اصفهان گرد-۲۴۴
گنبد ابری
گویی آسمان بخش سازه ای بود و چادری از بنای مسجد بر سر آن کشیده بودند. برای من این آسمان و ابرهایش، یکی از زیباترین آسمان های اصفهان بودند. من این آسمان و این گنبد ابری را دوست دارم
عصر روز دومین دوشنبه دومین ماه زمستان 1403، مانند یک آشنای قدیمی وارد بازار قیصریه شدم. بدون داشتن هدف مشخصی در بازار شروع به حرکت کردم. چند قدمی بیشتر برنداشته بودم که از چپ و راست، محصولات مختلف دست چشمم را می گرفتند و نمی گذاشتند جلو بروم. ولی دل از این همه جلوه فروشی بازار کندم و وارد مسجد تاریخی دارالشفا شدم. درباره این مسجد خوانده بودم که دارالشفا نام تاریخى بیمارستان بزرگ شاهى است که در عهد صفویه وجود داشته و اکنون قسمتى از زمین ویرانه آن به صورت مسجدى کوچک بنام مسجد دارالشفا بنا شده و معروف است. همچنین درباره این مسجد خوانده ام: ستون وضوخانه این مسجد با نقشبرجستههای بسیار چشمنوازی حجاری شده است. در طرحهای این ستون حجاری شده طبیعت، پرندگان و انسانها به چشم میخورند. از این ها که بگذریم من چیزی دیدم که الان برایتان روایت می کنم. خوب گوش کنید. آن روز هم مانند بسیاری از روزها من خسته بودم، قدم زدن در بازار و رخ نمایی اجناس حتی صنایع دستی که برایم بسیار خاطره ساز هستند، نتوانسته بود، در ذهن و دلم تغییر ایجاد کند. ولی وارد مسجد دارالشفا که شدم حالم بهتر شد. یک دوری زدم و چند قطعه عکس از زوایای مختلف گرفتم. هر لحظه که می خواستم کادر را ثابت کنم نگاهی به فضای قرار گرفته در چهارچوب عکس می انداختم و از این همه زیبایی و آرامش لذت می بردم. من به همان دارالشفا نیاز داشتم. در قابی که برای این یادداشت تهیه کردم آسمان را چون گنبدی دیدم. گویی آسمان بخش سازه ای بود و چادری از بنای مسجد بر سر آن کشیده بودند. برای من این آسمان و ابرهایش، یکی از زیباترین آسمان های اصفهان بودند. من این آسمان و این گنبد ابری را دوست دارم و به دیدن آن افتخار می کنم و با علاقه و افتخار اعلام می کنم که چشم هایم دنبال همین آسمان می گردد. این آسمان شاید همان آسمانی است که در ادبیات ما هم از آن یاد شده است. آسمانی که نزدیک است و با آدم ها در حال گفتگوست. این آسمان، تمام حس های خوبی یک زندگی و یک دوستی را منتقل می کند. من به شما خواننده عزیز می گویم که دوست آسمان هستم و این دوست به من رازهایی گفته که از هیچکس دیگر نشنیده ام. آسمان دلتان به همین زیبایی و دلنشینی باشد بلکه هزاران مرتبه بهتر و زیباتر باشد. شما کدام آسمان را بیشتر دوست دارید؟ تا کنون از این آسمان دوست داشتنی عکاسی کرده اید؟ سراغ مسجد دارالشفا رفته اید؟ حتما سراغ همان دوست داشتنی خودتان بروید و عکاسی کنید. برای آن آسمانتان قصه بسازید. همچنین سراغ این بنای تاریخی و زیبا هم بروید. شاید شما عکس های بهتری را تهیه کنید. شاید شما راویان دقیق تر و یا حتی شاعرتری باشید.