اصفهان جزء ۱۰ شهر افسرده ایران است

الگوهای نامناسب برای شاد زیستن و عدم مهارت برای ساختن یک زندگی شاد در کنار نهادهایی که همتی برای شادی آفرین بودن ندارند، باعث شده تا شهری که روزگاری خنده از لبِ آن نمی‌افتاد به یکی از شهرهای افسرده ایران تبدیل شود.

الگوهای نامناسب برای شاد زیستن و عدم مهارت برای ساختن یک زندگی شاد در کنار نهادهایی که همتی برای شادی آفرین بودن ندارند، باعث شده تا شهری که روزگاری خنده از لبِ آن نمی‌افتاد به یکی از شهرهای افسرده ایران تبدیل شود.

به گزارش ایمنا، در هفته‌های گذشته گزارشی در رسانه‌ها دست به دست شد که گفته می‌شد "احساس خوشی داشتن" را در میان مردم استان‌های مختلف ارزیابی کرده است؛ فارغ از آنکه چنین گزارشی تا چه میزان دارای صلاحیت علمی است، چنین آماری باعث شد تا توجه‌ها بیش از پیش به میزان شاد بودن مردم اصفهان جلب شود.

این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم ایران در میان شادترین کشورهای جهان رتبه ۱۵۶ را داشته و حتی از برخی همسایگان خود نیز در این خصوص پایین‌تر است؛ به همین جهت مرتضی پدریان، آسیب شناس اجتماعی در گفت‌وگو با ایمنا به شرح چرایی شاد نبودن مردم اصفهان پرداخته است.

او سیستم شادی را زیرمجموعه‌ای از سیستم تخلیه هیجان می‌داند و می‌افزاید: در همین رابطه رشته‌های مختلف تحت عنوان شادی زیرمجموعه‌هایی برای خود تعریف کردند مانند روانشناسی یا جامعه‌شناسی شادی و از آنجایی که تخلیه هیجان بخشی از ویژگی‌های طبیعی و غریزی زیست جمعی انسان‌هاست، آنها برای این منظور مناسکی را تعریف کرده‌اند که در این مناسک افراد اقدام به سیستم تخلیه هیجان می‌کنند.

این آسیب‌شناس اجتماعی با بیان اینکه در دنیا حدود سه دهه از گرایش به آموزش شاد زیستن به مردم می‌گذرد، تصریح می‌کند: تخلیه هیجان به دو صورت انجام می‌شود که این دو نوع از تخلیه هیجان شامل مناسک غم و شادی است که مناسک در اصل نوعی بهانه یا عامل برای تخلیه هیجان در کل دنیاست.

پدریان با بیان اینکه از آغاز زیست جمعی انسان سیستم تخلیه هیجان با دو رویکرد شادی و غم در زندگی اجتماعی انسان ظهور پیدا کرده است، اظهار می‌کند: تاریخ کشور ما جشن‌هایی را به مناسبت‌های طبیعی، دینی، تاریخی، ورزشی و فرهنگی تعریف کرده و بر اساس آن اقدام به سیستم تخلیه هیجان در دو بخش شادی و غم کرده به طوری که جشن‌هایی مانند جشن آب، مهرگان، سپندارگان، نوروز و چهارشنبه سوری برای تخلیه هیجان و شادی‌های گذشتگان ما تعریف شده بود.

گرایش به غم در اصفهان بیشتر از شادی بوده است

این استاد دانشگاه می‌گوید: وقتی که حوزه‌های نگرشی هنجارفرستان و هنجارگذاران و متولیان فرهنگ جامعه به جای تخلیه هیجان در هر دو کانال‌ شادی و غم به صورت توامان سیستم تخلیه هیجان را روی غم بیندازند خودبه‌خود جامعه دچار نوعی غم‌زدگی و شکل‌گیری فرهنگ غم دسته جمعی در نظام اجتماعی می‌شود.

