ماندلا و راه دشوار آزادی
«این حیرتآور بود که یک اسکیموی نوجوان که در بام دنیا زندگی میکند توانسته از تلویزیون ناظر آزادشدن یک زندانی سیاسی در منتهیالیه جنوبی آفریقا باشد.» این جمله نلسون ماندلا را در کتاب «راه دشوار آزادی» که خودزندگینامه اوست، میخوانیم. این کتاب که در سال 1994 در دنیا منتشر شد توسط نشر اطلاعات با ترجمه مهوش غلامی روانه بازار کتاب شده است.
«این حیرتآور بود که یک اسکیموی نوجوان که در بام دنیا زندگی میکند توانسته از تلویزیون ناظر آزادشدن یک زندانی سیاسی در منتهیالیه جنوبی آفریقا باشد.» این جمله نلسون ماندلا را در کتاب «راه دشوار آزادی» که خودزندگینامه اوست، میخوانیم. این کتاب که در سال 1994 در دنیا منتشر شد توسط نشر اطلاعات با ترجمه مهوش غلامی روانه بازار کتاب شده است.
بزرگترین مبارز آزادی راوی لحظات مهم زندگی خود است که نهتنها بر سرنوشت کشور و مردمش تأثیر گذاشت بلکه جهانی را تکان داد و به آموختن از این بزرگمرد واداشت.
فرایند ترقی ماندلا از یک فعال ضدآپارتاید به رهبر کنگره ملی آفریقا با جزئیات بسیار خواندنی از دیگر ویژگیهای این کتاب است. «راه دشوار آزادی» حماسهای از تلاش، شکست، تولد دوباره امید و در نهایت پیروزی است که از زبان یکی از برجستهترین رهبران اخلاقی و سیاسی این زمانه روایت میشود. ماندلا ما را با فراز و نشیبهای بسیار زندگی خود همراه میکند تا از خاطرات قهرمانی بخوانیم که آموزندهترین درسها را برای زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی ما دارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «در طول آن سالهای طولانی تنهایی بود که اشتیاق من به آزاد بودن مردمم، تبدیل به آرزوی آزادی برای همه مردم، سیاهوسفید، شد. من این نکته را بهتر از هر چیز دیگری میدانستم که درست همان گونه که ستمدیدگان باید آزاد شوند، ظالمان نیز باید آزاد گردند. مردی که آزادی مرد دیگری را از او میگیرد، خود اسیر تنفر است و در پشت میلههای تعصب و کوته اندیشی گرفتار است. من اگر آزادی فرد دیگری را از او میگیرم، واقعاً آزاد نیستم و قطعاً وضعیت من مشابه وقتی است که آزادی مرا از من گرفته باشند. وقتی از زندان آزاد شدم مأموریت من این بود که هم ظالم و مظلوم را آزاد کنم.»
«در طول زندگیام خود را وقف مردم آفریقا کردهام. با استیلای سفیدپوستان مبارزه کردهام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کردهام. به دنبال آرمان جامعهای آزاد و دموکراتیک بودهام که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد، آمادهام برای این آرمان بمیرم.»