گالری "هزارتوی خیال" آثار مریم جلالی

اگر مرز میان رویا و واقعیت فروبریزد، چه چیزی باقی می‌ماند؟ جهانی مبهم و پر رمز و راز، جایی که اشیا دیگر همان اشیای آشنا نیستند، چهره‌ها می‌چرخند و رنگ‌ها زبان گویای ضمیر پنهان می‌شوند.

 گالری "هزارتوی خیال" آثار مریم جلالی

اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: اگر مرز میان رویا و واقعیت فروبریزد، چه چیزی باقی می‌ماند؟ جهانی مبهم و پر رمز و راز، جایی که اشیا دیگر همان اشیای آشنا نیستند، چهره‌ها می‌چرخند و رنگ‌ها زبان گویای ضمیر پنهان می‌شوند.

در نمایشگاه «هزارتوی خیال» با دنیایی مواجه می‌شویم که در آن منطق روزمره فرومی‌پاشد و مخاطب دعوت می‌شود به سفری درونی؛ به تماشای جهانی که نه‌تنها دیده می‌شود، بلکه احساس می‌گردد.

مریم جلالی، هنرمند جوان و خیال‌پرداز این مجموعه، با نگاهی نو و زبانی بصری خاص، میان آنچه هست و آنچه می‌توانست باشد پلی می‌سازد. آثار او نه بازنمایی صرف، بلکه بازآفرینی تجربه‌های ذهنی و عاطفی‌اند.

در این هزارتو، هر تابلو راهی‌ست به یک جهان؛ جهانی که گاه آشناست و گاه کاملاً بیگانه، گاه آرام و گاه آشفته.

تماشای این نمایشگاه، نوعی بازگشت به خود است آن "خود"ی که شاید در ازدحام واقعیت‌های سخت، سال‌هاست از ما پنهان مانده...

در ادامه گفت‌وگویی داریم با مریم جلالی، هنرمند نمایشگاه «هزارتوی خیال»

مریم جلالی، هنرمند نقاش با تمرکز بر سبک سورئال، در آثار خود به واکاوی ذهن، ناخودآگاه، و مرزهای خیال و واقعیت می‌پردازد. او با بهره‌گیری از تکنیک‌های رنگ‌روغن و اکریلیک، جهانی میان خواب و بیداری خلق می‌کند؛ جایی که رنگ‌ها راز می‌گویند و فرم‌ها مخاطب را به سفری درونی دعوت می‌کنند. نمایشگاه اخیر او با عنوان «هزارتوی خیال» بازتابی از همین دغدغه‌هاست.

 ایدهٔ اصلی نمایشگاه "هزارتوی خیال" از کجا شکل گرفت؟ آیا لحظه یا تجربه خاصی جرقهٔ آغاز آن بود؟

جلالی گفت: «هزارتوی خیال بازتاب احساسات و مشغولیت‌های ذهنی من است. هر اثر تلاشی است برای به‌تصویرکشیدن پیچیدگی‌های درونم با زبان رنگ و فرم. با تکنیک‌های رنگ‌روغن و اکریلیک، خیال و واقعیت را در هم تنیده‌ام. امید دارم تماشای این آثار، شما را در مسیر کشف دنیای درون، هم‌سفر من کند.»

در این نمایشگاه با مفاهیمی چون رویا، واقعیت، و دگرگونی اشیا مواجهیم. چطور این مضامین را در قالب رنگ و فرم پیاده کردید؟

وی توضیح داد: «ابتدای خلق آثارم با دریافت چند تصویر و طراحی اتود آغاز می‌شود تا مدل هنری مدنظر خود را شکل دهم. سپس طرح را روی بوم منتقل می‌کنم و با تکنیک رنگ‌روغن یا اکریلیک، اثر را کامل می‌کنم. هر نقاشی برای من مسیری است به‌سوی بیان احساسات و اندیشه‌هایم. در پایان، با انتخاب نامی مناسب، هویت نهایی اثر را رقم می‌زنم.»

