فیلمی معمایی با ریتم کند
فیلم کوتاه «وحشی» ساخته فردین انصاری، به همت انجمن سینمای جوان اصفهان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در نگارستان امام خمینی در قالب مجموعه برنامه پاتوق فیلم کوتاه اصفهان به تازگی رونمایی شد. فردین انصاری که فارغالتحصیل کارشناسی کارگردانی سینما است، سابقه ساخت فیلمهای کوتاه داستانی «خانه ابری» و «بیگانه» را دارد و فیلم کوتاه «شکار» را هم به همراهی ایمان صالحی ساخته است. فیلم «وحشی» ماجرای پیرمردی است که وارد خانهای میشود تا راز قتل دو کبوتر نامهرسان خانه را کشف کند. فردین انصاری، نویسندگی و کارگردانی این فیلم را به تهیهکنندگی خود او و انجمن سینمای جوانان ایران به عهده داشته، محمد شیشهفروش، سامان بغلانیان و شهره موسوی در آن بازی میکنند و صادق داوری، مدیریت فیلمبرداری و علی کاظمی، صدابرداری آن را به عهده دارد.
اصفهان امروز- پروین میمهای:
روشن است که فیلمنامه فیلم کوتاه «وحشی» ساخته فردین انصاری بر پایه ساختار معمایی طراحی و نوشتهشده است. قتلی اتفاق افتاده و حالا معمایی مطرح است که چه کسی کبوترهای نامهرسان را کشته، کارآگاهی حضور دارد که در تلاش است پرده از راز قتل بردارد و سرانجام حقیقت روشن میشود.
حال این سؤال مطرح است: اندیشه و ایدهای که قرار است با این ساختار و حول محور این روایت مطرح شود، چیست؟
در پیشانینوشت فیلم، توضیحی درباره کبوترهای نامهرسان وحشی داده میشود، دو کبوتر نامهرسان وحشی به طرز وحشیانهای به قتل رسیدهاند، یک گربه در میان کبوترهای زنده رفتوآمد میکند و به کبوترها نظر دارد و گهگاه وحشیگری میکند، مرد کفترباز، زنش را وحشی توصیف میکند، عکسالعملهای نهچندان عادی نشان میدهد و درنهایت هم وحشیانه به زن حمله میکند.
با توجه به این توضیح، داستان پردهبرداری از راز قتل کبوترهای نامهرسان، درواقع در دل خود، وحشیگری موجود در شرایط تصویر شده در فیلم را واکاوی میکند، وحشیگری که موجب این قتل شده و در پس آن، وحشیگریهای دیگری پلهپله رشد کردهاند و وحشیگری قاتل را به وجود آوردهاند. زن، وحشی است و وحشیانه سر دو کبوتر را میکند، اما در ادامه میبینیم وحشی اصلی، شوهر است و وحشیگریهای این مرد نسبت به زنش (مسئله خیانت)، سبب قتل کبوترها به دست زن شده، کبوترهایی که عامل ارتباطی مرد با معشوق او بودهاند. درواقع زن درعینحال که بهنوعی گربهای وحشی است و به خون کبوترها تشنه، کبوتر نیز هست و موردحمله وحشیانه مرد قرار میگیرد، در طول زندگی و در پایان داستان.
سؤال بعدی این است که آیا در طی این ساختار معمایی و جنایی، رسیدن به حقیقت همچون ذات اینگونه ساختارها، پرکشش و پرتعلیق رقم میخورد یا نه؟ و اینکه آیا طبق ساختار معمایی، ریتم تندی بر روایت حاکم است یا نه؟
در پرداخت روایت فیلم، مسیر نسبتاً سرراستی در رسیدن به حقیقت در پیشگرفته شده است. در خط کوتاه اول، زن نمیتواند قاتل باشد، در خط طولانی دوم، زن میتواند قاتل باشد و در خط پایانی، زن قطعاً قاتل است. همانطور که مشاهده شد، گویا داستان قصد ندارد در رسیدن به جواب اصلی، ما را گیج کند و تعلیق چندانی در میان نیست. احتمالاً به این دلیل که دغدغه اصلی داستان، پرداختن به حال و هوا است، نه پرداختن به داستان و جذابیت و کششهای موجود در آن. در رابطه با ریتم هم همینگونه است. باوجود اینکه یک روایت معمایی میتواند با ریتم بسیار سریعتری پیش برود، ریتم روایت «وحشی» تمایل بیشتری به کند بودن دارد تا سرعت. حال و هوای فیلم هم غیرعادی بودن فضا و آدمها را القا میکند، فضا و آدمهایی که کبوتر، عنصری مهم و حیاتبخش در میان آنها به شمار میرود، دنیای کفتربازها و در مقیاس بزرگتر، دنیای آدمهایی که ارزشهایشان باارزشهای غالب دنیای اکثریت متفاوت است.
شاید گرفتن ریتم و تعلیق رایج در ساختار معمایی در روایت «وحشی»، تمهیدی آگاهانه برای پررنگ کردن حال و هوای موردنظر فیلم است، اما بازهم این سؤال مطرح است که آیا امکان دارد ریتم تندتری اتخاذ شود، کشش و تعلیق بیشتری ایجاد شود و درعینحال، حال و هوا و فضای موردنظر همچنان حاکم باشد؟
شخصیت کارآگاه برای رسمیت دادن به حال و هوای موردنظر و معرفی و شناساندن دنیای کفتربازی، گزینه سودمندی است، اما با توجه به اینکه تصویر پایانی به او ختم میشود، درحالیکه گربه را بهعنوان نمادی از وحشیگری در آغوش گرفته، این سؤال مطرح میشود که این شخصیت چه کارکردی در پیشبرد تم وحشی در روایت دارد. در کل به نظر میرسد شخصیت کارآگاه نیاز به پرداخت بیشتری داشته، چراکه پتانسیل تأثیرگذاری و تقویت هر دو گزینه تم و اتمسفر را دارد و درصورتیکه پرداخت بیشتری میشد، تصویر پایانی کارآگاه با گربهای در آغوش، معنا و تأثیر مشخصتری به وجود میآورد.
فیلمنامهنویس