحانه را میل میکند و میگوید: «نزدیک هشت دهه است که با هنر زندگی میکنم. تنها سه سال داشتم که بر دوش پدر به کارگاه میرفتم و در آنجا تازه نان و پنیر صبحانه را میخوردم.»
متولد 1312، کاملاً مرتب و منظم در خانهاش برای گفتگو با من حاضر میشود. همهچیز حکایت از آن دارد که این مرد، چه با دقت، نظم و حوصله زندگی را تا این نقطه رسانده است. آرام و شمرده صحبت میکند و البته جز دو مورد لبخند از لبانش برنمیخیزد. آنهم زمانی که یاد دو عزیز سفرکرده، دلش را غمگین میکند. احترام و محبت را میتوان از لابهلای حرفهایش بهخوبی فهمید.
برخی از جملات برایش مهم است و نمیخواهد فراموش کنم و چند بار در خلال مختلف گفتگو یادآور میشود: «من از پدر و مادری هنرمند به دنیا آمدم. مادرم یک مینیاتوریست بود و نقش و نگار و گل و مرغ روی نقرهها کار میکرد. کارهایی که رنگ کوره مینا را دیدهاند. و پدرم مرحوم حسن اهتمام از استادان به نام نقره سازی بود.»
آنها پنج برادر بودهاند و استاد، برادر کوچکتر بوده که با برادر بزرگتر، حسین اهتمام، نزدیک سی سال فاصله داشته است. پدر و برادر از استادان تراز اول رشته خودشان بودهاند، بهگونهای که کارهای آنها در موزههای مختلف دنیا قرار دارد و آثار تولیدشده توسط این دو هنرمند، از دید استاد جزو عتیقههای نفیس اصفهان و ایران بهحساب میآید. پدرش هنرآموزان زیادی را پرورش داد و دست رد بر سینه هیچ متقاضی آموختن نمیزد.
پیرمرد بهجای تأکید بر جایگاه خودش، بر نقش مادرش و عظمت پدرش در دنیای هنر اصرار میورزد. گویی این گفتگو، بهانهای است که بار دیگر از آنها قدردانی کند. حتی نخستین کاری است که در این خانه نشان میدهند، اثر مشترک پدر و مادر استاد است و شاید این نفیسترین اثر موجود در خانه اهتمام بهحساب میآید. جعبهای که بیشک نه برای نگهداری جواهر، که خود جواهری کمنظیر است برای هر بیننده و آشنای باهنر ایران و بینظیر است برای خاندان نقرهساز اصفهان، که اثر آن زوج هنرمند قدیمی را با خود به همراه دارد. مادر هنرمند استاد، رباب فرزند استاد محمدجعفر پرورش است.
محمود اهتمام که تحصیل در دبستان فرهنگ و دبیرستان صائب را تجربه کرده، آموزش قلمزنی را با آموزش رسمی همراه میگذراند. البته سالهای آخر، روزها مشغول قلمزنی بوده و شبانه ادامه تحصیل میدهد. وی معتقد است که یادگارهای هنر اصفهان که به دست پدر و برادرش ساختهشدهاند، بهتمامی با دست و ابزارهایی چون چکش، سندان و میلههای مختلف به وجود میآمد و اکنون برای هیچکس دیگر قابل ساخت نیست. وی خود 10 ساله بوده که نخستین کارش را تولید میکند و ابتدا در منزل پدری واقع در کاشانی جنوبی کارگاه خودش را راهاندازی میکند. وی افتخار شاگردی حاج مصور الملکی را هم دارد و بیشتر طرحهایی که کارکرده، اثر این طراح بزرگ است. وی همچنین در قلمزنی مدتها نزد استاد نصرا... مهذب شاگردی کرده است و در 15 سالگی با پدر هنرمندش، خداحافظی میکند.
مرد سالها تلاش، نخست بهعنوان استادکار در کارگاه حاج عبدالکریم پرورش که دایی خودش بوده، شروع به فعالیت میکند. در سن 22 سالگی در چهارباغ اصفهان نیمی از یک مغازه را خریداری میکند. آن روزها اهتمام، از شیخ بهایی به سمت سیوسهپل، شش یا پنج مغازه باید میآمد تا به محل کارش برسد. سرویس چایخوری و شـربتخوری، از مهمتــرین سفـارشهای آن روزهـای او و شریکش، حاجآقا گـلیار، از سـازندگان ظروف نقرهای بوده است.
در بین کلامش، از هنرآموزانش یادی میکند. بسیاری از استادان دهههای اخیر، چون استاد مصطفی خداداد، استاد علی ظریفی، مرحوم استاد محمد جبار، مرحوم استاد فضل ا... پورحیدر، کارآموزی اهتمام را در کارنامه کاری خوددارند.
استاد چهار سال پسازاین که مغازه میدان را داشته و سه سال قبل از خرید کارگاه در بازار آهنگران، در سال 1342 ازدواج میکند. برای او سالهای بین 1337 تا 1347 بهترین دوره کاری محسوب میشود.
بعد از انقلاب با مرحوم دکتر رضا زنجانی، جواد زنجانی، مرتضی شریف، مصطفی خداداد و مجتبی سرندی و برادرانش، مجموعهای را راهاندازی کردند که توانست بزرگترین صادرات صنایعدستی را به خود اختصاص دهد. در این سالها سماورهای وی با آبطلا به همه دنیا میرفت. در فاصله سالهای 1358 تا 1365، کارگاههای بسیاری که گاه به 200 عدد میرسید را زیر نظر داشت. همچنین در سالهای اخیر فرزندان وی هم 8 بار نمایشگاه در چین داشتند و جنس ایرانی را به کشوری که همه از آن جنس میآورند، صادر کردند. بالاخره پانزدهم آذرماه 1395 هم در نخستین جشن ملی تولید صنایعدستی که در موزه ملی ایران، برگزار شد، اهتمام بهعنوان یکی از 10 استاد بزرگ و حافظ صنایعدستی تجلیل شدند.
و اما جملهای که گویی از درد سینه این مرد بلند میشود: «اصفهان درگذشته شهر هنر ایران بوده ولی در این دوران هنرمندان همه از هنر زدوده شدند و دلیلش این است که اولیای امر در حق این هنرمندان کملطفی کردند. طوری شده که به اکثر استادان هنر به چشم هنرمندی نگاه نمیشود بلکه به چشم حقارت نگاه میشود.»
وی میگوید: «خدا را سپاسگزارم که در دوران زندگی سعی کردم یک انسان باشم و تلاش کردم تا دهها کارآموز را به درجه استادی برسانم.»