 چرا تصمیم گرفتید مرز بین واقعیت و خیال را کم‌رنگ کنید؟ این انتخاب چه پیامی برای مخاطب دارد؟

او گفت: «به نظر من وقتی آثار هنری حالتی خیال‌انگیز و غیرواقعی داشته باشند، بهتر می‌توان احساسات درونی را به تصویر کشید و به‌نوعی، خودِ واقعیت را نشان داد.»

 در آثار شما چهره‌ها می‌چرخند و رنگ‌ها رازهایی درونی را آشکار می‌کنند. آیا این بیانگر تجربه‌های شخصی شماست یا بیشتر رویکردی فلسفی دارد؟

جلالی تأکید کرد: «این روایت‌ها بازتاب تجربه‌های شخصی من هستند؛ حسی که در زمان خلق اثر داشتم، در انتخاب رنگ و فرم حضور دارد.»

 چقدر اجازه می‌دهید ناخودآگاه شما در روند خلق آثار دخالت کند؟ آیا رؤیاها واقعاً الهام‌بخش شما هستند؟

او افزود: «بله، چون سبک سورئال به ذات خود به ناخودآگاه، خواب و رؤیا گره‌خورده است. عناصر آثارم واقعیت دارند، اما در مکان و ترکیب‌های غیرمنتظره ظاهر می‌شوند؛ درست مثل خواب‌ها.»

روند خلق یک اثر برایتان چگونه آغاز می‌شود؟ از طرح اولیه تا پایان، بیشتر شهودی است یا ساختارمند؟

وی بیان کرد: «من با ترکیب چند تصویر ذهنی کار را آغاز می‌کنم و مرحله‌به‌مرحله جلو می‌روم. این روند تلفیقی از شهود و ساختار است.»

 بینندهٔ ایده‌آل آثار شما چه کسی‌ست؟ چه واکنشی از مخاطب برایتان لذت‌بخش‌تر است؟

جلالی معتقد است: «در هنر مفهومی، بینندهٔ ایده‌آل وجود ندارد. هر کسی می‌تواند برداشت خود را بیان کند، حتی اگر هنرمند نباشد. این تفاوت در دریافت‌ها برایم جذاب است.»

 چطور رنگ‌ها را انتخاب می‌کنید؟ آیا هر رنگ برای شما معنای خاصی دارد یا بیشتر بر اساس حس لحظه تصمیم می‌گیرید؟

او توضیح داد: «رنگ‌ها را باتوجه‌به حس درونی‌ام انتخاب می‌کنم؛ گاهی یک حس خاص رنگی را به ذهنم می‌آورد، گاهی هم طرح خودش رنگش را طلب می‌کند.»

 اگر قرار بود یکی از آثار این نمایشگاه را تبدیل به یک داستان کوتاه کنید، آن داستان درباره چه چیزی بود؟

وی پاسخ داد: «بدون تردید اثر کودک درون. داستانش درباره بزرگسالی‌ست که در هیاهوی زندگی، خودش را فراموش کرده، اما در اعماق وجودش کودکی هست که هنوز زنده است و نیاز به توجه دارد. باید مواظب کودک درون‌مان باشیم.»

 کدام‌یکی از آثارتان را بیشتر از بقیه دوست دارید و چرا؟

او با لبخند گفت: «تمام آثارم مثل فرزندان من هستند و با هرکدام خاطره دارم، اما اگر باید یکی را انتخاب کنم، باز هم کودک درون را می‌گویم؛ چون یادآور این است که در مسیر زندگی نباید خود واقعی‌مان را فراموش کنیم.»

 وقتی کسی آثار شما را نمی‌فهمد یا تعبیر متفاوتی از آن دارد، چه احساسی پیدا می‌کنید؟

جلالی گفت: «خوشحال می‌شوم! چون سبک مفهومی من دقیقاً به همین دلیل شکل‌گرفته؛ هر تعبیر متفاوت، برایم الهام‌بخش ایده‌ای تازه است.»

خودتان بیشتر در کدام جهان زندگی می‌کنید؟ واقعیت یا رؤیا؟

او در پایان افزود: «هر دو. در رؤیا، سانسوری وجود ندارد و می‌توانی خودت باشی؛ در واقعیت هم ریشه داریم. این دو جهان برای من هم‌زیستی دارند.»

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار