بیمه عمر برای کودکان زلزله زده

آبان ماه سال پیش بود که گزارشی تحت عنوان «طعم شیرین‌ کار خیر؛ از تهران تا اصفهان» را نوشتم. در آن گزارش داستان بیمه کردن 10 کودک بی‌سرپرست توسط یک جوان خیر اصفهانی را شرح داده بودم که تصمیم داشت در مسیر فرهنگ‌سازی حمایت کودکان بی‌سرپرست از طریق پرداخت هزینه بیمه عمر گام بردارد و این راه را برای دیگران نیز باز کند.

مینا عباسپور- اصفهان امروز: آبان ماه سال پیش بود که گزارشی تحت عنوان «طعم شیرین‌ کار خیر؛ از تهران تا اصفهان» را نوشتم. در آن گزارش داستان بیمه کردن 10 کودک بی‌سرپرست توسط یک جوان خیر اصفهانی را شرح داده بودم که تصمیم داشت در مسیر فرهنگ‌سازی حمایت کودکان بی‌سرپرست از طریق پرداخت هزینه بیمه عمر گام بردارد و این راه را برای دیگران نیز باز کند.

به یاد دارم در گفت‌وگوی کوتاهی که آن زمان با او داشتم محور صحبتش این بود که در سال‌هایی که کارهای خیر مختلف انجام داده به ذهنش خطور کرده این بارکاری ماندگار برای کودکان انجام دهد و با در نظر گرفتن بیمه عمر این بچه‌ها در حقیقت سرمایه و اندوخته‌ای برای آینده‌شان ذخیره کند. برایم جالب بود که این جوان خیر در میان زندگی پررنگ و لعاب امروزی‌اش اعتقاد عمیقی به تقسیم خوشی‌ها و انجام کار خیر داشت و تأکید می‌کرد که با فرهنگ‌سازی بیمه کردن بچه‌ها می‌توان آینده‌ای مطمئن‌تر را برایشان رقم زد.

اما چند روز پیش که‌موج زلزله سراسر کشور را در برگرفت، با خبر شدم جوان خیر ما بازهم دست‌به‌کار شده و این بار برای زلزله‌زدگان غرب کشور خود را به منطقه زلزله‌زده رسانده است. او پیرامون این اتفاق می‌گوید: «در باشگاه مشغول ورزش بودم که دوستم پرسید خبر زلزله را شنیدی؟ گفتم نه و به سراغ تلفن همراهم رفتم تا سایت‌های خبری را چک کنم. وقتی فهمیدم فاجعه زلزله چه عمقی داشته، ورزش کرده و نکرده از باشگاه خارج‌شده و به خانه رفتم.» او ادامه می‌دهد: «فکرم مشغول زلزله‌زده‌ها بود و باتجربه‌ای که از حضور در زلزله تبریز داشتم می‌دانستم به همین راحتی و بدون مجوز نمی‌توانم به منطقه زلزله‌زده بروم. تا جایی که فکرم می‌رسید با این‌وآن تماس گرفتم، اورژانس، پلیس، هلال‌احمر و ... درنهایت در کمال ناامیدی نام فردی به ذهنم آمد که باعث شد نور امید را دلم روشن شود. حاج‌آقا مهدی نصراصفهانی رئیس هیئت کوه‌نوردی اصفهان. با او تماس گرفتم و گفتم من می‌خواهم برای کمک حضوری به منطقه زلزله‌زده بروم و همچنین اقلام کمکی برایشان ببرم. این‌طور شد که با مجوزی از سوی هیئت کوهنوردی اصفهان به همراه چند نفر دیگر از اعضای این هیئت راهی کرمانشاه شدیم. تصمیم ما این بود که به روستاهای دورافتاده که هنوز کمک‌ها به آنجا نرسیده، سر بزنیم و این واقعاً دردآور بود که می‌دیدیم گاهی از یک روستا هیچ‌چیز باقی نمانده و ما تنها با تلی از خاک روبرو می‌شدیم...»

