گفت‌وگو با حمیدرضا امامی به بهانه اجرای نمایشگاه آثارش در اصفهان

گم‌گشته در نوستالژیک فضا

آدم‌ها غایب هستند، بیشتر فضا تو را درگیر می‌کند فضایی که در آن جدال نور و سایه را مشاهده می‌کنی، فضا در قالب پرسپکتیو بیان‌شده است و هر فضایی در فضای دیگر در اوج یگانگی خود گم می‌شود، بیشتر که به آثار نگاه می‌کنی پارادوکس نور و سایه را درک می‌کنی، پارادوکسی که توانسته جنبه بصری آثار را قابل‌درک‌تر برای مخاطب کند، اما در پس هرکدام از آثار یک هرمنوتیک هنری پنهان است و شاید به همین خاطر است که هر فرد برداشت خود را از آثار خود را دارد.

گم‌گشته در نوستالژیک فضا

هرچند ظاهر اشیا و رنگ‌بندی آثار شکل مدرن به خود گرفته است اما بیشتر که به آثار توجه می‌کنی یک حس نوستالژیک همراه با اندوهی آشنا را در دورنت زنده می‌کند، گویی خودتو بخشی از این اثر بوده‌ای و حال از اثر جداشده‌ای و به آن نگاه می‌کنی، گم‌گشته در نوستالژیک فضا شاید بهترین توصیف از نمایشگاه مجموع آثار حمیدرضا امامی، نقاش معاصر باشد که این روزها در گالری«اکنون» برپاست، بر همین اساس اصفهان امروز گفت‌وگویی را با این هنرمند انجام داده که در ذیل ازنظر می‌گذرانید.

سابقه‌ای از فعالیت‌های هنری خود و تعداد نمایشگاه‌هایی که تابه‌حال برگزار کرده‌اید به‌طور خلاصه بفرمایید ؟

فعالیت هنری من از زمان ورود به دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز شد اما از قبل به‌صورت پراکنده در دانشگاه تهران تصویرسازی انجام می‌دادم و نمایشگاهی به‌صورت طراحی و نقاشی در گالری این دانشگاه برگزار کردم ، تا اینکه بعد با مراجعه به مشهد در سال 1384 یک نمایشگاه گروهی و در سال 86 یک نمایشگاه انفرادی برگزار کردم و تا به امروز مجموع نمایشگاه‌های انفرادی من به 10 نمایشگاه برمی‌گردد البته نمایشگاه‌های گروهی در کشورهای مختلف هم برگزار کرده‌ام که تعداد آن‌ها درمجموع بالغ‌بر 20 نمایشگاه گروهی بوده است.

به‌طورمعمول هر هنرمندی یک سبک خاصی دارد ؛ سبک یا اثرانگشت شما در هنر تجسمی چیست ؟

آنچه من از نمایشگاه انفرادی درگیر آن بودم در ساختار کار ، محتوا را می‌دیدم؛ من به ساختار و کنتراست کار به‌شدت اعتقاددارم و در کاره‌ایم پررنگ می‌کنم و در رابطه با این کنتراست در کیفیت کارهای بصری ، بیشتر به‌صورت نور و سایه ( یا جنبه‌های مکملی ) یا تیرگی و روشنی تمرکز می‌کنم .

کمی که جلوتر آمدم ، به خود نور بسیار علاقه‌مند شدم و در کارهای اخیرم که تا نمایشگاه 99 بوده ، نور و سایه شخصیت بیشتری پیدا می‌کنند و بعد وارد کار می‌شویم. من از پاساژ در تصاویر خیلی کم استفاده می‌کنم و تیز گونه عمل می‌کنم ؛ چیزی که دوست دارم مخاطب با آن مواجه شود نور و سایه است و در این کار به‌طورمعمول نشانه‌هایی را از «رامبرانت» ، «باروک» و جلوتر برش‌های تیز گونه و نگارگری‌های پلکانی و حالت پرسپکتیو را از «ادوارد هاپر» الهام گرفته‌ام .


دلیل علاقه‌ی شما به پارادوکس نور و سایه ، و نگاه پرسپکتیو شما در هنرهای تجسمی چیست ؟

هنرمندان زیادی در ایران و کشورهای مختلفدر دوره‌های مختلف ( به‌ویژه باروک و رامبرانت ) کارکرده‌اند . اما من فقط سعی کرده‌ام با نوع چیدمانی که دارم شخصی‌سازی کنم .

شخصی‌سازی و یا این اثرانگشت در آثار شما چگونه بروز پیدا می‌کند؟

به‌صورت مستقل‌تر نگاه کردم ؛ چه به‌صورت پالت رنگی و چه در ترکیب‌بندی‌هایم . در صورت‌بندی‌هایی که به‌صورت نور و سایه‌ی ملموس و رئال گونه‌ای که داریم ( ازآنجایی‌که خیلی استرلیزه کار می‌کنم ) سعی می‌کنم در بعضی جاها روی نور تأکید کنم و درجاهایی روی سایه ، درحالی‌که نور هم هست .

