برو کار می کن بگو درس چی
چرا «آموزش» همانند یک کالا شده که اگر کسی بابت آن پول بیشتری بدهد، خدمات بهتری دریافت میکند؟ این سوأل بیجوابی است که اگرچه خانوادهها و دانش آموزان سه دهه اخیر با آن درگیر بودهاند
چرا «آموزش» همانند یک کالا شده که اگر کسی بابت آن پول بیشتری بدهد، خدمات بهتری دریافت میکند؟ این سوأل بیجوابی است که اگرچه خانوادهها و دانش آموزان سه دهه اخیر با آن درگیر بودهاند اما شکاف آموزشی بیشازپیش شده و بیعدالتی آموزشی به بالاترین میزان خود رسیده. سالهای وعده دهی پشت سر هم سپری شده و درحالیکه قرار بود وضعیت تحصیلی در مدارس دولتی بهتر و عدالت آموزشی برقرار شود اما روال امر به گونه دیگری رقم میخورد چراکه فعالیت مدارس غیردولتی و همچنین دولتی خاص عملا مدارس دولتی عام را به حاشیه فرستاد تا به جای اینکه نظام آموزشی کشور از این فرصت استفاده کند مدارس دولتی را ارتقاء دهد، برعکس با عملکرد نامناسب آن محجورتر از قبل کرده تا همه واقف شوند خانوادهای که پول ندارد تنها درصورتیکه شانس داشته باشد شاید بتواند روی نیمکت مدارس دولتی؛ کیفیت آموزشی مطلوب را به دست آورد و در غیر این صورت باید در همین شرایط ناکجاآبادی ادامه تحصیل دهد که بضاعت مدارس دولتی، یک تخته و چند صندلی و برخی معلمانی است که شاید حوصله ارائه کارهای خلاقانه را نیز نداشته باشند. پر بیراهه نیست اگر اولیاء دانشآموزانی که در مدارس دولتی مشغول
تحصیل هستند و با ریز و درش مشکلات این واحدها آشنایی کامل دارند، بهتر از کسانی است که دستشان به جایی نمیرسد زیرا نه میتوانند در مدارس ازمابهتران ثبتنام کنند و نه واحدهای آموزشی حداقل شرایط را در محدوده خود دارند. محمود مهرمحمدی، رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان دراینباره میگوید: «آمار بازماندگان از تحصیل در حال حاضر نگرانکننده است و حدود یک میلیون دانشآموز بازمانده از تحصیل داریم همچنین ریشهکنی بیسوادی ازجمله اقداماتی بود که محقق نشد، هماکنون ۱۰ میلیون بیسواد مطلق در کشور داریم و نهضت سوادآموزی موفق به ریشهکنی بیسوادی نشده است، اما در برخی از موارد، چون فراهم کردن زمینه ادامه تحصیل دانشآموزان مناطق محروم و نرخ پوشش تحصیلی نمره قابلقبولی میگیریم. بارزترین جلوه بیعدالتی وجود مدارس خصوصی در نظام آموزشی است، اگر برخورداری اقتصادی تعیینکننده برخورداری آموزشی باشد، فاجعه است و مدارس خصوصی چنین اتفاقی را رقم زدهاند. این در حالی است که تربیت نباید کالای خصوصی شود تا افراد به ازای پول از آن بهرهمند شوند. هماکنون آموزشوپرورش بهشدت دچار فقر کیفیت است و پیکر مدارس دولتی بیمار است بنابراین فعلاً
نمیتوانیم از داروی تلخ مدارس غیردولتی صرفنظر کنیم، اما باید به سمتی حرکت کنیم که با تحول در مدارس دولتی، اقبال به مدارس غیردولتی کمتر شود. نیاز است در توزیع منابع آموزشوپرورش تغییراتی ایجاد شود و سیاست تقاضامحوری را جایگزین عرصه محوری کنیم و به مناطق محروم سهم بیشتری از بودجه دولت بدهیم و سرانه دانشآموزان مدارس خصوصی از بودجه دولت حذف شود.» اینجاست که جای فرزندان مسئولان و مدیران در بخشهای دولتی و خصوصی خالی است تا ضمن استفاده مادی و معنوی از صندوق دولت حاضر نباشند فرزندانشان در مدارس دولتی تحصیل کنند که مردادماه امسال صدای وزیر آموزشوپرورش را درآورد تا در نشست کارگروههای تخصصی سی و هفتمین اجلاس سراسری روسای آموزشوپرورش از مدیران بخواهد فرزندان خود را برای تحصیل در مدارس دولتی ثبتنام کنند، اما کو گوش شنوا که قبل از آن هم علی عبدالعالی، مدیر شبکه آموزش در یک گفتگوی خبری پیرامون راهکارهای افزایش کیفیت مدارس دولتی گفته بود: «رئیسجمهور، وزیر و نمایندهای که فرزندش به مدرسه دولتی نرود، نمیفهمد در این مدارس چه خبر است، بنابراین باید مسئولان ردهبالا موظف باشند فرزندان خود را به مدارس دولتی بفرستند»
که کارشناس برنامه «ثریا» در رسانه ملی هم خردادماه 1401 به وزیر آموزشوپرورش اسبق پیشنهاد کرد از شروع سال تحصیلی 1401-1402، خود و معاونان و مدیران کل این وزارتخانه، فرزندانشان را در مدارس دولتی ثبتنام کنند، چراکه ۹۰ درصد مدارس کشور دولتی هستند و برای وجهه آموزشوپرورش خوب نیست که مدیران ارشدش، فرزندان خود را به مدارس غیردولتی بفرستند. شکاف آموزشی طی سالیان متمادی روزبهروز عمیقتر شده و ترمیم آن نیاز به برنامههای جامع و عزم جدی دارد که متأسفانه همه این نابسامانیها در بخش تعلیم و تربیت از شروع کار مدارس غیرانتفاعی آغاز شد تا در ابتدا بخش پرورش به زمین سرد بخورد و در ادامه نوبت آموزش است تا به سرنوشت تربیت بپیوندد و بازهم این وزارتخانه کلان به جای دارا بودن وزیری فرهیخته و مو سفیده کرده به نیروهای جوان و کمتجربه سپرده شود تا هرروز ضعیفتر و نحیفتر از قبل باشد و حالا نوبت اولیا دانشآموزانی است که صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتهاند تا فرزندانشان را به مدارس پولی بفرستند اما درنهایت به این نتیجه برسند که ضربالمثل «برو کار میکن مگو چیست کار را» به «برو کار میکن بگو درس چیست» تغییر دهند!
ادامه دارد