او وجود فرهنگ غم دسته جمعی را عامل حرکت به سمت نوعی فرورفتگی در خود و گریزان بودن از دیگران می‌داند و تصریح می‌کند: مبنای تئوریک این پدیده ارتباط با دنیای معنویت را ناممکن می‌داند مگر اینکه در حوزه غم و گریه و غم دسته جمعی حرکت کنیم که این امر باعث می‌شود جامعه به سمت غم دسته جمعی حرکت کند که این فرهنگ در کشور ما یک فرهنگ غالب است.

این جامعه‌شناس در خصوص عوارض وجود پدیده غم در اصفهان می‌گوید: در اصفهان به دلیل اینکه این پدیده ظهور و بروز بیشتری دارد خودبه‌خود فرهنگ غم دسته جمعی با شدت بیشتری بروز می‌کند علیرغم اینکه به لحاظ پتانسیل و نیروی بالقوه، جامعه اصفهان توانمندی شادی‌بخشی و تخلیه هیجان را دارد.

پدریان در خصوص اسطوره‌های شادی آفرین در اصفهان می‌گوید: اسطوره‌هایی مثل ارحام صدر نمونه شادی آفرین در فرهنگ اصفهان بوده و این پتانسیل به دلیل اینکه اصفهانی‌ها بالقوه شاد و حاضر جواب بوده‌اند که تفکر حاکم بر جامعه را به سمت غم دسته جمعی هدایت کرده‌ایم و این فرهنگ غم دسته جمعی توسط نهادهای تصمیم‌گیر حوزه‌های فرهنگی جامعه ما به شدت در حال بازتولید است.


زاینده‌رود پدیده شادی‌بخش اصفهان است

او استفاده از ابزارهای شادی‌آفرین را ضروری ارزیابی می‌کند و می‌افزاید: می توان در اماکن تفریحی و فرهنگی کنش‌های جمعی شادی بخش اتفاق بیفتد اما متاسفانه امروز به این امر توجه چندانی نمی شود.

این آسیب‌شناس اجتماعی با بیان اینکه پدیده زاینده‌رود در اصفهان به عنوان یک عامل شادی‌بخش مطرح است، تصریح می‌کند: میزان افسردگی مردم اصفهان در زمان بسته بودن زاینده‌رود افزایش می‌یابد و این امر در اصفهان بسیار مهم است و در کل این ساختارهای فردی و اجتماعی هستند که باعث شکل‌گیری شادی می‌شود یعنی اینطور نیست که تنها عوامل فردی یا عوامل اجتماعی به تنهایی موثر باشند.

این استاد دانشگاه ساختارهای اجتماعی را دارای نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری شادی در جامعه می‌داند و تصریح می‌کند: وقتی اعضای جامعه نتوانند به اهداف و برنامه‌هایی که برای زندگی خود تعیین کرده‌اند برسند این پدیده باعث شکل‌گیری حس ناامیدی در افراد می‌شود و ناامیدی به دنبال خود دل‌مردگی و افسردگی می آورد و دقیقا این دو مورد نقطه مقابل شادی هستند.

پدریان در تشریح ساختارهای اجتماعی موثر در شادی می‌گوید: برای مثال وقتی که درس می‌خوانید تا از آن بهره اجتماعی ببرید اما ساختارهای اجتماعی اجازه بهروه‌وری افراد از سرمایه‌گزاری‌های معنوی و اجتماعی شما را نمی‌دهند دچار نوعی دلمردگی می‌شوید که اینها مانع بروز احساسات شاد در افراد می‌شود.

او ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در این امر موثر می‌داند و اظهار می‌کند: وقتی به جای اینکه بچه‌ها را در مدرسه با فرآیند شادی آشنا کنیم پدیده مرگ بر این و آن را آموزش می‌دهیم این کودک در آینده نمی‌تواند با شادی ارتباطی برقرار کند چرا که در ابتدا او را با پدیده مرگ آشنا کرده‌ایم و پدیده مرگ نقطه مقابل شادی و امید است.

این جامعه‌شناس می‌افزاید: برای اینکه شاد زندگی کنیم باید دیگران را دوست داشته باشیم و زمانی که دوست داشتن را به کودکان خود آموزش نمی‌دهیم قطعا نمی‌توانیم شادی‌آفرین باشیم.

