خادمانی که حقوقشان پایمال می‌شود  

حرف تازه‌ای نیست زیرا «تا بود جهان بود و همین بود و همین بود» که شاعر شیرین‌سخن بسراید «برو قوی باش اگر راحت جهان طلبی» و آن وقت نامه‌رسان و پیک دستگاهی قدرتمند و پردرآمد هرروز صبح محموله ارسالی را در کنار راننده وسیله نقلیه گرم‌ونرم با پلاک دولتی و بدون نگرانی از طرح زوج و فرد علی‌رغم گرمای تابستان و سرمای زمستان و دقیقا در ساعات موظف به آدرس‌های ذکرشده برساند

 خادمانی که حقوقشان پایمال می‌شود  


حرف تازه‌ای نیست زیرا «تا بود جهان بود و همین بود و همین بود» که شاعر شیرین‌سخن بسراید «برو قوی باش اگر راحت جهان طلبی» و آن وقت نامه‌رسان و پیک دستگاهی قدرتمند و پردرآمد هرروز صبح محموله ارسالی را در کنار راننده وسیله نقلیه گرم‌ونرم با پلاک دولتی و بدون نگرانی از طرح زوج و فرد علی‌رغم گرمای تابستان و سرمای زمستان و دقیقا در ساعات موظف به آدرس‌های ذکرشده برساند و در مواقع لزوم از فلاسک چای گرم یا آب‌خنکی که به همراه دارد بهره‌مند شود و در پایان ماه از حقوق و مزایایی معادل بالاترین مقام در شرکت پست جمهوری اسلامی ایران بهره‌مند شود. می‌گفت در کنار رادیاتور شوفاژ گرم نشسته بودم و لیوان چای روی پیش‌دستی مقابلم بود، به مطالعه می‌پرداختم که زنگ خانه به صدا درآمد. از مانیتور آیفون جوانی را دیدم که ایستاده و درحالی‌که می‌لرزید و صورتش خیس از باران شلاقی است باعجله می‌گوید لطفا در را باز کنید. شاسی را فشار می‌دهم و خودم را به پشت در حیاط می‌رسانم، در کمال تعجب و زیر بارش شدید باران نامه‌رسان پست را می بینم که ده‌ها بسته و پاکت داخل خورجین و روی ترک و رکاب موتور جای داده که اکثر آن‌ها خیس شده و حالا زیر آب‌چکان سقف پارکینگ پناه گرفته است. پاکتی البته نمدار را به دستم می‌دهد و روی صفحه گوشی با انگشت امضا می‌گیرد تا حرکت کند. از او می‌خواهم که اندکی صبور باشد تا لیوانی از چای گرم برایش بیاورم اما امتناع می‌ورزد و می‌گوید: عجله دارم و باید همه این محموله‌های پیشتاز را به صاحبانشان برسانم. دلم به حالش می‌سوزد، کاوری از صندوق‌عقب خودروی شخصی به او می‌دهم تا روی بسته‌ها و پاکت‌ها بکشد اما برای خودش که نه کلاهی بر سر و نه اورکت بارانی بر تن دارد کمکی نمی‌توان کرد زیرا او به این روش عادت دارد تا زمستان را اینگونه و تابستان گرم را نیز آنگونه بگذراند و در طول دو سال کرونایی بارها مبتلا و بستری شود! زیرا شرکت پست اگرچه از خصولتی‌ها و خودگردان است اما درآمد آنچنانی و بادآورده‌ای ندارد که بتواند با استفاده از ریزش‌های آن ابزار کاری همانند دیگر خصولتی‌ها برای نیروهایش در نظر بگیرد. نه‌تنها یک نامه‌رسان پست بلکه همه کارکنان آن و بخصوص در شعب توزیع و دریافت مرسولات که با آحاد جامعه روبرو هستند و معضلات و چالش‌های خود را به همراه دارند آنچنان مظلوم واقع شده‌اند که هرکدام قبل از رسیدن به سن قانونی بازنشستگی عملا ازکارافتاده می‌شوند. درحالی‌که چون دستشان همیشه خالی است و تریبونی برای اعلام این دردها ندارند که حقوقشان در قیاس با دیگر شرکت‌های وابسته به دولت ازجمله پتروشیمی و نفت، تشابه به فیل و فنجان دارد! و در این میان نامه‌رسان‌ها آخرین رده مظلومانی هستند تا در این شرایط حقوقشان پایمال می‌شود. روی سخن با وزیر مربوطه است که چگونه این ظلم بزرگ در هیچ‌یک از دوره‌های جریانی دیده نشده و نمی‌شود درحالی‌که می‌توان همانند همه دنیا و حتی کشورهای رده پایینی جهان سوم برای این قشر از موتورهای سه‌چرخ دارای مخزن بار و چتر حفاظت در مقابل باد و باران و آفتاب استفاده کرد که اگر صدایشان درنمی‌آید تنها به خاطر نیازمند بودن به حقوق مختصری است تا حداقل معیشت خانواده را تأمین کنند. راستی کدام‌یک از نیروهای زیرمجموعه وزارت ارتباطات اینگونه در عسر و حرج قرار دارند که نه دلشان در غربت خوش باشد و نه روی در وطن یعنی خانه و خانواده داشته باشند؟ کاش حداقل و بر اساس عرف همه شهرهای جهان کل مسئولیت‌های خدماتی ازجمله نامه‌رسانی پست هم به شهرداری‌ها واگذار می‌شد تا اگر زحمت می‌کشند حق‌وحقوق خود را هم کامل دریافت و از امکانات لازم و ضروری ازجمله وسیله نقلیه مناسب، لباس چهارفصل، تکریم و تقدیر و تشویق بر اساس کلام «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق» و دیگر امکانات رایج در خصولتی‌های دولتی بهره‌مند شوند. باور داشته باشیم یکی از سوالات بی‌جواب از بعضی مدیران در عبور از پل صراط اینگونه بی‌توجهی‌ها به ضعیف‌ترین قشر فعال جامعه‌ای است که علاوه بر صدمات جسمی و روحی مسئولیت حفظ و حراست از محموله‌های امانتی را هم به عهده‌دارند تا جریمه نشوند که البته مدیران بالادستی پست در استان‌ها و کشور از یاد نبرند همه موفقیت و پیشرفت‌های خود را مرهون ایثارگری این گروه در پایین‌دست‌ها هستند.
ادامه دارد

ارسال نظر