نگاهي به تاكتيك شكست خورده يورگن كلوپ
وقتی یک بازی در سطح بالا مانند لیگ قهرمانان اروپا و بین تیمهای بزرگی مانند رئال مادرید و لیورپول برگزار میشود که بازیکنان آنها بهطور كامل حرفهای هستند و فوتبال را به صورت آکادمیک یاد گرفتهاند و از مربیان صاحب سبک استفاده میکنند، نمیتوانیم بگوییم کدام بازیکن اشتباه کرد یا نمیتوانست تفکرات و برنامههای سرمربی را اجرا کند یا سیستم کدام تیم ایراد داشت.
وقتی یک بازی در سطح بالا مانند لیگ قهرمانان اروپا و بین تیمهای بزرگی مانند رئال مادرید و لیورپول برگزار میشود که بازیکنان آنها بهطور كامل حرفهای هستند و فوتبال را به صورت آکادمیک یاد گرفتهاند و از مربیان صاحب سبک استفاده میکنند، نمیتوانیم بگوییم کدام بازیکن اشتباه کرد یا نمیتوانست تفکرات و برنامههای سرمربی را اجرا کند یا سیستم کدام تیم ایراد داشت. در این بازیها وبین تیمهایی مانند رئال، بارسا، بایرن، پاریسن ژرمن، منچسترسیتی، لیورپول و... تفاوتها و اختلاف در نتیجهها بستگی به تک مهرهها دارد. باید توجه داشته باشیم که در بازیهای بزرگ اتفاقات بازی یعنی عملکرد مهرهها، تک موقعیتها و خلاقیتهای فردی هستند که در نتایج تاثیر گذارند و کوچکترین اشتباهی از هر بازیکن باعث شکست یک تیم خواهد شد.
مقایسه دو تیم
بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا بین رئال مادرید و لیورپول با دو شیوه متفاوت برگزار شد. تیم رئال مادرید سعی میکرد بازی را به عرض ببرد و با استفاده از این روش، از شیفت شدن یا دوندگی بازیکنان لیورپول و پرس شدن توسط این تیم خارج شود. در مقابل لیورپول با چینش 3-3-4 سعی میکرد از همان جلو و همان شیوه مخصوص یورگن کلوب به نام گگن پرسینگ استفاده کند که میگوید شما هر زمان که توپ را از دست دادید، بلافاصله پرسینگ را در آن منطقه انجام بدهید؛ یعنی هر گوشه زمین که توپ از دست رفت، تمام تیم به آن سمت تجمع میکند و قدرت بازیسازی را از حریف میگیرد تا حریف نتواند یک بازی روان، یک طراحی خوب یا پاس سالم داشته باشد. این شیوه لیورپول بود که کلوپ در دورتمند نیز انجام میداد. بازیکنان لیورپول سعی میکردند با دوندگی بیش از حد، پرسینگ و برتری عددی، به تیم رئال اجازه ندهند که بازیسازی کند. بازی تا خروج محمد صلاح همین روند را داشت.
چرا لیورپول افت کرد؟
باید پرسید که با خروج صلاح چه اتفاقی افتاد و چرا این تیم نتوانست قدرت خودش را در زمین حفظ کند؟ در وهله اول سیستم لیورپول به 2-4-4 تغییر کرد. دوم اینکه وقتی محمد صلاح در زمین بود و لیورپول با سه مهاجم بازی میکرد، چهار دفاع رئال عقب بودند و هافبکهای بازیساز این تیم یعنی کروس و مودریچ نیز نزدیک به خط دفاعی بازی میکردند اما با خروج صلاح که باعث کاهش قدرت خط حمله لیورپول شد، چند اتفاق خوب برای رئال افتاد. 1-مارسلو آزاد شد و توانست نفوذهای بیشتری داشته باشد؛ در صورتیکه قبل از خروج صلاح اینطور نبود و او مجبور بود عقب بازی کند تا رئال در این جناح اسیر حملات و ضد حملات سرعتیِ لیورپول نشود. 2- مودریچ و کروس نیز پس از این اتفاق احتیاج نداشتند نزدیک به خط دفاع باشند و به مدافعان کمک کنند و بنابراین به فاز حملهای تیم اضافه شدند. در نیمه دوم رئال با هدف قرار دادن قلب دفاع لیورپول سعی کرد از این ناحیه دروازه حریف را باز کند. در صحنه آفساید بنزما و همچنین گل اول رئال، به خوبی مشخص است که رئال سعی داشت با پاسهای عمقی و تودَر از این منطقه به هدف خودش برسد. بعد از گل اول، لیورپول باز هم روی پرسینگ خودش تاکید داشت اما
چون رئال به بازی عرض میداد و هافبکهای این تیم به مهاجمان اضافه شده بودند و همچنین بازیکنان این تیم، توان حمل توپ بیشتری پیدا کرده بودند، در انجام این کار موفق نبود. بازیکنان رئال از نظر تکنیکی نیز توانایی بیشتری داشتند و می توانستند با پاسهای تک ضرب، سریع و دقیق در اجرای برنامههای تیمی موفقتر عمل کنند. در مجموع شیوه اصلی لیورپول، استفاده از پرسینگ، پاسهای کوتاه و ارسال برای رسیدن به گل بود اما رئال سعی میکرد در زمین لیورپول روی زمین بازی کند و توپ را به بازیکنان تکنیکی مانند رونالدو برساند.
