برای آنان که سهم مردم اصفهان از زایندهرود را انکار میکنند
سیاحان و سفرنامه نویسان جهان درباره زایندهرود چه گفتند؟
آنهایی که جاری بودن رودخانه زایندهرود در شهر اصفهان را انکار و مطالبه جاری بودن دائمی آن را در اصفهان ناشی از خودخواهی مردم این شهر میدانند، متنهای سفرنامههای مشهور جهان به اصفهان را در ذیل برایشان قرار میدهم تا بار دیگر متوجه شوند این رودخانه از گذشتههای دور چه نقش مهمی در فرهنگ و زیست این مردم شهر داشته است.
جز حسرت سنگین و خاطره شیرین از جاری بودنش درگذشته، چیز دیگر از آن برای مردم اصفهان باقی نمانده است، رودی که با این شهر و تاریخ این شهر گرهخورده بود بهیکباره در سالهای اخیر از مردم نصف جهان دریغ شد و جز شوق کوتاهی برای بازگشایی آن در مدت کوتاه،مردم اصفهان دیگر سهمی از این رود ندارند. و حال با افتتاح پروژه بن- بروجن این شوق کوتاه از مردم برای همیشه گرفته شد، آری رودی که از دیرباز تاکنون در این شهر جاری بوده و بازندگی و فرهنگ مردم اصفهان گرهخورده بود، امروز توسط برخی مسئولان و مردم شهرهای کشور انکار میشود، و این انکار بهاندازهای است که انگار این رود از گذشته نقش چندانی در این شهر و فرهنگ مردمانشان نداشته است، اما آنهایی که جاری بودن رودخانه زایندهرود در شهر اصفهان را انکار و مطالبه جاری بودن دائمی آن را در اصفهان ناشی از خودخواهی مردم این شهر میدانند، متنهای سفرنامههای مشهور جهان به اصفهان را در ذیل برایشان قرار میدهم تا بار دیگر متوجه شوند این رودخانه از گذشتههای دور چه نقش مهمی در فرهنگ و زیست این مردم شهر داشته است.
پیترو دلاواله، جهانگرد ونیزی، در سال ۱۶۱۷ میلادی زایندهرود را توصیف کرده است:
«خیابان را رودخانهای قطع میکند که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویبار، که از کوهستانهای نزدیک سرازیر میشوند، به وجود آمده است. فرق این رودخانه با سایر رودخانههای دیگر جهان این است که بعد از طی مسافتی به شعبات بسیار کوچک تقسیم میشود و بدون اینکه آب آن به دریا بریزد، در زمین فرو میرود.»
تاورنیه، سیاح فرانسوی، در زمان سلطنت شاه صفی (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ میلادی) به اصفهان سفر کرد. او دربارهی زایندهرود نوشته:
«این رودخانه، مثل اکثر رودهای ایران، قابل کشتیرانی نیست اما برای اصفهان کمک بزرگی است. شاهعباس میخواست زایندهرود و کارون را به یکدیگر وصل کند اما عمرش وفا نکرد و جانشینانش هم نقشهی او را تعقیب نکردند. برای این کار صنعت و علم مهندسان اروپایی لازم بود. اگر این خیال بزرگ صورت میگرفت، زمینهای اصفهان آبادترین و حاصلخیزترین قطعات روی زمین میشد. اما حالا آن رودخانه بیهوده از زمینهای بیآبوعلف و نمکزار میگذرد و به هدر میرود.
«شاهعباس میخواست زایندهرود و کارون را به هم وصل کند اما عمرش وفا نکرد»
رودخانهی زایندهرود در زمستان طغیان میکند ولی تابستان آبش بهقدری کم میشود که بهجای عبور از پلها میتوان به آب زد. در چند کیلومتری بالای اصفهان، چندین نهر از آن سوا میکنند که برای کشت و زرع مزارع و باغها میبرند. بدون این نهرها هیچ زراعتی در آن حولوحوش به عمل نمیآید.
چاههای بسیاری در اصفهان هست که به مقدار کافی آب برای آبیاری از آنها بیرون نمیآید؛ آب رودخانه خیلی بهتر است. قحطی آب، که در همهی ایران عمومیت دارد، سبب شده که در اداره و تقسیم آن منتهای دقت به عمل آید و آب به قیمتی گران فروخته میشود. منصب مدیریت آب یکی از مشاغل پرسود دربار است که به شاه فایدهی بسیار میرساند. هر کس آن شغل را بخواهد باید پیشکش گزافی بدهد».
سانسون، مبلغ مسیحی و جهانگرد فرانسوی، در سال ۱۶۸۳ میلادی دربارهی رودخانهی زایندهرود مینویسد:
«بستر زایندهرود بسیار وسیع است. سنگ و ریگی که رودخانه از کوههای سرچشمه میگیرد بهسرعت سرازیر میشود و موجب میشود بستر رودخانه تغییر کند. هروقت رودخانه طغیان ميکند، بستر زایندهرود در فضای وسیعی عوض میشود. در فصل زمستان زایندهرود بسیار زیبا است اما آنقدر از آن برای آبیاری زمینها نهر جداشده که آب رودخانه در تابستان خشک میشود.
چون آب زایندهرود برای آبیاری دشت وسیع اصفهان کافی نیست، شاهعباس قصد داشت آب کوهرنگ را که در چند کیلومتری بالای اصفهان قرار دارد به آب زایندهرود وصل کند. آقای ژنه (Genest)، مهندس فرانسوی، مسئول پیوند دادن این دو رود بود و مینهای لازم برای از میان برداشتن کوه را نیز فراهم کرده بود اما شیخ علیخان، که در آنوقت وزیر بود، مانع کار شد؛ چون محدود بودن کشت باعث میشد همیشه برای غلهی خود مشتری داشته باشد.
برای پیوند دادن آب کوهرنگ به زایندهرود حتی مینهای لازم را هم از فرانسه آورده بودند اما کار معلق ماند».
انگلبرت کمپفر، جهانگرد آلمانی، نیز در سال ۱۶۸۳ دربارهی نظام آبیاری اصفهان گفت:
«زایندهرود در بستری عریض که عمق چندانی هم ندارد روان است. اصفهان باوجوداین رودخانه است که طراوت و آبادی دارد. قسمتی از رود برای تأمین آب استخرها و حوضهای بیشمار قصرها و خانهها مصرف میشود. در آنجا گاه آب بهصورت فوارههایی به آسمان میجهد که موجب لذت بینندگان میشود ولی اغلب آب آرام و راکد در حوضها قرار دارد. وجود آن برای شستشوهایی که از طرف دین مقررشده (وضو و غسل و طهارت و ...) ضروری است. گویا هرسال حدود یکصد کودک در این حوضها خفه میشوند».
ژان اوتر (Jean Otter) فرانسوی در نیمهی قرن هجدهم دربارهی زایندهرود نوشت:
«گرچه زمین اصفهان خشک است اما در همه جای آن آب در عمق کم وجود دارد. درازای زایندهرود ۱۵۰ کیلومتر است که در بین اصفهان و جلفا از زیر یک پل سنگی به نام سیوسهپل میگذرد و در پایان در مرداب گاوخونی فرو میرود. اگر به این رودخانه نام زایندهرود دادهاند، به خاطر زایش آن در مسیر جریان است. در تابستانها از آب آن بهاندازهای گرفته میشود که دیگر چیزی نمیماند و بیآنکه پاها خیس شوند میتوان از آن گذشت. به خاطر حاصلخیزیای که رودخانه برای زمینهای اطراف دارد، به آن رودخانهی زر نیز میگویند.»
اوژن فلاندن فرانسوی در سال ۱۲۱۹ خورشیدی از باورهای مردم نسبت به زایندهرود نوشته است:
«ایرانیها بر این عقیدهاند که پس از پنهان شدن آب زندهرود، دوباره در زمینهای کرمان ظاهر میشود و به دریای هند میریزد. اما هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا ندارند».
دکتر ویلز انگلیسی در سال ۱۲۴۹ شمسی از طغیان زایندهرود میگوید:
«طغیان زایندهرود اغلب آنچنان سریع و ناگهانی است که تمام نظام تقسیم آب را به هم میریزد. در این هنگام در مدت کمتر از یک ساعت ارتفاع آب بیش از یک متر بالا میآید، تنهی درختان بزرگ را کنده و با خود میبرد. ضمن آن، تعداد زیادی از مردم اصفهان خوشحال و هیجانزده روی پلهای بزرگ بر فراز رود جمع میشوند با ایجاد سروصدا و هیاهو به تماشا میایستند. پس از یکی دو روز سیلاب فرو مینشیند و آب زندهرود دوباره زلالی و پاکیاش را به دست میآورد. آب زندهرود مایهی آبادی و سرسبزی منطقه وزندگی مردم پرتلاش آن است.»