کیک خوئی را با نوشابه کافی کولا میل کنید
تیتر این یادداشت چه جمله آشنایی است در ذهنها. تا چند سال پیش در بوفه مدارس یا سینماها، در سوپرمارکت و بقالیها همهجا پر بود از کیک و کلوچه خوئی و نوشابهای با شیشه متفاوت به اسم کافی کولا.
الهام موسی خانی*: تیتر این یادداشت چه جمله آشنایی است در ذهنها. تا چند سال پیش در بوفه مدارس یا سینماها، در سوپرمارکت و بقالیها همهجا پر بود از کیک و کلوچه خوئی و نوشابهای با شیشه متفاوت به اسم کافی کولا. در پس این نوستالژی جادویی که همه ما در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد از آن خاطرههای زیادی داریم، مردی بود سختکوش و پرتلاش. مردی که با خستگی و نشستنن بیگانه بود. مردی که هیچگاه در سختترین شرایط دست از کار و تولید نمیکشید. او کسی نبود جز محمدعلی موسی خانی. در زمانی که هنوز بسیاری از برندهای صنایع غذایی به قدرت امروزی نرسیده بودند او در این عرصه کاری کرد کارستان و بازار استان، کشور و منطقه را در دست گرفت. و بیش از 1000 نفر از مردان و زنان شهرمان را در اوج سالهای سازندگی به کار گماشت.
سالهایی که نظام اقتصادی ایران دوران پس از جنگ را تجربه میکرد و کار و تولید از هرکسی ساخته نبود؛ اما ناگهان همهچیز به مانند ساختمان پلاسکو که این روزها خبر و تصویرش همه جا هست آوار شد بر سر موسی خانی. دلیل و چراییاش در این مقال نمیگنجد و من نیز قصد بیان آن را ندارم. اینکه آیا او اشتباه کرد یا نظام سرمایهداری او را به این ورطه کشاند و یا بازیهای سیاسی در این زمینه نقش داشت هیچکدام مهم نیست. برگزاری آیین تجلیل از اعضای هیئت نمایندگان ادوار اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی در روز چهارشنبه 13 بهمنماه جاری مرا به عنوان فرزند موسی خانی بر آن داشت تا درد دلی کنم. بسیاری از مسئولان دولتی و خصوصی به هنگام مرگ پدرم در وصف او بسیار سخن گفتند؛ اینکه او انسان بزرگی بود، کارهای بزرگی کرد، خیّر بود، چند صد خانواده در کنارش ارتزاق میکردند و ... اما دریغ و صد افسوس که چه در دوران حیاتش و چه پس از مرگش هیچ اقدام و کمکی در جهت رفع مشکلش نشد یا اگر هم شد مؤثر نیفتاد و سرنوشت موسی خانی همانی است که امروز فرزندانش با مشکلات زیادی مواجه هستند و همسرش نگران و مضطرب از اینکه طلبکاری به سراغش آید. چگونه است که در این شهر میلیونها تومان خرج برنامههای مختلف میشود؛ اما نتوانستند به موسی خانی کمک کنند!؟ موسی خانی که روزی دست خیلیها را گرفت، اما کسی دست او را نگرفت یا اگر گرفت زورش به کلاف سر درگم موسی خانی؛ بروکراسی نظام اداری، قوانین دست و پاگیر نظام اقتصادی و دستگاه عدالتگستر قضا نرسید تا شاید پس از مرگش خانوادهاش آسودهخاطر شوند و شب را سر آرام بر زمین گذارند. آنها فقط لقمهای آرامش جستجو میکنند نه اینکه به دنبال مال از دست رفته پدر باشند. کجایند آنهایی که روز تشییع پیکرش مصاحبهها کردند، پیامها فرستادند، ابراز دِین کردند، از خوبیهایش گفتند، از بزرگیاش، تلاشش، خیر رساندنش، ادعای برادری و شاگردی کردند. امروز کجایند که گره از کار فرزندانش باز کنند. روی سخنم با همه دوستان است؛ از یاران و شرکای قدیم و دوستان جدید بگیر تا امامجمعه محبوب اصفهان، استاندار معزز و مسئولان شهر استان، نمایندگان محترم مجلس، هیئت نمایندگان، ریاست و هیئترئیسه محترم اتاق بازرگانی، دادستان مردمی و پیگیر... یک سال گذشت. گلایهام نیاز مالی نیست که خدا را شکر همت و پشتکار را از آن بزرگمرد به ارث بردهایم. هنوز این گره کور است و ما فرزندانش در تلاش برای بازکردن این گره کور، ولی ناتوانیم از بازکردنش به تنهایی. اما برای شما بزرگان این گره چندان هم کور نیست. کافی است به گونهای دیگر نسبت به حل آن بنگرید و برای رضای خدا، حل مشکل چند صد خانواده کارگر گرفتار، آرامش خانواده و روح آن مرحوم قدمی بردارید.