تصمیمات اتخاذ شده در اصفهان با روحیات مردم مطابق نبوده است

پدریان تصریح می‌کند: این بی اهمیتی نسبت به شادی آفرینی در نظام آموزش و پرورش نیز دیده می‌شود به گونه‌ای که گاهی حتی زنگ ورزش دانش‌آموزان نیز به‌خاطر پرداختن به سایر درس‌ها گرفته می‌شود.

او با ابراز تاسف از بی‌توجهی صداوسیما به موضوع نشاط‌ آفرینی در جامعه می‌افزاید: متاسفانه در صداوسیمای ما چندان برنامه‌های شادی‌آفرین دیده نمی‌شود و همه برنامه‌ها به نوعی وحشتناک حتی ضد شادی‌آفرینی هستند.

این جامعه‌شناس با اشاره به اصلی‌ترین موضوع شاد بودن انسان‌ها اظهار می‌کند: اگر قرار است شادی را به جامعه تزریق کنیم باید نگاه‌مان را به خدا تغییر دهیم، خدا تنها با گریه ما با ما ارتباط برقرار نمی‌کند خدا با خندیدن و شاد بودن ارتباط بهتری را با بندگان برقرار می کند.

پدریان لزوم برنامه‌ریزی در موضوعات شاد را الزامی می‌داند و می‌گوید: اینکه درصد زیادی از اصفهانی‌ها امروز به سمت خرید زمین در شمال کشور رفته‌اند نشانگر حس ناامیدی از وضعیت اصفهان است که این امر خود ناآشنایی کنشگران اجتماعی، برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران این شهر با فرهنگ اصفهان را نشان می‌دهد و نشانگر این است که تصمیمات اتخاذ شده آنها بر اساس نیازهای مردم اصفهان نیست که تا این حد سرخوردگی در مردم این شهر ایجاد کرده که در بررسی‌ها رتبه آخر را کسب کرده‌اند.


اصفهان جزء ۱۰ شهر افسرده ایران است

همچنین کوروش محمدی، رییس کمیسیون اجتماعی و محیط زیست شورای شهر اصفهان نیز در واکنش به انتشار آماری که پیش از این نام برده شد، می‌گوید: درباره این مطالعه نمی توانم اظهارنظری کنم چون من در جریان دقت علمی آن نیستم اما پژوهشی که بین سال‌های ۹۲ تا ۹۵ در اصفهان انجام دادیم نشان داد که اصفهان جزء ۱۰ شهر افسرده کشور است.

او ادامه می‌دهد: وقتی سرمایه اجتماعی و زیرمقیاس‌های آن سطح پایینی را به خود اختصاص دهند، مشاهده جامعه‌ای که از نشاط اجتماعی فقیر است چندان دور از انتظار نیست؛ در چنین جامعه‌ای ارتباط اجتماعی ضعیف شده و در نتیجه انسجام و مشارکت اجتماعی پایین می آید، ارتباطات فردی شده و از حوزه فردی به خود افراد برمی گردد؛ افراد مدام با خودشان درگیر می‌شوند و این موضوع آمار افسردگی را بالا می‌برد.

رییس کمیسیون اجتماعی شورای شهر معتقد است که باید به این موضوع به‌صورت سیستمی نگاه کرد و اضافه می‌کند: در کلانشهری مانند اصفهان که آمار طلاق و اعتیاد چشمگیر است، آیا این موضوع دلیل نمی‌شود که بپذیریم در حوزه فردی و اجتماعی مشکلاتی داریم؟ مگر می‌شود یک جامعه با نشاط باشد اما آمار طلاق در آن بالا باشد؟ اگر به این موضوع به‌صورت سیستمی نگاه کنیم متوجه می‌شویم که میزان طلاق و اعتیاد در اصفهان، می‌تواند خود به خود افسردگی و کاهش نشاط اجتماعی را نشان دهد و در مقابل همین کاهش نشاط و افسردگی نشان دهنده طلاق، اعتیاد و سایر آسیب‌ها در جامعه است که به نوعی یک رابطه دو سویه باهم دارند.

