شکار؛ اصولی که بود و دیگر نیست
شکار در اصفهان پیشنهای طولانی دارد از دورهای که تنها شاهزادگان قجر، به شکل کاذب قدرت خود را به رخ میکشیدند بود تا دورهای که شکار با نگاهی ورزشی معنای آگاهانهتری به خود گرفت؛ اما این روزها شکار بیرویه و عدم آگاهی نسل جدیدی از علاقهمندان به شکار و ناکارآمدی قوانین، حیاتوحش را با مخاطرات جدی روبهرو کرده است.
شیما خزدوز/اصفهان امروز: «تفنگ شکار در دست گرفتن، رنگ بیاصالتی به خود گرفته است. تفنگ پشتنشین میخواهد، عاقلهمردی که اهلفن باشد، شکار را ورزش بداند و پیمان رفاقتش با حیاتوحش ناگسستنی باشد. به یاد روزگاری که حیوانات و پرندگان حتی در شهر و در کنار مردم زندگی میکردند و انسان و طبیعت پیوندی مسالمتآمیز داشتند.»
«یک اسب بود و یک تفنگ سرپر. باروت و تکه پارچهای که داخل لوله تفنگ قرار میگرفت و پس از چندساعتی کلنجار رفتن، یک تیر سبک خلاص میشد؛ و این تنها بهانهای برای یک طبیعتگردی چند نفره در کنار یک چشمه و سیاحت کوه و دشت و بیابان و تنها شکار یک کبک که کباب میشد این ضیافت را کامل میکرد.»
منوچهر آیرُم متولد 1315 در اصفهان است. از بازنشستگان آموزشوپرورش. دهه 20 پدرش از معدود فروشندگان وسایل طبیعتگردی و شکار در خیابان شیخ بهایی بود و خود نیز بهواسطه پدر، با شکارچیان قدیم اصفهان آشنا بوده است، گرچه رغبت و تعلقخاطری به شکار ندارد و به گفته خودش علت این موضوع برمیگردد به خاطره ناخوشایندی از شکار که برای همیشه او را رنجیدهخاطر کرد. از سال 1335 به آموزشوپرورش پیوست و مدت 30 سال بهعنوان مدیر و معاون در مدارس اصفهان خدمت کرد.
آیرم میگوید: «شکار رفتن اصول و قواعدی دارد. اینکه شکار درزمانی انجام شود که فصل زاد و ولد نباشد، ماده بههیچعنوان شکار نشود و مهمتر اینکه یک شکارچی نگاه ورزشی و تفریحی به طبیعت داشته باشد. آنچه شکارچیان دهههای 20 تا 50 به آن پایبند بودند.»
«40 سال پیش بهاتفاق جمعی از رفقا برای تفریح به منطقه چاله سیاه در حوالی مورچهخورت رفتیم. پایان روز در گرگومیش هوا بود که یکی از دوستان، قصد کرد برای شکاری پروا بالای تپهای برود و با دستپر از این تفریح بازگردد.»
در تاریکی هوا و با یک سهلانگاری یک ماده آهو را زد که گویا تولههایش هم در آن نزدیکی بودند. فاصلهای بین مکانی که شکار انجام شد تا جایی که اتومبیل را پارک کرده بودیم وجود داشت. رفیق ما درحالیکه شکار را روی زمین میکشید و به همراه میآورد، یکی از تولههای آهو با زوزههای لرزان و معصومیتی عجیب به دنبال ما میدوید و این خاطره تلخ و دردآور هیچگاه از ذهن من بیرون نرفت.»
منوچهر آیرم در رابطه با دورههای مختلف شکار در اصفهان میگوید: «اصفهان در طول تاریخ و با توجه به ویژگیهای طبیعی که داشته است، موردتوجه شکارچیان قرار داشته. بهعنوانمثال ارمنیان که شاهعباس به اصفهان کوچاند، منطقه شهرکرد و فریدن را برای شکار مناسب میدیدند و به شکار علاقهمند شدند.»
دوره قاجار هم اغلب شاهزادهها و کسانی که در موضع قدرت قرار داشتند، شکار انجام میدادند. حتی روایتهایی وجود دارد که گفته میشود وقتی ظلالسلطان و شاهزادههای قجری برای شکار به اطراف شهر سفر میکردند، محلیها و ساکنان دهات وظیفه داشتند که حیوانات و پرندگان را به محل اسکان آنان برانند تا شاهزادهها راحتتر و سهلالوصولتر شکار انجام دهند.