هنرمند سعی می‌کند از تکنیک‌های مختلفی استفاده کند تا تجربه‌ی زیستی خود را در قالب آثارش بیان کند، برای شما چگونه است ؟

من وقتی به دوران مدرسه برمی‌گردم اول فضا ، نور و سایه برایم خاطره شده و در ذهنم مانده است یا حتی سایه بازی دوران کودکی . حتی در حال حاضر که با شما صحبت می‌کنم تصویر نوری که از لابلای دختان خیابانی که در دوران کودکی از آن عبور می‌کردم برایم تداعی می‌شود و برایم جذاب است . این تجربه‌ی من است که به‌صورت ناخودآگاه به‌طرف نقاشی کشیده شده‌ام .

این سبک هنری شما تا چه اندازه برای مخاطب در قالب نقاشی قابل‌فهم است ؟

این را باید از مخاطب پرسید .

نمایشگاه شما برای مخاطب خاص برگزار می‌شود یا مخاطب عام ؟

من علاقه دارم آثارم با مخاطب تکمیل شود . اثر هنری من به طور معمول کلیتی دارد یا کنتراستی لحاظ سیاسی ، اجتماعی یا فردی ، که من از طریق تصویر به مخاطب می‌رسانم و مخاطب عام به من چیزی از تصویر می‌رساند که برام جذاب‌تر است.

علت اینکه نمایشگاه هتان عنوان خاصی نداشت، چیست؟

چون گلچینی از مجموعه‌های مختلف بوده نام خاصی ندارد و مروی بر آثار است .

در مورد آثارتان بگویید و در مورد موضوع آن‌که براساس چه پارامترهایی انتخاب می‌کنید توضیح دهید ؟

همه‌ی کارهای من یک آن ( یا یک‌لحظه ) است . تمام آثار من برگرفته‌شده از زیست محیط است ؛ یعنی چیزی را می‌بینم ؛ فقط دیدن نه شنیدن و با آن فضا مواجه می‌شوم ، سپس احساس می‌کنم این فضا با پس ذهنی من انطباق دارد بعد کم‌کم اتود می‌زنم .

نه ، بیشتر می‌توان گفت یک‌لحظه است که خود مخاطب ممکن است بعد با آن مواجه شود و بعد احساس کند که برای خودش هم اتفاق افتاده است ( فریز شدن ) .

چه چیزی به این اندازه علاقه به فریز شدن را برای شما ایجاد کرده برخلاف باقی هنرمندان که به فکر سیال بودن آثار هنری‌شان هستند ؟

این‌ها کارهای فیگوراتی است که گفتم اما در کارهای مه ( که حدفاصل مخاطب و بیننده است ) ، سیال بودن رادارم .

علت اینکه در آثارتان آدم‌ها کمرنگ‌تر از فضا هستند، چیست؟

چون من دوست ندارم اشاره به رو داشته باشم. به طور معمول در نقاشی‌هایم هم حضور فیگورها پنهان است ، و در مکالماتم هم کم‌حرف هستم بیشتر دوست دارم شنونده باشم .

شما در مشهد ، اصفهان و شهرهایی که فضا و معماری سنتی دارند بوده‌اید اما در آثارتان مدل مدرن دیده می‌شود ، علت آن چیست ؟

این برمی‌گردد به دوران کودکی و موقعیت محل زندگی کودکی ام . جنس نقاشی‌های من گویی از خاک است ، فقط در کارهای من آسمان را نمی‌بینید که این برمی‌گردد به قرن دوم و سوم و بعد قرن پنجم و ششم و کاشی‌کاری و دید سنتی ؛ این دید سنتی و زیرپوستی من است که در نقاشی‌هایم هم‌کفو در دیوار از یک جنس است که همه از خشت وگل است که به دید سنتی من برمی‌گردد .

اتفاقات اجتماعی روی نقاشی‌های هنرمندان اثر می‌گذارد و تلخ و شیرین خود را نشان می‌دهد ، در آثار شما چگونه خود را نشان می‌دهد ؟

به‌صورت نور و سایه . اثر بصری یک کیفیت روانی روی ما می‌گذارد در آثار من کنتراست و متعاقب آن پارادوکس و به همین ترتیب زندگی ، مرگ ، روز ، شب ، امید ، ناامیدی ، تیرگی و روشنی را به مخاطب القا می‌کند . درجایی از فضا هیچ‌چیزی نداریم که همان مرگ را نشان می‌دهد که همان تاریکی در نقاشی من است . به عنوان مثال در نقاشی مه به نقطای رسیده که چیزی نمی‌توانی ببینی ؛ شاید همان مرگ را نشان می‌دهد ازنظر فضای اجتماعی ، پارادوکس هم که همواره در زندگی با ما هست ؛ در خانواده ، در مدرسه ، در کودکی ، در جامعه ، در سیاست ، که من در تصاویر خیلی زیرپوستی نشان می‌دهم

ارسال نظر