*دختر مرحوم محمد علی موسی خانی
سالهایی که نظام اقتصادی ایران دوران پس از جنگ را تجربه میکرد و کار و تولید از هرکسی ساخته نبود؛ اما ناگهان همهچیز به مانند ساختمان پلاسکو که این روزها خبر و تصویرش همه جا هست آوار شد بر سر موسی خانی. دلیل و چراییاش در این مقال نمیگنجد و من نیز قصد بیان آن را ندارم. اینکه آیا او اشتباه کرد یا نظام سرمایهداری او را به این ورطه کشاند و یا بازیهای سیاسی در این زمینه نقش داشت هیچکدام مهم نیست. برگزاری آیین تجلیل از اعضای هیئت نمایندگان ادوار اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی در روز چهارشنبه 13 بهمنماه جاری مرا به عنوان فرزند موسی خانی بر آن داشت تا درد دلی کنم. بسیاری از مسئولان دولتی و خصوصی به هنگام مرگ پدرم در وصف او بسیار سخن گفتند؛ اینکه او انسان بزرگی بود، کارهای بزرگی کرد، خیّر بود، چند صد خانواده در کنارش ارتزاق میکردند و ... اما دریغ و صد افسوس که چه در دوران حیاتش و چه پس از مرگش هیچ اقدام و کمکی در جهت رفع مشکلش نشد یا اگر هم شد مؤثر نیفتاد و سرنوشت موسی خانی همانی است که امروز فرزندانش با مشکلات زیادی مواجه هستند و همسرش نگران و مضطرب از اینکه طلبکاری به سراغش آید. چگونه است که در این شهر میلیونها تومان خرج برنامههای مختلف میشود؛ اما نتوانستند به موسی خانی کمک کنند!؟ موسی خانی که روزی دست خیلیها را گرفت، اما کسی دست او را نگرفت یا اگر گرفت زورش به کلاف سر درگم موسی خانی؛ بروکراسی نظام اداری، قوانین دست و پاگیر نظام اقتصادی و دستگاه عدالتگستر قضا نرسید تا شاید پس از مرگش خانوادهاش آسودهخاطر شوند و شب را سر آرام بر زمین گذارند. آنها فقط لقمهای آرامش جستجو میکنند نه اینکه به دنبال مال از دست رفته پدر باشند. کجایند آنهایی که روز تشییع پیکرش مصاحبهها کردند، پیامها فرستادند، ابراز دِین کردند، از خوبیهایش گفتند، از بزرگیاش، تلاشش، خیر رساندنش، ادعای برادری و شاگردی کردند. امروز کجایند که گره از کار فرزندانش باز کنند. روی سخنم با همه دوستان است؛ از یاران و شرکای قدیم و دوستان جدید بگیر تا امامجمعه محبوب اصفهان، استاندار معزز و مسئولان شهر استان، نمایندگان محترم مجلس، هیئت نمایندگان، ریاست و هیئترئیسه محترم اتاق بازرگانی، دادستان مردمی و پیگیر... یک سال گذشت. گلایهام نیاز مالی نیست که خدا را شکر همت و پشتکار را از آن بزرگمرد به ارث بردهایم. هنوز این گره کور است و ما فرزندانش در تلاش برای بازکردن این گره کور، ولی ناتوانیم از بازکردنش به تنهایی. اما برای شما بزرگان این گره چندان هم کور نیست. کافی است به گونهای دیگر نسبت به حل آن بنگرید و برای رضای خدا، حل مشکل چند صد خانواده کارگر گرفتار، آرامش خانواده و روح آن مرحوم قدمی بردارید.
*دختر مرحوم محمد علی موسی خانی