«البته دوره قاجار بهعنوان دورهای که شکار بیرویه انجام میشد از آن یاد میشود. دورهای که کسانی مثل خسروخان قشقایی در شیراز و ظل السلطان در اصفهان، در یک روز 300 تا 400 گونه حیوانی را به شکل بیرویه شکار میکردند.»
آیرم اما از روزگاری که اصفهان خوش آبوهوا زیستگاه امنی برای حیاتوحش بوده هم اینگونه عنوان میکند: «تا حدود دهه 30 منطقه شهری اصفهان، طوقچی، پل بزرگمهر، دنباله رودخانه، پل شهرستان و ناژوان، پر از حیوانات و پرندگانی بود که شاید امروز بهندرت یافت شوند.»
«محله خوش آبوهوای شیخبهایی و عباسآباد با درختان کهنسال اش زیستگاه انواع پرندگان ازجمله قمری بود. در خیابان طوقچی چشمههایی وجود داشت و آب ازآنجا به محله زیرشهر در جریان بود و اغلب شکارچیان دوچرخهسوار در این منطقه اردک شکار میکردند.»
او ادامه میدهد: «حتی در فصلهای خاصی، سرتاسر رودخانه زایندهرود مملو از نوعی اردک بود که از روسیه و سیبری به اصفهان مهاجرت میکردند. شغال و روباه، خرگوش و گرگ هم در ناژوان بهوفور دیده میشد.»
«آن دوره بیشتر تفنگهای سرپر جای خود را به تفنگهای فشنگی و کمرشکن داده بودند، هرکسی اما تفنگ نداشت. اغلب تفنگدارها شکارچیانی حرفهای از اقشار بالای شهر و صاحبمنصبان و رجال بودند.»
وی میگوید: «نوع نگاه آنان به شکار، در تفریح، ورزش و به اصطلاح رکوردزنی خلاصه میشد. رکوردزنی یعنی شکار کردن حیوان نر که بسیار هم پیر است و شکار او نهتنها آسیبی به حیاتوحش وارد نمیکند که حتی گاهی به نفع تکثیر و تولیدمثل حیوانات جوانتر هم تمام میشود.»
«عدهای معدود هم بودند که معمولاً شبیه به قصابها در بازار بزرگ و در حوالی حمام شاه، شقههای گوشت آهو را به دیوار آویزان میکردند و به فروش میرساندند.»
«دهه 30 و 40 سرهنگ احمد کامخواه که در ارتش فعالیت داشت و دکتر امیر اسفندیاری که هر دو از انسانهای اصیل و متدین این شهر و خود از شکارچیان قدیمی بودند، با توجه به دید درست و اصولی و آگاهی که به این مقوله داشتند، نخستین دفتر حفاظت محیطزیست را در اصفهان بنیان گذاشتند.»
آیرم اما در رابطه با مشکلات و چالشهایی که این سالها حیاتوحش با آن مواجه است میگوید: «چند سالی است که سازمان حفاظت محیطزیست باهدف حفظ گونههای حیوانی، شکار را ممنوع کرده است. قوانینی وضعشده که بسیار مهم است اما کارآمدی بالایی نداشته است، چراکه با غیرقانونی شدن شکار، عدهای جوانان ناآگاه و تفنگ به دست به شکل غیرمجاز دست به شکارهای غیراصولی و بیرویه میزنند.»
«دستهای دیگر بومیان روستاها و صاحبان اراضی کشاورزی هستند که همگی با یک تراکتور و یک تفنگ شکاری، در طبیعت حضور دارند و متأسفانه آنها هم دست به شکارهای غیراصولی میزنند.»
«از طرفی تغذیه گونههای حیوانی در مراتع هم موضوع قابل اهمیتی است که متأسفانه با اجاره مراتع و حتی مجوزهای شکار که به اعراب تعلق میگیرد، حفظ گونههای حیوانی درخطرند. دهه 40 دورهای بود که پرورش و نگهداری بز، برای گلهداران ممنوع شد به این دلیل که بز به شکل غریزی آسیب زیادی به مراتع و حتی درختان وارد میکند. این روزها حفظ حیاتوحش به فرهنگسازی و مدیریت اصولیتری نیاز دارد.»