او می‌گوید: در اینکه اصفهان از نظر افسردگی آمار بالایی دارد، قطعی است زیرا در همان پژوهشی که پیشتر گفتم به نزاع و پرخاشگری خانگی نیز رسیدیم؛ آستانه تحمل پایین که در نوع رانندگی مردم اصفهان مشهود است و یا عصبانیت های گاه و بیگاه آن‌ها گواه روشنی از این مطلب است که باید عوامل آن بررسی شود زیرا موارد درگیر در این موضوع زیاد هستند از جمله مباحث خانواده، روابط اجتماعی ضعیف، بیکاری، تبعیض ها، مهاجرت‌ها و سایر موارد دیگر؛

محمدی مهاجر پذیر بودن اصفهان را در این موضوع دخیل می‌داند و می افزاید: تعارض و تضاد در بافت‌های اجتماعی بین شهروندان و بارگذاری های جمعیتی نتیجه مهاجرت به شهرهایی مانند اصفهان است که به تمام این موارد می‌توان نبود زاینده‌رود را نیز اضافه کرد، زیرا این رودخانه عزیزِ مردم شهر شده و نبود آن موجب نگرانی آنان می‌شود هرچند که نمی‌توان تمام دلیل شاد نبودن اصفهانی‌ها را به‌خاطر زاینده‌رود دانست زیرا چند سال پیش و در زمان پژوهشی که صحبت از آن شد، زاینده‌رود جاری بود و با این وجود اصفهانی‌ها افسرده بودند.


راه درمان چیست؟

محمدی راه‌حل برون رفت از این وضعیت را اینگونه شرح می‌دهد: برخی معتقدند که باید تولید شادی کنیم تا مردم شاد باشند، برنامه های شاد، مفرح، بانشاط در سطح شهر و غیره ایجاد کنیم که بخشی از این نگاه توسط شهرداری اجرا می‌شود اما نگاه دیگری نیز وجود دارد و آن این است که ما تنها تمرکز خود را روی ایجاد شادی نگذاریم بلکه مهارت شاد زیستن را به مردم یاد دهیم تا آنان شادی را حس کرده و خود آن را ایجاد کنند.

او معتقد است: متأسفانه نگاه غالب در جامعه و مدیریت شهری، همان نگاه اول است. حتی شاهد بودیم زمانی که این خبر بیرون آمد چند تن از مسئولین فرهنگی و اجتماعی شهر اظهارنظرهایی کردند و گفتند این آمارهم می گوید که برای مردم شادی ایجاد کنیم این در واقع همان خطر بالقوه‌ای است که باعث هدر رفتن منابع و آسیب های جدی به جامعه است بنابراین ما باید برای آموزش مردم برنامه ریزی کنیم و نگاهمان را به آن سمت ببریم.

رییس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تصریح می‌کند: اگر حتی رویدادهای شادی را نیز برای یک مناطق و محله‌های سطح شهر برگزار کنیم ممکن است مردم خیلی لذت ببرند اما این مردم کسانی هستند بعد از برنامه به خانه هایشان رفته و دوباره سرهمان سفره ای می‌نشینند که در آن ارتباط نیست، زیر سقفی می‌روند که آدم هایش یکدیگر را نمی‌شناسند و دوست ندارند، آدم هایش نمی دانند چطور باهم رفتار کنند؛ مانند همان را در قشر دیگری می‌بینیم که ممکن است مسافرت‌های طولانی مدت را تجربه کنند اما زمانی که برمی گردند باهم قهر هستند، زیرا مهارت استفاده از لحظات شاد خود را ندارند بنابراین ما باید این نگاه را تغییر دهیم.

او می‌گوید: جامعه باید شاد زندگی کردن را یاد بگیرد، شاد زیستن هم لزوما لبخندی بر لب و انبساط خاطر به مفهومی که در ظاهر می بینیم نیست، شاید آن حس شادی است که افراد می توانند برای خود ایجاد کنند یعنی نگاهی خوش بینانه به زندگی داشته باشند.

ارسال نظر