یک گل تاکتیکی در مقابل سه گل اتفاقی
نکته بعدی اینکه، اگر به گلها دقت کنیم، گلهای اول و سوم رئال روی حادثه یا همان اشتباه فردی که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردم، به دست آمد. در مورد گل دوم رئال نیز باید بگویم، با وجود اینکه مارسلو تحت فشار بود و ارسال سادهای را انجام داد اما نبوغ و استعداد گرت بیل باعث شد تا یک سوپر گل را شاهد باشیم. اما گل لیورپول اینطور نبود. این تیم قبل از اینکه به گل برسد، دو سه بار دیگر نیز از همین روش یعنی ارسال به تیر دوم و برگشت و انتقال دوباره توپ به تیر اول، استفاده کرده بود. با این روش تمرکز و انسجام مدافعان حریف از بین می رفت اما اگر می خواستند به صورت مستقیم ازارسال روی تیر اول یا تیر دوم استفاده کند، مدافعان رئال آمادگی کامل برای دفع یا پس گرفتن توپ را داشتند. به همین دليل می توان گفت گل لیورپول در مقایسه با گلهای رئال تاکتیکی بود و روی برنامه تیمی به دست آمد.
یک تعویض طلایی
وقتی لیورپول جلو کشیده بود و قصد داشت به گل برسد، زیدان یک بازیکن سرعتی را به تیمش اضافه کرد چون فاصله خط دفاع لیورپول با دروازه این تیم زیاد شده بود. این موضوع را میشد به خوبی روی فرارهای بیل و رونالدو دید و درک کرد. اگرچه خط دفاعی لیورپول به جز گل اول، روی بازیخوانی و آفسايدگیری خیلی خوب عمل میکرد اما چون این تیم جلو کشیده بود و فاصله بین دروازه و مدافعان زیاد شده بود، بازیکنان رئال می توانستند راحت تر پا به توپ شوند و دروازه لیورپول را تهدید کنند. در مجموع اگر بخواهیم بدانیم در بازیهای بزرگ که تمام بازیکنان حرفه ای هستند و تفکرات حرفهای بر تیمها حاکم است، تفاوتها کجاست و چه چیزی نتایج را رقم میزند، باید بگویم همان تک مهرهها و خلاقیت بازیکنان است. در این سطح و کلاس بالای فوتبال، فقط خلاقیت های فردی و اشتباهات کوچک بازیکنان در نتایج تاثیر گذار است. اینطور نیست که یک تیم بتواند به طور کامل حاکم بر بازی باشد. در این بازی هیچ کدام از تیمها در اصطلاح سوار بر بازی نبود و نمیتوان گفت که رئال یا لیورپول به راحتی میتوانست تاکتیک خودش را به حریف دیکته کند و شاید اگر اشتباهات و خلاقیت بازیکنان نبود،
بازی حتی به پنالتی کشیده میشد. در کل یکشنبه شب، شاهد بازی بسیار سرعتی و درگیرانهای بودیم که با بازی خشن متفاوت بود. سرعت، قدرت، انتقال توپ، بازیهای تک ضرب، جا به جایی زیاد و پرسینگ زیاد نشانههای یک بازی محکم و درگیرانه هستند که با بازی خشن و جنجالی و آنچه در کشورما تصور میشود، متفاوت است.
فوتبال مدرن، بومی گرا نیست
سوای بحث فنی، لازم است در مورد یک نکته نیز توضیحاتی را بیان کنم. در فوتبال ایران همیشه صحبت از بومیگرایی میشود و این را عاملی برای پیشرفت فوتبال كشور میدانند اما فوتبال یک ورزش فرا منطقهای است. در بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا، تیم رئال تنها سه بازیکن اسپانیایی را در ترکیب اصلی خودش داشت و در طرف مقابل نیز، تنها سه بازیکن انگلیسی در ترکیب اصلی لیورپول بودند. پس می بینیم اصرار بر این نیست که برای پیشرفت فوتبال باید به بومیگرایی روی بیاوریم. آیا پیشرفت فوبال اسپانیا به خاطر این است که رئال و بارسا فقط از بازیکنان اسپانیایی استفاده میکنند؟ یا در فوتبال جزیره، تیمهای انگلیسی فقط از بازیکنان انگلیسی استفاده میکنند؟ در صورتیکه برعکس، آنها از بازیکنان درجه یک از سراسر نقاط جهان استفاده میکنند تا فوتبالشان پیشرفت و رشد کند. همین مساله باعث شده تا مرز بین کیفیت تیمهای فوتبال کمتروکمتر شود و الان می بینیم که تیم های بزرگ و قدرتمند فاصله زیادی با هم ندارند. این درحالی است که همیشه افتخارات برای آن باشگاه، ملت یا منطقه میماند و ثبت میشود.