شیرینی سمنو به کاممان تلخ شد
خبر کوتاه بود و مثل پتک بر سر اهالی فرهنگ فرود آمد: «پخت سمنو به نام تاجیکستان در یونسکو ثبت شد». بله، درست خواندید. در غیاب ایران، و در خواب سنگین متولیان میراثفرهنگی، یکی از ریشهدارترین آیینهای خوراکی ما، سندش به نام همسایه خورد.
اصفهان امروز_ راضیه چنگیز نائین:
خبر کوتاه بود و مثل پتک بر سر اهالی فرهنگ فرود آمد: «پخت سمنو به نام تاجیکستان در یونسکو ثبت شد». بله، درست خواندید. در غیاب ایران، و در خواب سنگین متولیان میراثفرهنگی، یکی از ریشهدارترین آیینهای خوراکی ما، سندش به نام همسایه خورد.
انگار قرار است یک تراژدی تکراری روی صحنه برود: هر بار که ما درگیر دعواهای روزمره و کاغذبازیهای اداری هستیم، همسایگان هوشیارمان، میراثی که قرنها در فلات مرکزی ایران ریشه داشته را به نام خودشان سکه میزنند. اما خودمان را گول نزنیم و همه تقصیرها را گردن یونسکو یا زرنگی تاجیکستان نیندازیم. آنچه این روزها هویت تاریخی ما را نشانه رفته، فقط یک ثبت جهانی ساده نیست؛ بلکه بیتفاوتی سمی و خطرناکی است که نسبت به داراییهای معنویمان پیدا کردهایم.
درحالیکه سمنو برای خیلیها فقط یک سین سفره هفتسین است، برای ما اصفهانیها، سمنو یعنی «آیین». یعنی شبزندهداریهای پای دیگهای مسی در محلههای قدیمی، یعنی نذر حضرت زهرا (س)، یعنی عصارهی گندمی که در دل خاک همین فلات مرکزی جوانهزده است. متخصصان فرهنگ عامه و اساتید تاریخ بارها فریاد زدهاند که خاستگاه اصلی و قلب تپندهی پخت سمنو، فلات ایران و به ویژه اصفهان است. اینجا جایی است که پختن سمنو فقط آشپزی نیست؛ یک مناسک جمعی است، یک عبادت است. اما افسوس که این فریادها در هیاهوی مدیریتهای مقطعی و شعارزده گم شد. تاجیکستان فرش قرمز را برای ثبت جهانی پهن کرد، و ما اینجا هنوز اندر خم یک کوچهایم.
واقعیت این است که ما داریم در خانهای زندگی میکنیم که سند اتاقهایش را یکییکی دارند به نام دیگران میزنند و ما فقط نشستهایم و به درودیوار بیسندش نگاه میکنیم. سمنویی که مادربزرگهای اصفهانی با وضو و صلوات هم میزدند و پختنش ساعتها و روزها طول میکشید تا «سرخ» و «شیرین» شود (بدون ذرهای شکر)، حالا شناسنامهای غیر ایرانی گرفته است. مسئله دردناک اینجاست که مدیران فرهنگی ما، اغلب درگیر بازیهای آماری و همایشهای بیخرجیاند. پرونده چوگان رفت، پرونده تار رفت، حالا هم سمنو. فردا لابد نوبت گز و بریان است که در غفلت ما، سوغات سمرقند و بخارا معرفی شوند!
این وضعیت، عدالت در پاسداشت تاریخ را هم زیر سؤال برده است. کودکی که فردا در کتابهای درسی یا منابع جهانی جستجو میکند، سمنو را دسری تاجیکی خواهد شناخت، نه ایرانی و اصفهانی. حواسمان نیست که ریشههای فرهنگیمان دارد خشک میشود. این یعنی استیصال؛ یعنی ما هویتمان را به باد سپردهایم، نه به تدبیر.
نکته غمانگیز ماجرا اینجاست که این ثبت جهانی، فقط یک نام نیست؛ بلکه فرصتهای عظیم گردشگری و معرفی فرهنگ بود که از دست رفت. استان اصفهان، مهد این خوراک باستانی است، اما جهان حالا آدرس دیگری برای سمنو دارد. این تاوان مدیریتی است که اولویتش حفظ ویترین است، نه حفظ محتوا.
حرف آخر اینکه، تا زمانی که فکری اساسی برای دیپلماسی فرهنگی و ثبت میراث ناملموس نشود، صحبت از «ایران فرهنگی» و تمدن چندهزارساله، آب در هاون کوبیدن است. نمیشود به مردم گفت به ایرانی بودن خود ببالید، اما همزمان چوب حراج به میراثشان زد. امروز، درمان این زخم فرهنگی، در بیانیههای توجیهی مسئولان نیست؛ در بیدارشدن از این خواب زمستانی و نجاتدادن باقیمانده هویتمان است. کاش مسئولان صدای قُلقُل دیگهای سمنوی همسایه را نه بهعنوان یک موفقیت برای آنها، بلکه بهعنوان آژیر قرمز مرگ خاموش میراث ایرانی بشنوند، پیش از آنکه دیر شود و دستمان از همه چیز کوتاه