نجات مردم یک روستا در مراسم عزاداری امام حسین(ع)

میثم منزوی زاده در این سفر دو اتفاق خوب را شاهد بوده که این‌گونه درباره آنها می‌گوید: «من در این سفر و در میان غم و اندوه بزرگی که بر مردم عزیز کشورمان وارد آمده بود دو اتفاق خوب را به چشم خود دیدم. نخست اینکه پیرمردی دریکی از روستاهای ویران‌شده را دیدیم که «حسین،حسین» گویان اشک می‌ریخت. او به ما گفت: شب زلزله مجلس عزایی برای امام حسین(ع) دریکی از مساجد این روستا که حیاطی بزرگ داشت برگزارشده بود و حدود 90 درصدد مردم روستا در آن حضور داشتند و این حضور در آن فضای باز باعث شده که از زلزله جان سالم به دربردند، اگر آنها در خانه‌هایشان بودند اکنون باید جنازه‌هایشان را از زیر آوار بیرون می‌کشیدیم. او و دیگر هم‌ولایتی‌هایش فقط نام حسین(ع) بر لب داشته و اشک می‌ریختند که این مسئله ما را بسیار تحت تأثیر قرار داد. اتفاق جالب دیگر این بود که من در مرز کرمانشاه به چشم خودم دیدم که دختران و پسران جوان با ماشین‌های مدل‌بالا آمده بودند که کمک کنند و واقعاً خوشحال شدم و گفتم خدابرکت به این مردم بدهد که از پیر و جوان دست به کمک زده و از جان دل برای همراهی با آسیب دیدگان زلزله در منطقه حضور پیداکرده‌اند. این جوان‌ها باغیرت و همدلی آمده بودند که باری از دوش مردم بردارند و دیدن این صحنه برای من خیلی ارزشمند و تأثیرگذار بود.

برای بیمه کودکان بازخواهم گشت

منزوی زاده دو ماه دیگر به کرمانشاه سفر می‌کند تا کودکان آسیب‌دیده از زلزله را بیمه عمر کند. او می‌گوید: «یادم می‌آید پارسال که ١٠ بچه يتيم را تحت پوشش بيمه عمر و سرمایه‌گذاری قراردادم وقتي از من پرسيديد كه چه حسي داري؟ گفتم امروز یک‌بار ديگر دستان خدا را در دستانم حس كردم و امروز می‌خواهم بگویم دوباره دستان خدا را در دست خود لمس كردم و توانستم باقدرت و غيرتي كه او به من داد بخشی از ثروت، انسانيت و شرفم را با مردم عزيز کشورم شریک شوم. حتماً این کمک‌ها ادامه خواهد داشت و تا جایی که بتوانم اقلام موردنیاز را تهیه‌کرده و به ایشان می‌رسانم. مطمئن باشيد تا روزي كه زنده باشم و توان بدني و مالي‌ام اجازه دهد خدمتگزار تمام همنوعان نیازمندم خواهم بود و در اين راه لحظه و ثانيه‌اي غفلت نخواهم كرد. همانطور كه تا امروز در حد وسع وتوانم سعی کردم ثانيه‌اي غفلت نكنم. معتقدم اگر امروز در زندگی‌ام آرامشي دارم آن را مديون دعاي اين عزيزان و لطف خدا هستم.»

امروز در فضای مجازی و اینستاگرام زیاد می‌بینیم که حرکتی از سوی افراد مختلف سر می‌زند و آن کنش فراگیر می‌شود، بسیاری به تبعیت از این جریان سعی دارند از جمعی عقب نمانند و به‌نوعی چشم‌وهم‌چشمی در آن حرکت اتفاق می‌افتد؛ اما شاید بد نباشد که در این چشم‌وهم‌چشمی‌ها، کارهای خوب را نیز مدنظر داشته باشیم و در یاری‌رساندن به یکدیگر نیز رقابت کنیم. همانطور که در این زلزله اخیر هم شاهد کمک و همیاری وسیع مردم و چهره‌های شناخته‌شده بودیم که اخبار آن در فضای مجازی غوغا به پا کرد و درنهایت نیز خیر جمعی را به دنبال داشت. امیدواریم که این فرهنگ‌سازی در میان جوانان بیش‌ازپیش همه‌گیر شود و در وانفسای دنیای پرزرق‌وبرق مجازی و حقیقی بخشی از زمان و توانمان را صرف کمک به یکدیگر کنیم.

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار